.
🌿🕊🌿🕊﷽🕊🌿🕊🌿
#خاطره
#سیره_شهدا🌷
🟢 تحلیل خاطره زیبا از امر به معروف و نهی از منکر #شهید_علی_صیاد_شیرازی😍
به دوستانش میگفت: بیائید برای هم #مثل_آئینه باشیم، هر عیبی من دارم شما به من بگید، من هم اگر چیزی دیدم به شما میگم ☺️
هر چند وقتی هم میومد سراغ تک تک دوستانش و به اونها میگفت: فلانی عیبهای من رو بگو، میشه یک خورده عیبهای من رو بهم #تذکر بدی🥲
✅ البته خودش به طور مستقیم حرفی نمیزد، یا #حدیث میخوند یا #آیه، گاهی هم #داستان یا قصه ای تعریف میکرد تا خود شخص پی به اشتباهش ببره🤗
چقدر زیبا!😍😍😍
✨️ روایتی که از ائمه معصومین علیهم السلام داریم:
🌟المُومنُ مرآتُ المُومنِ، مومنان آینه یکدیگرند.🌟
من رو یاد جمله ای از #علامه_حسن_زاده_آملی میاندازه که ایشون میفرمایند، در کتابشون هم نوشتند:
📗 وقتی میخوای امر به معروف و نهی از منکر بکنی، مثل آینه باش!🪞 آینه داد نمیزنه، آینه آبروتو نمیبره، آینه زشتی صورتت رو "بزرگ نمایی" نمیکنه، همون چه که هست رو میگه☝️
🪞آینه وقتی زشتی و اشتباهت روبه تو نشون میده، در کنارش هم به زیبائیها، محاسن و خوبیها رو هم نشون میده😊
🔴 آینه وقتی از جلوش رد شدی و رفتی دیگه در غیاب تو، پشت سر تو عیبهات رو به دیگران نشون نمیده و فقط به خودت نشون میده ❗️
این روایت زیبای المُومنُ مرآتُ المُومنِ، رو #شهید_صیاد_شیرازی در زندگی برادرانه با دوستانش جاری و ساری کرده بود ...
هر چند وقت هم میومده و میگفته؛ میشه عیبهای من رو به من تذکر بدید؟🥲
🦋 قطعا ایشون با #خلوص_نیت این کار رو میکرده، اما عزیزان بدون خلوص نیت هم این کار رو انجام بدیم، میدونید باعث چی میشه؟
باعث میشه فضای #انتقاد_پذیری رو در جامعه بالاببریم🙋🏻♂
آستانه صبر و تحمل مردم در مقابل انتقاد و تذکر بالاتر بره و #سعه_صدر پیدا کنن ✅
💢اونوقت پس فردا که من برم به اون رفیقم #تذکر بدم، میبینه که آقا این همون آدمیه که در این دو سه ماه گذشته، ۶ بار اومده به من گفته فلانی عیبی در من ندیدی؟ 🙄
فلانی نقاط منفی من رو بگو، نقطه منفیهای من، نقطه کورهای من، بالاخره ظلمات من، جاهایی که میبینی اشتباهاتی دارم، بگو.
حالا اومده خودش داره به من تذکر
میده، خب پس اشکال نداره، این یک فرهنگه😌👌
🟡👌یعنی ایشون #جریان_سازی و #فرهنگ_سازی میکردن🙂
🌿 خودشون هم وقتی میخواستن #تذکر بدن، خیلی مستقیم تذکر نمیدادن، گفتن معمولا با یک حدیثی، آیه ای، یا یک قصه ای نقل میکردن که شخص به اشتباهش پی ببره...
🔵 هر چند که تاکید علما خصوصاً #مقام_معظم_رهبری بر این هست که #تذکر_مستقیم، اون جاهایی که تذکر مستقیم اثرش بیشتره، مستقیم بگید!
✔️ یعنی لفظ، امر و نهی و اینها باشه، ولی خب روش #مثال، روش #داستان، روش #حدیث و آیه هم در جای خودش میتونه خیلی پرکاربرد و سازنده باشه، مخصوصا در مواجهه با آشنایان و ...😉🤗
💎 برگرفته از بیانات #دکتر_علی_تقوی در دوره ی سیرهی شهدا
🆔️ @hadidelhaa
👈 بـرای خـدا کار کنید
🍁یاد #شهید_رجبی بخیر که پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند.
🍁یاد #شهید_بابایی بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🍁یاد #شهیدحسین_خرازی بخیر که قمقمه آبش را در حالی که خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🍁یاد #شهیدمهدی_باکری بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میکنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🍁آره #یاد_خیلی_شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت و تلافی کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه #رضـای_خـدا باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نکنیم !!
#خاطره
#اخلاص
#مردان_بی_ادعا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@hadidelhaa
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#خاطره
دوست شهید:
میخواستیم بابک و اذیت کنیم😆
هم تو غذاش هم تو نوشابش و پر فلفل. کردیم غذارو خورد دید تنده میخواست تحمل کنه بزور با نوشابه بخوره.
نمیدونست تو نوشابش هم فلفل داره نوشابه رو سر کشید یهو ریخت بیرون قیافش دراون لحظه خیلی خنده دار شده بودهمه ما ترکیدیم از خنده خودشم میخندید 😁😂
هیچوقت هم کارمونو تلافی نکرد🙂
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرج
بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود
مادر شهید نوری با بیان اینکه فرزندم از کودکی بسیار زرنگ بود و مدرسهاش را به موقع میرفت، اظهار کرد: بابک وقتی کارشناسیاش را گرفت، در مقطع ارشد در تهران قبول شد.
بابک هنگام ورزش آهنگ زینب زینب را می گذاشت، افزود: همیشه به فرزندم می گفتم تو جوانی یک آهنگ شاد بگذار چرا این نوحه را در موقع ورزش میگذاری، می گفت مامان اینطوری نگو من این آهنگ را دوست دارم.
مادر شهید بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود، گفت: مشارکت در مشارکت های اجتماعی و عام المنفعه مانند هلال احمر یکی از فعالیت های بابک است.
بابک مسجدی، هیئتی، ورزشکار، بسیجی و ... بود، تصریح کرد: من و پدرش و کل خانواده بابک را پس از شهادتش شناختیم.
#مادرشهیدبابک_نوری
#خاطره
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
شهید صدرزاده وقتی فرمانده
نیروهای فاطمیون توی سوریه بود ،
یه شب به نیروهاش میگه :
شجاع کسی نیست که نترسہ ؛
شجاع کسیه که میترسہ و میگہ
خدایا ببین من میترسم ...
ولی با همین ترس میرم جلو ؛ چون تو
رو دوست دارم و بھت ایمان دارم💝
#شهیدمصطفی_صدرزاده
#خاطره
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
#شب_یلدا_در_جبهه
منطقه دهلران–دشت عباسآباد بودیم. از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبههای مهمات که قابل استفاده نبود، برمیداشتم و از آن کرسی درست میکردم. پتوهای رزمندگان را نیز با سوزن به هم میدوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم. ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده میکردیم.
یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بستههای آجیل شامل پسته ، بادام و گردو .. را بین رزمندهها توزیع میکرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند.
از آنجاییکه ارشد گروهان بودم، رزمندهها به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما میآمدند و همه دور کرسی مینشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا میدادند. فانوس را روی کرسی میگذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیل ها را روی کرسی میگذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن میشدیم.
در شب یلدا، رزمندگان که سنشان بالا بود خاطره تعریف میکردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز میگفتند، با یکدیگر میخندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام میرساندند.
نصف شب رزمندههایی که نوبت پستشان شده بود از سنگر خارج میشدند و رزمندههایی که پست نگهبانیشان به اتمام میرسید به سنگر میآمدند، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر میگذراندند.
راوی: جانباز سید مرتضی فاضلی
#خاطره
#یلدا_با_شهدا
#مردان_بی_ادعا
#رزمندگان_قزوین
#دفاع_مقدس
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
✾✾࿐༅🍃♥️🍃
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطـــره
آخر آذرماه بود..
با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود. میگفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقهی دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشمهای منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا میکنی که گمنام باشی!؟ منتظر این سؤال نبود. لحظهای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که میخواستم نگفت..
#شهیدابراهیمهادی❤️
#سالروزشهادت🌸
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾