eitaa logo
حوادث 🚨 ...
18.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
17.9هزار ویدیو
4 فایل
💥 #حوادث_واقعی و خاص #ایران و #جهان را در اینجاببینید 💯کلیپهای واقعی و لحظه ای از سراسر دنیا که در هیچ چنلی ندیده اید👌 رسانه ای از جنس مردم 🙏 #تبلیغات کانالای مابابازدهی عالی🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/2059665474C73393ff8d9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞داستان عجیب قبض روح حضرت موسی (ع) توسط عزرائیل ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌دنیای بعد از از زبان مرد ایرانی که جسدش داخل کفن شد. ☀️کل نفس ذائقه الموت ☀️ ‌ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
💥💥داستان مرده‌ای که با دعای مادر به دنیا برگشت ☘این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت. ✍نقل از علامه طهرانی: 🌱یكی از اقوام‌ ما كه‌ از اهل‌ علم بود‌ برای من‌ نقل‌ كرددر ایامی كه‌ در سامرّاء بودم‌، به‌ مرض‌ حصبۀ سختی مبتلا شدم‌ و هرچه‌ مداوا نمودند مفید واقع‌ نشدمادرم‌ با برادرانم‌ مرا از سامرّاء به‌ كاظمین‌ برای معالجه‌ آوردند و نزدیك‌ به‌ صحن‌ یك‌ مسافرخانه‌ تهیه‌ و در آنجا به‌ معالجۀ من‌ پرداختند؛ ☘از معالجۀ اطبّای كاظمین‌ كه‌ مأیوس‌ شدند یك‌ روز به‌ بغداد رفته‌ و یك‌ طبیب‌ را برای من‌ آوردند.همینكه‌ برای معاینه نزدیك‌ بستر من‌ آمد، احساس‌ سنگینی كردم‌ و چشم‌ خود را باز كردم‌ دیدم‌😱 خوكی بر سر من‌ آمده‌ است‌؛بی‌اختیار آب‌ دهان‌ خود را به‌ صورتش‌ پرتاب‌ كردم‌. 🔸گفت‌: چه‌ میكنی، چه‌ میكنی؟ من‌ دكترم‌، من‌ دكترم‌! 🔹من‌ صورت‌ خود را به‌ دیوار كردم‌ و او مشغول‌ معاینه‌ شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع‌ نشد؛ و من‌ لحظات‌ آخر عمر خود را میگذراندم‌. 🌹تا آنكه‌ دیدم‌ حضرت‌ عزرائیل‌ با لباس‌ سفید و بسیار زیبا و خوش‌ قیافه وارد شدپس‌ از آن‌ پنج‌ تن‌‌ بترتیب‌ وارد شدند و‌ نشستند و به‌ من‌ آرامش دادند و من‌ مشغول‌ صحبت‌ كردن‌ با آنها شدم‌. ⚡️در اینحال‌ دیدم‌ مادرم‌ با حال پریشان‌ رفت‌ روی بام‌ و رو كرد به‌ گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض‌ كرد: ❤️یا موسی بن‌ جعفر ! من‌ بخاطر شما بچّه‌ام‌ را اینجا آوردم‌، شما راضی هستید بچّه‌ام‌ را اینجا دفن‌ كنند و من‌ تنها برگردم‌ ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ! 🌱همینكه‌ مادرم‌ با امام کاظم (ع) مشغول‌ تكلّم‌ بود، دیدم‌ آنحضرت‌ به‌ اطاق‌ ما تشریف‌ آوردند و به‌ پیامبر (ص)‌ عرض‌ كردند: خواهش‌ میكنم‌ تقاضای مادر این‌ سید را بپذیرید ! 🌹حضرت‌ رسول‌ (ص) رو كردند به‌ عزرائیل‌ و فرمودند: برو تا زمانی كه‌ خداوند مقرّر فرماید؛خداوند بواسطۀ توسّل‌ مادرش‌ عمر او را تمدید كرده‌ است‌، ما هم‌ میرویم‌ إن‌شاءالله‌ برای موقع‌ دیگر. 🌱مادرم‌ از پلّه‌ها پائین‌ آمد و من‌ بلند شدم و نشستم‌ ولی از دست مادرم ناراحت بودم‌؛به‌ مادرم گفتم‌: چرا اینكار را كردی؟! من‌ داشتم‌ با اهل بیت (ع) میرفتم‌؛تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه‌ ما حركت‌ كنیم‌. 📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285 ‌ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوال عجیب‌یک‌دختر مجرد سی ساله از شهاب مرادی: حاج آقا، اجازه اصلاح دارم؟ ‌ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی ناجی کودک ظرف چند هفته، قاتل او شد! داستان عجیب کشتن کودک توسط فردی که چند هفته قبل جان آن کودک را نجات داده بود! ‌ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
💢یک دختر تهرانی رفته اقلیم کردستان عراق (مرکز شعار زن زندگی آزادی) مسابقات موتورسواری ببینن جمعیت دنبالش کردن بهش می‌گن فاحشه! یکی هم ازش دفاع میکرده که بهش چاقو زدن! ببینیم احزاب کردی این رو محکوم میکنند یا خیر؟ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews
جریان عجیب زن رقّاصه و آیت‌الله بیدآبادی 💠روزی جمعی از اشرار اصفهان عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) را می‌بینند و از ایشان تقاضا می‌کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند. ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله‌های اصفهان می‌روند. سرانجام به خانه‌ای می‌رسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان می‌گوید: به‌به! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا می‌شوند و قصد مراجعت می‌کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می‌گویند: چاره‌ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق می‌شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می‌چرخد! جماعت اوباش نیز حلقه‌وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می‌زنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می‌گوید: در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را 🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان می‌فرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می‌شود، آن جماعت به می‌افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می‌زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می‌نماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه آنان را از به سوی خداوند بازگرداندم. 📙حکایات عاشقان خدا،حاجی زاده، ج۱ ‌‌💯 🔞♨️ @hadesnews