eitaa logo
استاد حدائق
2.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
62 فایل
✅ دیدگاه ها و نکات ناب استاد حدائق 🔺 سایت: hadaegh.ir 🔺 سروش: sapp.ir/hadaegh 🔺 آپارات: aparat.com/hadaegh.ir 🔺 اینستاگرام: instagram.com/hadaegh.ir 🔺 بله: https://ble.ir/hadaegh_ir 🔺 روبیکا: https://rubika.ir/hadaegh_ir ارتباط با ما: @hadaegh_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد حدائق
💥خداوند نگذرد از سر این دخترها! در یکی از این دبیرستان‌های شمال شهر شیراز، جلسه‌ی انجمن اولیاء بود. پدر و مادرها بودند. دبیرستان شلوغی بود و جمعیت زیادی بودند. جلسه که تمام شد، من از مجلس بیرون آمدم و در حال خارج شدن از مدرسه بودم که دیدم یک خانمی، من را مدام صدا می‌زند: حاج آقا، حاج آقا، حاج آقا. برگشتم نگاه کردم، خیلی واقعاً متأثر شدم، مادرِ یک دخترِ دبیرستانی، با وضعی آمده بود که انسان، خجالت می‌کشید. یک نواری روی سرش بود، با هفت قلم آرایش، وضع بسیار نامناسب و من دیگر توصیف نمی‌کنم. خدایی را بخواهید بدانید، وقتی دیدم این خانم دارد پشت سر من می‌آید و من را صدا می‌کند، یک مقدار وحشت هم کردم. گفتم: خانم بفرمایید. گفت: من با شما کار دارم. گفتم: من کار دارم و وقت ندارم. گاهی اوقات انسان باید احتیاط کند. در جیب هر بنی‌بشری یک تلفن موبایل هست و سریع عکس می‌گیرند و ده دقیقه بعد در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌کنند. آدم عاقل باید احتیاط کند. گفت: من فقط یک جمله می‌گویم و خیلی وقت شما را نمی‌گیرم. ما خیلی از صحبت‌های شما استفاده کردیم. گفتم: خیلی ممنون. گفت: حاج آقا شما در جامعه هستید؟ گفتم: بله. گفت: از وضع جامعه هم خبر دارید؟ گفتم: بی‌خبر هم نیستیم. گفت: این خیابان ملاصدرا و عفیف‌آباد و (چند جا را نام برد) پاساژ ستاره را هم دیده‌اید؟ گفتم: خیابان‌ها را دیده‌ام ولی پاساژ ستاره را نرفته‌ام و ندیده‌ام. (آن موقع هم نرفته بودم ولی بعد از آن رفتیم و برای سخنرانی هم رفتیم. از ما دعوت می‌کنند در پاساژ ستاره برای سخنرانی می‌رویم). گفت: حاج آقا وضع خانم‌ها را در خیابان‌ها دیده‌اید؟ گفتم: یک چیزهایی دیده‌ایم. عین عبارتی که به کار برد را می‌گویم که قیامت مشغول‌الذمه‌اش نشویم. گفت: خدا نگذرد از سرِ این دخترهای هرزه. گفتم: دخترهای هرزه دارند چه کار می‌کنند؟ گفت: دارند شوهرهایمان را از دستمان می‌گیرند. گفتم: من چه کار کنم؟ گفت: نظام جمهوری اسلامی باید اینگونه باشد؟! ما شهید دادیم، مملکتی که اینقدر برایش هزینه شده، باید وضع خیابان‌هایمان این‌گونه باشد؟ (و خلاصه منبر رفت) گفتم: خانم ببین! من در هر چیزی که کم بیاورم در صحبت کردن، از تو کم نمی‌آورم و برای من منبر نرو. از وضع جامعه ناراحتی؟ گفت: بله. گفتم: چه کار کنیم؟ گفت: جلوی این‌ها را بگیرید. نیروهای سپاه، نیروهای ارشادی، جلوی این‌ها را بگیرند. این چه وضعی است در جامعه‌ی ما؟ گفتم: خواهر محترمه، شما خودت را در آینه نگاه کرده‌ای؟ گفت: بله. گفتم: خوب خودت را دیده‌ای؟ گفت: مگر من چه مشکلی دارم؟ (گاهی اوقات بعضی‌ها خواب سنگین هستند و باورشان هم نمی‌‎شود که خواب هستند) گفتم: دیگر می‌خواستی چه مشکلی داشته باشی؟ شما فکر می‌کنی این قیافه‌ی شما به امنیت جامعه کمک می‌کند یا به تزلزل جامعه؟ گفت: حاج آقا من مادر دختر دبیرستانی‌ام! من حدود 40 سال دارم. من ایرادم به این دخترهای 18 و 19 ساله هست. جلوی این‌ها را می‌گویم بگیرید! از ما که گذشته! گفتم: خانم! مشکل همین جاست. این را که دارم می‌گویم، با اعتقاد می‌گویم. تو خبر نداری، این قیافه‌ی امروزِ تو و این وضع پوشش و آراستگی که برای خودت درست کرده‌ای، چه قدر زندگی‌های مردم را به هم زده که حالا دستِ بالادستی دارد زندگی تو را به هم می‌زند. آقایان! دنیا مثل آینه است. امام صادق (ع) فرمود: كما تَدينُ تُدانُ؛ هر جور عمل کردی، همان‌گونه نسبت به تو عمل می‌کنند. زندگی مردم را به هم زدی، زندگی‌ات را به هم می‌زنند. زندگی مردم را قوام بخشیدی، زندگی‌ات را قوام می‌بخشند. زیرِ بغلِ جوان مردم را می‌گیری، زیرِ بغل جوان خودت را گرفته‌ای. حرمت‌داری از ناموس مردم کردی، از ناموس خودت حرمت‌داری کرده‌ای. «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (سوره اسراء، آیه 7- ترجمه: اگر نیکی و احسان کردید به خود کرده‌اید و اگر بدی و ستم کردید باز به خود کرده‌اید). گفتم: خانم، خودت با این قیافه‌ای که برای خودت درست کردی، زندگی خیلی‌ها را بر هم زده‌ای. حال یک کسی هم پیدا شده و زندگی تو را دارد بر هم می‌زند. دنیا سرای دَکّاً دکّا است. 👇👇👇👇 http://hadaegh.ir/2571 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
استاد حدائق
💥ثابت قدم! شما در حالات حضرت ابراهیم ببینید، تثبیت قدم حضرت و ایمان قوی ایشان، باعث شد که در برابر نمرودیان بایستند. تهدید کردند، مؤثر واقع نشد. ابراهیم (ع) را گرفتند و در منجنیق بستند. امام صادق (ع) می‌فرماید: چهل شبانه‌روز همه بسیج شدند و هیزم جمع کردند برای آتش زدن حضرت ابراهیم (ع). گودالی درست کردند که وقتی این هیزم‌ها آتش زده شد، امام صادق (ع) می‌فرماید پرندگان آسمانی اگر از آن شعاع می‌گذشتند، می‌سوختند. ابراهیم (ع) را تک و تنها در منجنیق بستند، آن لحظات آخری که این منجنیق می‌خواهد رها بشود، یُثَبِّت أَقدامَکُم یعنی همین. شعله‌های آتش را می‌بینی، دستِ رد به سینه‌ی جبرئیل می‌زنی. ما گیرنیفتاده، به بنی‌بشر رو می‌زنیم و خدا را فراموش کرده‌ایم. گیرنیفتاده، امیدمان به خَلق خدا هست و خدا در حاشیه هست. گاهی اوقات، می‌گوییم: نه، ما خدا را هم صدا می‌زنیم. بله، درست است که خدا را صدا می‌زنی، اما اول پیش دَه نفر گَردن یَله و کج می‌کنی، نفر یازدهم خداست! این نشد آن که خدا می‌فرماید؛ مثل ابراهیم، سَرِ خط باشید ببینید خدا چه می‌کند. همه جلوی ابراهیم (ع) ایستاده‌اند. به حسب ظاهر، لحظات آخر زندگی ایشان است. شعله‌های آتش سر به فلک کشیده، در منجنیق ابراهیم (ع) را بسته‌اند، لحظات پایانی است که می‌خواهد این منجنیق رها بشود به سمت آتش و پرتاب شود. در روایت دارد که: فرشتگان هم به اضطراب افتادند. نقل است جبرئیل به خدا عرض کرد: خدایا، یک بنده‌ی صالح روی زمین داری که آن هم حضرت ابراهیم (ع) است که دارند او را هم آتش می‌زنند، خدایا کمکش کن. خطاب شد: جبرئیل! با فرشتگان به کمک ابراهیم بروید، ولی با اجازه‌ی ابراهیم، کمکش کنید. خدا می‌خواهد پرده‌برداری کند از عظمت این عبد صالح، این خلیل‌الرحمان. جبرئیل با افواجی از فرشتگان، کنار منجنیق فرود آمدند. عرض کرد: جناب ابراهیم، ما با فرشتگان هستیم، امر صادر کن تا کمک کنیم شما را. یک جمله ابراهیم (ع) گفت، دنیایی عرفان در این جمله هست: «عِلمُهُ بِحالی حَسبُ مِن سؤالی: همین که خدا از حالم باخبر است، نیازی دیگر به گفتن نیست». دوست نزدیک‌تر از من به من است چه کنم، با که توان گفت که دوست وین عجب‌تر که من از وی دورم در کنار من و، من مهجورم ابراهیم فرمود: نیازی به گفتن نیست. خدا که می‌داند این بدن، ضعیف است و این‌ها هم آتش روشن کرده‌اند که مرا آتش بزنند. منجنیق رها شد. جبرئیل با فرشتگان، حیرت‌زده نگاه می‌کردند صحنه‌ی پرتاب سریع ابراهیم به سوی آتش. ورودی ابراهیم در آتش إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْکُمْ. ندایی از ناحیه‌ی حق، نوید رحمت صادر شد: «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ» : آتش! سرد (سردِ با سلامت، سردِ مطبوع، نه سردِ اذیت‌کننده)، بَرداً و سلاما عَلی ابراهیم. امام صادق (ع) می‌فرماید: اگر بعد از «بَرداً»، «سَلاماً» نمی‌آمد، آن‌قدر این آتش سرد می‌شد که ابراهیم از سرمای زیاد، اذیت می‌شد. مردم! تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند 👇👇👇👇 http://hadaegh.ir/2572 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدائق به سوالات شما 💠معنای ریا ! 🌞معنای ریا چیست؟ و تفاوت آن با لذت بردن از کار خیر چیست؟ 🌐 http://hadaegh.ir/2577 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
استاد حدائق
و بعضی‌ها هم متأسفانه مبتلا به سوءظن می‌شوند، عقده‌ی حقارت دارند و این‌ها را دچار سوءظن می‌کند. حسد، کینه‌ورزی و تکبر و غرور، این‌ها اسباب سوءظن هستند. 👇👇👇👇 http://hadaegh.ir/2575 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir
استاد حدائق
💥حسود هرگز نیاسود! مرحوم علامه مجلسی نقل می‌کند زمان موسی‌الهادی، شخصی بود که خیلی با خلیفه مقرب بود. همسایه‌ای داشت که او هم با خلیفه مقرّب بود اما نمی‌توانست ببیند که اینقدر خلیفه به این همسایه محبت دارد. بعضی حسودند؛ روایت داریم: اَلحَسودُ لا یَسُود: آدم حسود، آسایش ندارد. بیش‌ترین ضربه را هم خودِ حسود می‌بیند. یک روز، همین همسایه را به منزل خودش دعوت کرد و غذایی درست کرده بود که سیرِ فراوانی در آن ریخته بود. همسایه‌ی بیچاره هم خورد و خبر نداشت که ماجرا از چه قرار است. بعد هم به همسایه‌ی بیچاره گفت مثلاً: شما که بعدازظهر می‌خواهی نزد حاکم بروی، من در غذایی که شما میل کردید، سیر ریخته بودم و حواست باشد در موقع صحبت کردن با خلیفه، جلوی دهانت را بگیری که بوی دهانت به مشام خلیفه نخورد و بوی بد دهانت، خلیفه را ناراحت نکند. همسایه‌ی بیچاره، خیلی هم از این تذکر تشکر کرد و رفت. این شخص حسود هم، سریع به دربار خلیفه رفت و به خلیفه گفت: این همسایه‌ی ما که شما خیلی به او محبت دارید و احترامش می‌کنید، می‌دانید پشت سر شما چه می‌گوید؟ خلیفه گفت: چه می‌گوید؟ گفت: می‌گوید من هر وقت پیش خلیفه می‌روم، جلوی دهانم را می‌گیرم، چون دهان خلیفه، بوی گند می‌دهد، بوی عفونت می‌دهد. این دفعه که آمد، به او بگویید نزدیک بیاید. اگر ندیدید که جلوی دهانش را بگیرد! بعضی‌ها واقعاً شیطان را درس می‌دهند. این همسایه‌ی بیچاره‌ی غافل از همه جا، عصر آمد پیش خلیفه و کار داشت. خلیفه دید این شخص، دورتر نشسته است، به او گفت: نزدیکتر بیا. نزدیک خلیفه آمد و نشست و دستش را جلوی دهانش گرفت و صحبت کرد. خلیفه دیگر تقریباً گمانش قوی شد که حرف‌هایی که آن مرد گفته بود، واقعیت دارد. (این‌ها سوءظن هست، قرآن می‌فرماید: إنَّ بَعضَ سوءالظنّ إثم، گناه است). کاغذی برداشت و برای مأمور مخصوصش نوشت: «این نامه‌ای که به دستت می‌رسد، هر کسی این نامه را آورد، سر از بدنش جدا کن و همراه جواب نامه، سرِ بریده‌ی او را برای من بفرست». نوشت و مُهر کرد و گذاشت داخل یک پاکت و سرِ پاکت را پلمپ کرد و به این همسایه‌ی بیچاره داد و گفت این را ببر و بده به فلان شخص. این بیچاره‌ی از همه جا بی‌خبر هم از کاخ به همراه نامه بیرون آمد. آن شخص حسود هم، بیرون از کاخ خلیفه، منتظر بود و وقتی دید این شخص بیرون آمده، به سراغش رفت و گفت: پیشِ خلیفه رفتی؟ همسایه گفت: بله. آن شخص حسود گفت: با خلیفه هم صحبت کردی؟ همسایه گفت: بله. آن شخص گفت: جلوی دهانت را هم گرفتی؟ همسایه گفت: خدا پدرت را بیامرزد که گفتی سیر درون غذا بوده، من جلوی دهانم را هم گرفتم. آن شخص گفت: خلیفه چیزی به تو نگفت؟ همسایه گفت: خلیفه یک مأموریتی به من داده و نامه‌ای نوشته که ببرم و به کسی بدهم. این شخص هم که آدم حسودی بود، گفت: نامه را به من بده تا ببرم (تا بلکه خودش را نزد خلیفه عزیزتر کند). همسایه گفت: خلیفه این نامه را به من داده. آن شخص گفت: من نامه را می‌برم، جوابش را می‌گیرم و می‌آورم به تو می‌دهم و تو جواب را به نزد خلیفه ببر (می‌خواست باز هم خرابش کند). از این اصرار و از آن دیگری انکار. بالأخره نامه را از همسایه گرفت و پیش مأمور مخصوص خلیفه برد. مأمور خلیفه، نامه را خواند و گفت: خودت را آماده کن برای کشته شدن. خلیفه در این نامه نوشته، هر کس این نامه را آورد، سر از بدنش جدا کن. آن شخص حسود گفت: این نامه برای شخص دیگری هست و من نامه را گرفتم که جواب را برایش ببرم. مأمور گفت: خلیفه در نامه، اسم کسی را ننوشته، و گفته «حامل نامه». آن شخص گفت: من را زندانی کن و برو از خودِ خلیفه سؤال کن و ببین نامه را به چه کسی داده؟ مأمور گفت: اگر من در امر خلیفه تعلل کنم، مرا اعدام می‌کند. اگر تو را زندانی کنم و دنبال حرف تو بروم، خودِ من را توقیف می‌کند. من باید سرت را از بدنت جدا کنم. سر از بدن این شخصِ حسود جدا شد. سرِ بریده همراه با جواب نامه برای خلیفه فرستاده شد. خلیفه دید، سرِ دیگری همراه جواب آمده است! تعجب کرد. دنبال آن شخص همسایه فرستاد. شخص محسود (که مورد حسادت واقع شده بود) وارد شد. دید سرِ بریده‌ی آن شخص حسود جلوی خلیفه است. خلیفه گفت: می‌دانی در نامه، چه نوشته بودم؟ همسایه گفت: نه. خلیفه گفت: حکم قتل تو را نوشته بودم. آیا تو خبر داشتی؟ همسایه محسود گفت: نه. خلیفه گفت: ارتباط تو با این شخص چگونه بود؟ همسایه محسود گفت: ارتباطی نداشتیم. فقط یک روز این مرد مرا دعوت کرد و گفت درون غذا سیر ریخته‌ام، اگر پیش خلیفه رفتی، جلوی دهانت را بگیر که بوی سیر، خلیفه را اذیت نکند. خلیفه گفت: این نانجیب آمد به من گفت که این همسایه‌ی من می‌آید پشت سر شما می‌نشیند و می‌گوید خلیفه دهانش بوی گند می‌دهد. این به سزای عملش رسید. وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ‌. (سوره آل‌عمران، آیه 54)
💥سخت نیست؛ چون تو می‌بینی شخصی می‌گفت: چرا خدا مرا بدبخت کرد؟ متأسفانه خدا را می‌خواهیم کارگزار ما باشد و تحت‌نظر ما کار کند. ما خودمان را برای خدا نمی‌خواهیم بلکه خدا را برای خود می‌خواهیم. گاهی اوقات ناملایمات زندگی را تحمل نمی‌کنیم ولی امام حسین (ع) در روز عاشورا زمانی که حلق علی‌اصغر (ع) را هدف تیر قرار می‌دهند می‌فرماید: خدایا! تحملش برای من آسان است چون تو می‌بینی. 👇👇👇👇 http://hadaegh.ir/2576 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدائق به سوالات شما 💠وحدت مسلمین ! 🌞حکم لعن و نفرین خلفای سه گانه چیست؟ 🌐 http://hadaegh.ir/2581 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
استاد حدائق
💥شیرینی الهی لقمان در یک مقطعی از زندگانی‌اش، برده بود. او را به بردگی گرفته بودند. اربابی داشت که می‌دانست این لقمان، اهل فضل و کمالات است. با اینکه ارباب بود، اما قدر لقمان را می‌دانست. این قسمت را خوب عنایت بفرمایید مردم که در زندگی‌هایتان یادتان نرود که خیلی از ماها جورِ دیگری عمل می‌کنیم. یک روز، خربزه‌ی نوبرانه‌ای را برای ارباب آوردند. خربزه‌ی اول فصل بود و هنوز خربزه در بازار نیامده بود. ارباب، چون لقمان را خیلی دوست می‌داشت، او را صدا زد و گفت بنشین. لقمان نشست و یک برش از خربزه را برید و به لقمان داد و گفت: بخور. لقمان آن برش خربزه را خورد. بُرِش دوم را هم به لقمان داد، لقمان هم قبول کرد و خورد. برش سوم، برش چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، می‌گویند تا 20 برش خربزه را به لقمان داد، لقمان هم می‌‎خورد و حرف نمی‌زد. آخرین برش را ارباب برای خودش گذاشت. وقتی دندان زد، دید مثل حنظل تلخ است. برش خربزه را پرتاب به سمت دیگری کرد و به لقمان گفت: این خربزه‌هایی که تو خوردی، این‌ها هم تلخ بود یا فقط همین تکه که من خوردم تلخ بود. لقمان گفت: ارباب، تمام این خربزه‌ها مثل حنظل، تلخ بود. ارباب گفت: چرا خوردی؟ لقمان گفت: ارباب، ما از دست شما، شیرینی زیاد خورده‌ایم و تلخی این خربزه را به پای شیرینی‌های گذشته گذاشتیم. یک سردرد می‌گیری، نِق می‌زنی؟ چهل، پنجاه سال تَن تو سالم بود، شیرینی نبود؟ سال‌ها راحت می‌خوابیدی و شب تا صبح پلک باز نمی‌کردی، خبری نبود، اما یک شب که مریض شد، شروع به انتقاد کردن می‌کنی؟ یک بخشی از زندگی به تو داده بودند، دستت باز بود، یک دو روزی هم در مشکلات قرار گرفتی، چشمت را روی آن خوبی‌ها می‌بندی؟ از لقمان بیاموزید؛ شیرینی‌های الهی را، شیرینی‌های مردم را، خوبی‌های مردم را، فراموش نکنید. محبت‌های مردم را نسبت به یکدیگر از یاد نبرید. 👇👇👇👇 http://hadaegh.ir/2580 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدائق به سوالات شما 💠حکم نگهداری سگ ! 🌞هرچه برای فرزندم توضیح می دهم سگ نجس است، قانع نمی شود لطفا راهنمایی کنید؟ 🌐 http://hadaegh.ir/2582 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/