بنای عشق ما در "باختن" بود و نفهمیدی
تو از آن لحظه ای بازنده بودی که مرا بردی
🍃🥲🍁
#حسین_زحمتکش
🦚@hicheestan
چیزی که از من خواستی جز دل بریدن نیست
چیزی مخواه از من که در اندازه ی من نیست
دنبال آرامش مگرد ای رود سرگردان
چیزی که در دریا نباشد در تو قطعا نیست
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم
ای عشق خیلی وقت ها پاکی به دامن نیست
در عشق باید پر تحمل بود و دور اندیش
پروانه گشتن چاره اش جز پیله کردن نیست
#حسین_زحمتکش🍀
#غزل_شب🌙
🕊@hicheestan
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمیماند؟
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصهخوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم بهناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ ایمانی نمیماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشمهای لالِ من امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه دیوانی نمیماند!
#حسین_زحمتکش♡🍀
#غزل_شب🌙
🤍✨@hicheestan
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: رفیق !
آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست...!🙂❤️🩹
#حسین_زحمتکش
🤍✨@hicheestan
مات چشمان توأم؛ اما دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست
این شکاف پشت پیراهن شهادت می دهد
هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: رفیق !
آنچه در «تعریف» ما گفتی کم از تحقیر نیست !
هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان
در پریشان بودنت این «آه» بی تاثیر نیست
قلب من! با یک تپش برگشت گاهی ممکن است
آنقدر ها هم که می گویند گاهی دیر نیست
#حسین_زحمتکش
#غزل_شب 🌙
🤍✨@hicheestan
تو سرگرم بهاری!
من دل آشوب زمستانم
چه سودم شانه وقتی
اول و آخر پریشانم...🍂🥲
#حسین_زحمتکش
🤍✨@hicheestan
بی فایده ست حرف وفا با تو بیوفا
بیدار چون کنیم کسی را که خواب نیست؟!
#حسین_زحمتکش
آنسان که یادم داد چشمت دل سپردن را
یک روز یادم میدهد از یاد بردن را!
آنقدر دارم یادگار از تو که فرزندم
با زخمهای من بیاموزد شمردن را...
جان رقیبم را قسم خوردی که خوشعهدی
از اعتبار انداختی سوگند خوردن را!
تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد
اینگونه روی زخم مردم پا فشردن را
چشمی که بر من بستهای بر غیر واکردی
ممنونم از چشمت که آسان کرد مردن را
#حسین_زحمتکش
گفتی تو را “ببخشم” و از عشق بگذرم…
رد میشوم ولی نه، محال است بگذرم !
آنقدر گرد کینه به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشک ها که ریخته ام پای تو شده ست
آبی که سال هاست گذشته ست از سرم!
هر لحظه بی تو بودن من، سال ها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن ترم…
گه گاه می روم به سر قبر مادرت…
“گفتی: رها نمیکنم ات… جان مادرم…
#حسین_زحمتکش
دنیا مجال بند زدن را نمیدهد
با این همه دلی که شکستی چه میکنی؟
#حسین_زحمتکش
دل نبستی بر من اما دل شکستی لااقل
با دلم گفتم خدا را شکر، هستی لااقل
بعد عمری می نخوردن حرمت پرهیز را
کاش با پیمانه ی من می شکستی لااقل
گفته بودم هیچکس عاشقتر از من نیست، هست
با یکی عاشقتر از من می نشستی لااقل
خودپرستی بدتر از شرک است اما باز شکر
آنکه را من می پرستم می پرستی لااقل
مست اهل رازداری نیست پس خاموش باش
یادی از عشقم مکن حالا که مستی لااقل
#حسین_زحمتکش