eitaa logo
حوادث 🚨 ...
18.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
17.4هزار ویدیو
4 فایل
💥 #حوادث_واقعی و خاص #ایران و #جهان را در اینجاببینید 💯کلیپهای واقعی و لحظه ای از سراسر دنیا که در هیچ چنلی ندیده اید👌 رسانه ای از جنس مردم 🙏 #تبلیغات کانالای مابابازدهی عالی🤩👇 https://eitaa.com/joinchat/2059665474C73393ff8d9
مشاهده در ایتا
دانلود
وحشتناک دکتر دکتر بود .هفته ای یک شب منو به زور میفرستاد خونه مادرش تا پیشش بمونم ولی خودش نمیومد، یه روز بهش مشکوک شدم و یواشکی برگشتم خونه.وقتی داخل حیاط شدم متوجه شدم که از انباری زیر خونه صدای چند نفر میاد.خیلی آروم نزدیک شدم و از پشت پنجره نگاه کردم .شوهرم و دوتا از دوستاش اونجا بودند.جعبه های یخی تو دستشون بود و بسته بندی میکردند.قشنگ که نگاه کردم ناگهان احساس کردم  قلبم از تپش داره میوفته. چیزهایی شبیه گوشت درون قالبهای یخی میگزاشتند.با دیدن این صحنه حالم بد شد. سریعا به گوشه ای رفتم و قایم شدم و تا میتونستم عق زدم. باورم نمیشد یعنی داشتن قاچاق اجزای بدن میکردند یا فقط توهم من بود.کمی که حالم خوب شد از در حیاط بیرون رفتم و بدون هیچ درنگی با پلیس تماس گرفتم و آدرس دادم. خودمم گوشه ای منتظر موندم.ده دقیقه بعد پلیسها اومدن و با من وارد خونه شدیم .همسرم از دیدن من و پلیس شکه شده بود و زبونش بند اومده بود.ولی دیگه دیر شده بود و متاسفانه چیزی که فکر میکردم درست بود.همسرم و دوستاش تو کار قاچاق اجزای بدن افرادی بودند که تو بیمارستان مرگ نامعلوم داشتند یا مرگ مغزی میشدند.به بهانه ی اهدا از خانواده هاشون رضایت می‌گرفتن و غیر قانونی کار قاچاق میکردند.من بلافاصله طلاقمو از همسرم گرفتم .تا مدتها حالم از دیدن اون صحنه بد بود ولی بالا خره با کمک مشاور بلند شدم و زندگی دوباره ساختم . ممنون که خوندید❤️ 💯 🔞♨️ @hadesnews
♨️کار وحشتناک دکتر دکتر بود .هفته ای یک شب منو به زور میفرستاد خونه مادرش تا پیشش بمونم ولی خودش نمیومد، یه روز بهش مشکوک شدم و یواشکی برگشتم خونه.وقتی داخل حیاط شدم متوجه شدم که از انباری زیر خونه صدای چند نفر میاد.خیلی آروم نزدیک شدم و از پشت پنجره نگاه کردم .شوهرم و دوتا از دوستاش اونجا بودند.جعبه های یخی تو دستشون بود و بسته بندی میکردند.قشنگ که نگاه کردم ناگهان احساس کردم  قلبم از تپش داره میوفته. چیزهایی شبیه گوشت درون قالبهای یخی میگزاشتند.با دیدن این صحنه حالم بد شد. سریعا به گوشه ای رفتم و قایم شدم و تا میتونستم عق زدم. باورم نمیشد یعنی داشتن قاچاق اجزای بدن میکردند یا فقط توهم من بود.کمی که حالم خوب شد از در حیاط بیرون رفتم و بدون هیچ درنگی با پلیس تماس گرفتم و آدرس دادم. خودمم گوشه ای منتظر موندم.ده دقیقه بعد پلیسها اومدن و با من وارد خونه شدیم .همسرم از دیدن من و پلیس شکه شده بود و زبونش بند اومده بود.ولی دیگه دیر شده بود و متاسفانه چیزی که فکر میکردم درست بود.همسرم و دوستاش تو کار قاچاق اجزای بدن افرادی بودند که تو بیمارستان مرگ نامعلوم داشتند یا مرگ مغزی میشدند.به بهانه ی اهدا از خانواده هاشون رضایت می‌گرفتن و غیر قانونی کار قاچاق میکردند.من بلافاصله طلاقمو از همسرم گرفتم .تا مدتها حالم از دیدن اون صحنه بد بود ولی بالا خره با کمک مشاور بلند شدم و زندگی دوباره ساختم . 💯 🔞♨️ @hadesnews
وحشتناک دکتر دکتر بود .هفته ای یک شب منو به زور میفرستاد خونه مادرش تا پیشش بمونم ولی خودش نمیومد، یه روز بهش مشکوک شدم و یواشکی برگشتم خونه.وقتی داخل حیاط شدم متوجه شدم که از انباری زیر خونه صدای چند نفر میاد.خیلی آروم نزدیک شدم و از پشت پنجره نگاه کردم .شوهرم و دوتا از دوستاش اونجا بودند.جعبه های یخی تو دستشون بود و بسته بندی میکردند.قشنگ که نگاه کردم ناگهان احساس کردم قلبم از تپش داره میوفته. چیزهایی شبیه گوشت درون قالبهای یخی میگزاشتند.با دیدن این صحنه حالم بد شد. سریعا به گوشه ای رفتم و قایم شدم و تا میتونستم عق زدم. باورم نمیشد یعنی داشتن قاچاق اجزای بدن میکردند یا فقط توهم من بود.کمی که حالم خوب شد از در حیاط بیرون رفتم و بدون هیچ درنگی با پلیس تماس گرفتم و آدرس دادم. خودمم گوشه ای منتظر موندم.ده دقیقه بعد پلیسها اومدن و با من وارد خونه شدیم .همسرم از دیدن من و پلیس شکه شده بود و زبونش بند اومده بود.ولی دیگه دیر شده بود و متاسفانه چیزی که فکر میکردم درست بود.همسرم و دوستاش تو کار قاچاق اجزای بدن افرادی بودند که تو بیمارستان مرگ نامعلوم داشتند یا مرگ مغزی میشدند.به بهانه ی اهدا از خانواده هاشون رضایت می‌گرفتن و غیر قانونی کار قاچاق میکردند.من بلافاصله طلاقمو از همسرم گرفتم .تا مدتها حالم از دیدن اون صحنه بد بود ولی بالا خره با کمک مشاور بلند شدم و زندگی دوباره ساختم . ممنون که خوندید❤️ 💯 🔞♨️ @hadesnews