2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو
افتد
فدای چشم سیاهت🥲❤️🌿
#شهریار
دامن مکش به ناز که هجران کشیدهام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیدهام
شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیدهام
از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار
کز این دو چشمه آب فراوان کشیدهام
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیدهام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بیتو دست از این سر و سامان کشیدهام
تنها نه حسرتم غم هجران یار بود
از روزگار سفله دو چندان کشیدهام
دور از تو ماه من همه غمها به یک طرف
وین یک طرف که منت دونان کشیدهام
ای تا سحر به علت دندان نخفته شب
با من بگوی قصه که دندان کشیدهام
جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم
افسوس نقش صورت ایوان کشیدهام
از سرکشی طبع بلند است شهریار
پای قناعتی که به دامان کشیدهام
#شهریار
چو بستی در بهروی من
به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی
به درد خویش خو کردم...
#شهریار
اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود
#شهریار
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
#شهریار♡
گفتى: «به تو گر بگذرم از شوق بميرى.»
قربان قدت؛ بگذر و بگذار بميرم!
#شهریار
برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
#شهریار
خبر از حاصل عمرم نشد آوخ که گذشت
اینهمه عمر به بیحاصلی و بیخبری
#شهریار
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
#شهریار
اونجا که #شهریار میگه:
گر مرا ترک کنی
من زِ غمت می سوزم،
آسمان را به زمين
جان خودت می دوزم،
گر مرا ترک کنی
ترک نفس خواهم کرد،
بی وجود تو بدان
خانه قفس خواهم کرد...
وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد
یاد ایام جوانی جگرم خون میکرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد
#شهریار
ولی اخرش بازم #شهریار حرف دلتو میزنه:
گرچه جز زهر، من از
جام محبت نچشیدم
ای فلک! زهر عقوبت
به حبیبم نچشانی...