شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
امروز حرم مطهر مهزیار اهوازی دعاگویتان بودم. هدیه به روح مطهر یار امام زمان صلوات
علی بن مهزیار نقل میکند: من بیست مرتبه به حج بیتالله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاریهایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم.
شبی در عالم خواب شنیدم کسی میگوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی.
آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیدهام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر میکردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم.
پس به سرزمین حجفه رسیدم و یک روز در آنجا ماندم. در مسجد جحفه نماز گزاردم، سپس صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم.
آنگاه به سمت عسفان و از آنجا به مکه رفتم و چند روزی در آنجا ماندم و به طواف خانة خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشة مسجدالحرام تنها مینشستم و فکر میکردم. گاهی با خودم میگفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیدهام.
شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه میرود و در اطراف خانه خدا طواف میکند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را میشناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شبها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند مینالید و اشکش پیوسته جاری بود.
آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را میشناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به طوریکه لباسهایش از سیلاب اشک تر شد.
آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن میدهد، خداوند به تو اذن میدهد. به محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید.
من با خوشحالی فوق العادهای به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاری پیش آمده. که باید چند روزی به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا میزند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود.
پرسید آیا چیزی میبینی؟ گفتم: آری تل ریگی میبینم که خیمهای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد.
سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شود که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع میگردند. گفتم شترها را چه بکنیم؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدینجا راه نمییابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمیرود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد.
وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به سویش رفته و خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. دیدم حضرت(ع) بر جایی نشستهاند، قدشان مانند چوبة درخت بان بود و پارچهای بر روی لباس پوشیده که قسمتی از آن را روی دوش مبارک انداختهاند. اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان سرخ نبود. قطراتی از عرق
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
امروز حرم مطهر مهزیار اهوازی دعاگویتان بودم. هدیه به روح مطهر یار امام زمان صلوات
مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاک سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود. بلکه متوسط القامة، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روی عنبر کوبیده شده بود. وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم.
فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟
عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد.
فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟
گفتم: توبه، توبه، عذر میخواهم. ببخشید، نادیده بگیرید.
سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار میکنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود میشدند به جز خواص شیعه؛ همانهایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است.
سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟
فرمودند: پسر مهزیار، پدرم ـ ابومحمد(ع) ـ از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوههای سخت و بیابانهای هموار نمانم. به خدا قسم، مولای شما امام حسن عسکری(ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر میبرم تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم.
عرض کردم: آقا چه وقت قیام میفرمایید؟ فرمودند: موقعی که راه حج را بر روی شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند.
عرض کردم: یابن رسولالله این کجا خواهد بود؟
فرمودند: در فلان سال، دابةالارض، در بین صفا و مروه قیام کند در حالیکه عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی شرّ سوق دهد... به سوی کوفه میآیم و مسجد آن را ویران میکنم و طبق ساختمان اول، آن را بنا میکنم و ساختمانهایی را که ستمگران ساختهاند خراب مینمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام میدهم و به مدینه میروم، حجره اطاق خاص حضرت رسول(ص) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون میآورم و دستور میدهم آنها را با بدنهای تازه به کنار بقیع بیاورند. به دو شاخة خشکیده امر میکنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیلة آن دو آزمایش میشوند، امّا سختتر از آزمایش اول. منادی از آسمان صدا میزند! ای آسمان! نابود کن. و ای زمین! بگیر. در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمیماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد.
عرض کردم: مولای من! بعد از آن چه میشود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، بعد این آیه را تلاوت فرمود:
ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر نفیراً
پس (از چندی) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاری دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر کردیم.
علی بن مهزیار گوید: چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش میکردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم.
امام(ع) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، این به علت آن است که تو راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس خداحافظی کردم و به طرف اهواز به راه افتادم، و همیشه به یاد آن حضرت و محبتهای ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم.
تشرف علی بن مهزیار به خدمت امام زمان (عج)
🔴 آیت الله فاطمی نیا :
استادي داشتم امام زمان(علیه السلام) دیده ، ميفرمود : از اثرات زيارت اربعين این است که ؛
زائر اربعينِ امام حسين علیه السلام #عاقبت_به_شر نميشود.
#حب_الحسین_یجمعنا
ای زائران #اربعین ...
یادتان باشد که ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیدانید!
آن ها که پشت پیراهن خاکے نوشتند"مسافر کربلا" ولی هیچ گاه حرم یار را ندیدند.
#هر_زائر_اربعین_نایب_یک_شهید
1_105900061.mp3
1.4M
📝 آموزش کلمات عربی برای سفر #اربعین
🌐 قسمت هشتم
🎙 #صوتی
📮 @IslamLifeStyles
IMG_20191008_084728.jpg
116.4K
♣️بِــسْمِاللهالـرَّحْمَٰنِالرَّحــيم♣️ِ
باسلام و صبح بخیرخدمت همراهان عزیز
♣️ذکر امروز (۱۰۰مرتبه)لاالله الا الله الملک الحق المبین
♣️♣️♣️♣️
♣️امروز:پنج شنبه
♣️۱۸ مهرماه۱۳۹۸
♣️۱۰اکتبر۲۰۱۹
♣️۱۱صفر ۱۴۴۱
♣️♣️♣️♣️
روز شمار:۹ روز تا اربعین حسینی
وعده عاشقان اربعین کربلا
هدایت شده از شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
به رسم هر روز صبح با سلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
صبحتون حسینی☀️
♣️♣️♣️♣️♣️♣️
@ebrahimhadii313
☀️ امام صادق علیه السلام:
🔷حضرت فاطمة زهرا(س) برای تشکر از زائر حسـین (ع) حاضر میشوند، واز خدا میخواهند که گناهانشان را ببخشد.
📚 کامل الزیارات،ص ۱۱۸
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
#ارسالی 🌹
سلام علیکم
مرزشلمچه بازه و بسیار سریع زائران رد میشن و هیچگونه معطلی نیست درحد چند ثانیه کار ما راه افتاد و اومدیم سمت نجف بیمه هم کار ندارن اصلا
ای مرد خدا ...
چیزی نمانده تا اربعین
دعا ڪن برای ما هم
تا ڪربلا راهی نباشد ...
#تا_ڪربلا_راهی_نیست
#اربعین_نایب_الشهدا_باشیم
هدایت شده از شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
🍃🍃🍃
یه قرار عارفانه🌷
هرشب قرائت دعای فرج برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)
به نیابت وهمراه با عارف شهید ابراهیم هادی🌷
🍃🍃🍃
🌺#شبتون-شهدایی🌺
به رسم هر روز صبح با سلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
صبحتون حسینی☀️
♣️♣️♣️♣️♣️♣️
@ebrahimhadii313
هدایت شده از حضرت مهدی(عج)
#مطلب
🏴سامانهٔ اعلام وضعیت ویژهٔ زائرین اربعین در اپلیکیشن بله راهاندازی شد!
(بدون نیاز به اینترنت و کاملاً رایگان!)
📣 ـ دقیقاً کجایی؟ ـ من اینجام، منو گم نکنید!
توی سفر اربعین، بین ستونها و شلوغی جمعیت، گوشی آنتن نمیده و آشنات رو هم گم کردی. چه میکنی؟ دیگه لازم نیست وایسی تا ازین ستون به اون ستون فرج بشه. فقط کافیه که در سامانهٔ اعلام وضعیت،
(کاملاً رایگان و بدون نیاز بهاینترنت)،
وضعیت خودت رو ثبت کنی و بگی عمود چندم هستی یا در چه حالی. آشنات هم با واردکردن شمارهت از مکان و حالت باخبر میشه و راحت به هم میرسید!
✅ به کمک سامانهٔ اعلام وضعیت که با همت ستاره ۵۰۰ راهاندازی شده، زائرین دیگه لازم نیست سیمکارت عراقی بخرند و با همون سیمکارتهای همراه اول یا ایرانسل خودشون، میتونند از مکان و حال همدیگه باخبر بشند.
🔹 نسخهٔ ۹۴۷ بله رو دانلود کنید تا سامانهٔ اعلام وضعیت رو در صفحهٔ ویترین اون ببینید: 👇
https://bale.ai/dl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
توصیه های شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی درباره ی نامحرم..
#شهیدابراهیم_هادی
شهیدی که در آغوش اباعبدالله به شهادت رسید🕊💔👇
🌷ابراهیم شهید شد، اما هئیت که یادگارش بود در محل برقرار ماند.
در همان ایام دفاع مقدس، یکبار ابراهیم را در حالت رویا مشاهده کردم. 🌙
او در یک باغ زیبا🌸حضور داشت و برخی از دوستانش در کنار او بودند.
جلو رفتم و سلام کردم،😊✋ میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که ثمره ی آن همه هئیت رفتن چه شد؟!!👆
قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت:
سیدعلی زمانی که #شهید شدم و افتادم، آقا #اباعبدالله آمدند و مرا در آغوش گرفتند و......🍂🥀💔
راوی:سیدعلی شجاعی
"شهداگاهی_نگاهی🥀
کانال 🌹سلام برابراهیم🌹👇👇
@ebrahimhadii313