چله#حدیث_کساء
روز: یازدهم
متن و ترجمه حدیث کساءhttps://hawzah.net/fa/Article/View/95945/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%AD
@hadi_soleymani313
❤️ #امام_حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
🍃 مبادا [سرگرم شدن به] روزى ضمانت شده، تو را از كار واجبى باز دارد
📖 ميزان الحكمه، ج4، ص430
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #اخلاص
🔻کاری که انجام میدهید، حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید! از همان در پشتی بیرون بروید.چون اگر تشکر کنند،تو دیگر اجرت را گرفتن و چیزی برای آن دنیایت باقی نمی ماند.
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
@hadi_soleymani313
📸 #عکس_روز | #یادبود
🔻اگر چه
ظاهرش رختشویی است
اما روح و باطنش «تهذیب نفس» بود...
📎پ ن : عملیات خیبر، جزیره مجنون،
سال ۱۳۶۲،
عکاس : محمود عبدالحسینی
@hadi_soleymani313
••
هر وقت در سختی های جنگ فشار ها بر ما حادث میشد
و به صورت بسیار مضطری هیچ کاری از ما بر نمیآمد
پناه گاهی جز حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نداشتیم ...
#حاج_قاسم
#فاطمیه
@hadi_soleymani313
هدایت شده از حمیدرضا مهدوی ارفع
مطالبه : با کشف حجاب در خیابان و خودرو برخورد قانونی شود | فارس من
https://farsnews.ir/my/c/54217
مطالبه خطر نایاب شدن پوشاک مناسب در کشور | فارس من
https://farsnews.ir/my/c/106478
📎کلیک وحمایت کنید
☑️پیشنهاد انتشار حداکثری
#جهاد
#امربه_معروف_ونهی_از_منکر
✅ باذکر "صلوات" گناهان رو پاک کنید.
@mahdavi_arfae
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
#شهید_محسن_حججی🌷
🤲همسرش می گوید: مجرد که بودم همیشه سر سجاده نماز از خدا می خواستم کسی را شریک زندگی ام بکند که حضرت زهرا سلام الله علیها تأییدش کرده باشد از ته دل این را از خدا می خواستم.
💐وقتی #محسن به خواستگاری ام آمد،بهم گفت:«من همیشه از خدا می خواستم که زن آینده ام اسمش زهرا باشه،به عشق حضرت زهرا سلام الله علیها» بهم می گفت:«از خدا می خواستم هم اسمش زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد تأیید خود بی بی باشه» وقتی فهمید من هم همین را از خدا می خواسته ام،گل از گلش شکفت، حضرت زهرا سلام الله علیها شد پیوند دهنده قلب هایمان💞
📚برگرفته از کتاب«حجت خدا. اثر گروه شهید هادی
هدایت شده از مهمان نهجالبلاغه
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت یازدهم«حضور حماسی در خندق»
🔻پس از جنگ احد، مشرکان بر این باور بودند که کمر اسلام را شکسته اند اما نا باورانه دیدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و یارانشان مصمم تر در حال گسترشند! این بار قریش به همراه تمامی قبایل عرب عهد بستند که نبرد با مسلمانان را تا قتل همه خاندان عبد المطلب و پیامبر اسلام جدی ادامه دهند.... با ساز و برگ فراوان نزدیک مدینه مستقر شدند و تردید نداشتند پیروزی قطعی با آنان است.
🔻آن حضرت برای مقابله با آنان خندقی در اطراف شهر کندند و با اصحابشان پشت آن سنگر گرفتند. سپاه قریش ناگزیر در اطراف مدینه مارا محاصره کردند و خود را نیرومند تر از ما می دیدند و ما را تهدید می کردند.
🔻آن روز بزرگترین پهلوانان قریش بلکه عرب، "عمروبن عبدود" به میدان آمده بود و همچون شتر مست می غرید و مبارز می طلبید. اما هیچ یک از مسلمانان امید پیروزی نداشت تا در مقابل او اظهار وجود کند!
🔻رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا فراخواندند و با دست خود عمامه ای بر سر من بستند و من رهسپار میدان شدم [موقعیت سنی و جسمی من چنان بود] که زنان مدینه از نگرانی کشته شدن برای من می گریستند و بیمناک بودند.
خداوند او را به دست من هلاک کرد هرچند عرب هماوردی برای او تصور نمی کرد. این نبرد طعم شکست را به عرب چشاند و آنان را به ترس و گریز واداشت.
📚 منابع:
1 . الخصال جلد2 صفحه 368
2 . الاختصاص صفحه 167
3. ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 346
📗 کتاب علی از زبان علی
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@mehmanenahjolbalagheh