نوستالژی های رمضانی یک اردکانی دور از وطن:
انسانها همیشه برخی از خاطرات خود را بیش از برخی دیگر به یاد می آورند و به آنها احساس تعلق بیشتری می کنند. برخی از این خاطرات تنها یکبار در زندگی اتفاق می افتد و برخی دیگر در طی عمر آدمی چندباری تکرار می شود اما هربار با اندک تغییراتی! غالب اینگونه خاطرات نیز بیشتر معطوف به خاطرات آدمی از یک مکان و یا یک بازه زمانی خاص است. خاطرات ما از یک مکان جغرافیایی با هر بار سرزدن به آنجا مجدداً مرور می شود و خاطرات برجا مانده از یک زمان خاص نیز با هر بار فرا رسیدن موعد زمانی آن یادآوری و بازآفرینی می شود. یکی از مهمترین خاطرات زمانیِ هم نسلان من، خاطرات ایام خاصی مثل: عید نوروز، ماه محرم، اول مهر، و ... و به ویژه ایام ماه رمضان است.
رمضان برای همه ایرانیان مسلمان دربردارنده خاطرات شیرین و معنوی است که هر سال تکرار می شود. هر وقت که به حافظه ام رجوع می کنم تا قدیمی ترین خاطراتم را به یاد بیاورم، در آن تاریک روشن های انتهای ذهنم به خاطرات نیمه برجا مانده از رمضان سالهای کودکی ام می رسم. خاطراتی که طی این چندین سال با اندک تفاوتهایی هر سال تکرار شده است. خوب به خاطر می آورم که با بچه های همسایه منتظر طنین انداز شدن نوای ربنا از بلندگوی مسجد محل می نشستیم تا با شنیدنش مثل فشنگ به سمت مسجد برویم. شاید مهمترین انگیزه این شوق رفتن به مسجد گرفتن افطاری از خادم مسجد بود که پیرمرد با عصبانیت توام با مهربانیش نقل و افطاری بچه ها را به آنها می داد. نقل آلوچه ای بعد از نمازهای جماعت شلوغ مغرب و عشاء مساجد، دومین عامل نوستالژیک رمضان هر اردکانی است.
اما نوستالژیک ترین بخش هر رمضان برای من و بسیاری دیگر، سحرهای آن بود؛ آن موقع ها هنگام سحر همه گوششان به رادیو بود تا ببینند به "افق یزد چند دقیقه تا اذان صبح" مانده است. اما برنامه های سحری رادیو یزد را دو عالم اردکانی هر سال غنا می بخشیدند؛ دو فرزانه ای که مشعل فروزان علم و عرفان این دیار بودند و این روزها چقدر جایشان خالی است! هنوز نیم ساعتی به اذان صبح مانده بود گوشمان به لحن دلنشین و دوست داشتنی پیر فرزانه امان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین بهجتی (شفق) روشن می شد. دقیق یادم نیست ولی فکر می کنم که موضوع صحبتهایشان شرح ادعیه و مناجاتهای امام سجاد (ع) بویژه دعای ابوحمزه ثمالی بود. بعد از اذان هم نوستالژیک ترین قسمت برنامه ها برای همه ما پخش اقامه نماز صبح شهید محراب آیت الله صدوقی با لحن منحصر بفرد خودشان و اقامه مکبرشان بود! هنوز هم همه یزدی ها یا این لحن به خوبی آشنا هستند! بعد از آن هم نوبت به پیری دیگر می رسید تا با بیان ساده، آرام و متواضع خود شرحی از دعای آن روز ماه رمضان را به زبان بیاورد. مرحوم آیت الله خاتمی (ره) چه دلنشین و صمیمی سخن می گفت! این سالها که رمضان را در غربت بوده ام نمی دانم هنوز هم این ضیافت رادیویی برقرار هست یا نه!!
بخش دیگر نوستالژی های رمضانی به جلسات قرائت قرآن برمی گشت؛ جلساتی که یا به صورت دوره ای در خانه ها برگزار می شد و یا در ساعتی خاص در مسجد محل. چقدر دلم برای آن لحن مخصوص صلوات اردکانی ها در آغاز قرادت قرآنشان تنگ است: «اَاَاَلللااااااااااهُهُهُمَمَمَ صَلِلِعلا مُحَحَحَمَمَمَد وَ آآآآلِلِ مُمُمُحَحَمَمَد». بچه بودیم و اجازه قرائت قرآن همراه بزرگترها نداشتیم؛ فقط باید گوش می دادیم! خیلی که خاطرمان عزیز بود آخر جلسه سوره ای از آخر قرآن را می خواندیم. چه استرسی داشتیم وقتی برای اولین بار در حلقه بزرگترها راهمان دادند و گذاشتند که همراه آنها جزءخوانی کنیم! شیرینی دادن های کسانی که یاسین و قل هو الله به آنها می افتاد بخشی از تاریخ رمضان ماست!
به هر روی رمضان فصل عاشقی انسانهاست که هر سال تکرار می شود. بخشی از زمان که به هیچ روی از ذهن مردمان این دیار پاک نمی شود. فصلی که هرچه می نگری همه در آن خوبی است! کاش همه سالمان رمضان بود. در واقع هدف اصلی از نوشتن این چند سطر یادی بود از گذشته ها و از درگذشتگان! بویژه دو پیر فرزانه دیارمان حضرت آیت الله خاتمی (ره) و حضرت آیت الله بهجتی (ره)
🖊#رضا_ملاحسینی_اردکانی
منبع: #انجمن_چارسوق_کویر_اردکان
🔺هادرون؛ رسانه مردم کوچه و بازار
http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c
@haderoon
www.haderoon.ir