#سلام_بر_ابراهیم
#پارت_نَوَد_و_دو
ادامه ظاهر ساده ( جمعی از دوستان شهید)
پرسیدم: لباست کو!! گفت: یکی از بچه هاي کُرد از لباس من خوشش آمد من هم هدیه دادم به او!
ساعتش را هم به یک شخص دیگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسیده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشیده بود!
این کارهای ساده باعث شد بسیاری از کرُد های محلی مجذوب اخلاق ابراهيم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند ابراهیم در عین سادگی ظاهر به مسائل سیاسی، کاملاً آگاه بود جریانات سیاسی را هم خوب تحلیل میکرد. مدتی پس از نصب تصاویر امام راحل و شهید بهشتی در مقر از طرف دفتر فرماندهی کل قوا در غرب کشور که زیر نظر بنی صدر اداره میشد.
دستور تعطیلی و بستن آذوقه گروه صادر گردید اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعلام کرد که حضور این گروه در منطقه لازم است. تمامی حملات ما توسط ین گروه طراحی و اجرا میشود بعد از مدتی با پیگیریهای این فرمانده، جلوی این حرکت گرفته شد یک روز صبح اعلام کردند که بنی صدر قصد بازدید از کرمانشاه را دارد.
ابراهیم و جواد و چند نفر از بچهها به همراه حاج حسین عازم کرمانشاه شدند فرماندهان نظامی با ظاهری آراسته منتظر بنی صدر بودند ما قیافه بچههای اندرزگو جالب بود با همان شلوار کردی و ظاهر همیشگی به استقبال بنی صدر رفتند هرچند هدفشان چیز دیگری بود میگفتند: ما میخواهیم با این آدم صحبت کنیم و ببینیم با کدام بینش نظامی جنگ را اداره میکند! آن روز خیلی معطل شدیم در پایان هم اعلام کردند رئیس جمهور به علت آسیب دیدن هلیکوپتر به کرمانشاه نمیآید. مدتی بعد حضرت آیت الله خامنهای (حفظ الله) به کرمانشاه آمدند. ایشان در آن زمان امام جمعه تهران بودند. ابراهیم تمام بچهها را به همراه خود آورد آنها با همان ظاهر ساده و بیآلایش با حضرت آقا ملاقات کردند بعد هم یک یک ایشان را در آغوش گرفتند و روبوسی کردند.
🦋🕊