سی سال است نخوابیدهام...
نامه ای زیبا از شهید حاج قاسم سلیمانی خطلب به فرزندش:
عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد.
#روز_پاسدار
#حاج_قاسم
#سپاه
@hadi_soleymani313
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوال ۱ : فرصت امر به معروف نداریم ، چه کنیم؟!
🔴 شبهات امر به معروف
https://eitaa.com/shobheyamrebemaroof
👉 بفرست برای بقیه
12.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹صحبت های جالب دکتر هوشنگ امیر احمدی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا :
📌آقای خمینی برای اولین بار در سطح واقعا ملی انقلاب کرد برای همین آقای خمینی رهبر یکی از چهار انقلاب بزرگ تاریخ بود.
📌در این چهل سال جمهوری اسلامی یک لیوانی دارد که یک طرفش پر است و یک طرفش خالی است.
این مخالفین حکومت در خارج از کشور ایران را چهل سال است ندیدند.
📌حکومت محمد رضا شاه از نظر سیاسی خیلی بسته تر بود و اصلا با حکومت آقای خامنهای اصلا قابل مقایسه نیست.
📌آقای پهلوی اگر برگردد ایران به نظرم همان هفته بعد دوباره برمیگردد امریکا!
او حتی یک روز هم کار نکرده و اصلا نمیداند کار چیست!
#اعتراف
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 اعتراف جیمز ریکاردز، استراتژیست ارشد آمریکا، در مورد جنگ ارزی علیه ایران
✍یه روزی بود که معاویه به بچه های کوچک گوسفند هدیه می داد و محبتش را اینطوری توی دل بچه ها جا می داد اما بعد از چند وقت که بچه ها با گوسفند خو می گرفتنن چند نفرو میفرستاد که شبانه اونو می دزدیدن و بعد میگفت علی دزدیده
⚫️این کارو می کردن تا کینه ی امام علی را در دل بچه ها بکارند.
🔸الان هم روش دشمن همینه
❌از طریق اغتشاشات خیابونی نتونست راه به جایی ببره بلافاصله بعد از اون، اغتشاشات ارزی را راه انداخته تا به خیال خودش مردمو نسبت به دولت بد بین بکنه و بذر فتنه ی بعدی را بکاره
👌ولی ما پیرو اون امامی هستیم که دشمنان از نوشیدن آب هم محرومش کردند تا بیعت بکنه اما حرف امام در همه ی شرایط یکی بود و زیر بار ذلت نرفت
✅ان شاالله با تدابیر جدید، به زودی دلار سر جای خودش می نشینه، اما دشمن بدونه اگر دلار ۵۰۰ هزار تومان هم بشه ما پای کار نظام هستیم کماکان
#لبیک_یا_خامنه_ای
در روز#میلاد_حضرت_عباس مثل ابوالفضل پای #امام_زمان خویش میمانیم ان شاالله 🙏
@hadi_soleymani313
13.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥این فیلم را حتما به افرادی که میگویند انقلاب ناکارآمد است و باید برود نشان دهید!
🔺نظام جمهوری اسلامی هفدهمین قدرت اقتصادی دنیاست.
🔺در بسیاری از شاخصه ها در رتبهی اول دنیا قرار دارد
🔺و در برخی دیگر در رتبهی دوم و در بسیاری شاخصه ها جز ده کشور اول دنیا به حساب میآید.
🤔باز هم میگویید انقلاب اسلامی ناکارآمد بوده است؟
#جهاد_تبیین
#ایران_قوی
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️سردار حاجیزاده: ان شالله بتوانیم ترامپ و پمپئو را بُکشیم!
فرمانده نیروی هوافضای سپاه:
🔹هدف ما از حمله به عینالاسد کشتن سربازهای آمریکایی نبود، ما خواستیم هیمنه آمریکا را بشکنیم
🔹فرمانده نیروی هوافضای سپاه: هدف اصلی انتقام فرماندهانی هستند که دستور ترور را صادر کردند.
🔹با ۴۰۰ موشک در مرحله اول منتظر پاسخ آمریکاییها بودیم که جوابی ندادند.
🔸خاطره سردار حاجیزاده از اصرار رهبر انقلاب برای نخریدن موشکهای شوروی سابق
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
📸 روزت مبارک کوچکترین جانباز حادثه شاهچراغ
▪️رسم است که روز میلاد با سعادت جانباز کربلا حضرت عباس (ع) را به جانبازان کشور تبریک میگویند و ما هم به این بهانه امروز را به «آرتین سرایداران» کوچکترین جانباز حادثه تروریستی شاهچراغ تبریک میگوییم.
▪️"آرتین ایران" که غمش نه تنها رهبر معظم انقلاب (حضرت آیتالله خامنهای: غم این کودک ما را رها نمیکند)، که همه ملت ایران را رها نمی کند و حالا دستهای آسیب دیدهاش ما را یاد روزی میاندازد که بین چادرنماز مادر شاهد شهادت مادرش بود و بعد از آن حادثه تروریستی، نه پدری داشت و نه برادری و نه دیگر مادری ..
#روز_جانباز
#لبیک_یا_خامنه_ای
@hadi_soleymani313
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#دختر_شینا
#قسمت_115
#فصل_دوازدهم
گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم.
شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم.
ادامه دارد...✒️
#دختر_شینا
#قسمت_116
#فصل_دوازدهم
بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.»
#فصل_سیزدهم
صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.»
من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم.
چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.»
با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!»
رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.»
این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@hadi_soleymani313
#دختر_شینا
#قسمت_117
#فصل_سیزدهم
صاحب خانه خوب و مهربانی هم داشت که طبقه پایین می نشستند. همان روز آینه و قرآن را گذاشتیم روی طاقچه و فردا هم اسباب کشی کردیم.
اول شیشه ها را پاک کردم؛ خودم دست تنها موکت ها را انداختم. یک فرش شش متری بیشتر نداشتیم که هدیه حاج آقایم بود. فرش را وسط اتاق پهن کردم. پشتی ها را چیدم دورتادور اتاق. خانه به رویم خندید. چند روز اول کارم دستمال کشیدن وسایل و جارو کردن و چیدن وسایل سر جایشان بود. تا مویی روی موکت می افتاد، خم می شدم و آن را برمی داشتم. خانه قشنگی بود. دو تا اتاق داشت که همان اول کاری، در یکی را بستم و کردمش اتاق پذیرایی. آشپزخانه ای داشت و دستشویی و حمام، همین. اما قشنگ ترین خانه ای بود که در همدان اجاره کرده بودیم.
عصر صمد آمد؛ با دو حلقه چسب برق سیاه. چهارپایه ای زیر پایش گذاشت و تا من به خودم بیایم، دیدم روی تمام شیشه ها با چسب، ضربدر مشکی زده. جای انگشت هایش روی شیشه ها مانده بود. با اعتراض گفتم: «چرا شیشه ها را این طور کردی؟! حیف از آن همه زحمت. یک روز تمام فقط شیشه پاک کردم.»
گفت: «جنگ شده. عراق شهرهای مرزی را بمباران کرده. این چسب ها باعث می شود موقع بمباران و شکستن شیشه ها، خرده شیشه رویتان نریزد.»
ادامه دارد...✒️
#دختر_شینا
#قسمت_118
#فصل_سیزدهم
چاره ای نداشتم. شیشه ها را این طوری قبول کردم؛ هر چند با این کار انگار پرده ای سیاه روی قلبم کشیده بودند.
صمد می رفت و می آمد و خبرهای بد می آورد. یک شب رفت سراغ همسایه و به قول خودش سفارش ما را به او کرد. فردایش هم کلی نخود و لوبیا و گوشت و برنج خرید.
گفتم: «چه خبر است؟!»
گفت: «فردا می روم خرمشهر. شاید چند وقتی نتوانم بیایم. شاید هم هیچ وقت برنگردم.»
بغض ته گلویم نشسته بود. مقداری پول به من داد. ناهارش را خورد. بچه ها را بوسید. ساکش را بست. خداحافظی کرد و رفت.
خانه ای که این قدر در نظرم دل باز و قشنگ بود، یک دفعه دلگیر و بی روح شد. نمی دانستم باید چه کار کنم. بچه ها بعد از ناهار خوابیده بودند. چند دست لباسِ نَشسته داشتم. به بهانه شستن آن ها رفتم توی حمام و لباس شستم و گریه کردم.
کمی بعد صدای در آمد. دست هایم را شستم و رفتم در را باز کردم. زن صاحب خانه بود. حتماً می دانست ناراحتم. می خواست یک جوری هم دردی کند. گفت: «تعاونی محل با کوپن لیوان می دهند. بیا برویم بگیریم.»
حوصله نداشتم. بهانه آوردم بچه ها خواب اند.
ادامه دارد...✒️
@hadi_soleymani313
📣📣📣📣📣
شماره تلفن حرم امام حسین علیهالسلام😇
شماره تلفن (1640) مستقیم به میکروفن ضریح امام حسین(ع) وصله هر درد دلی دارید به آقا بگید.
(بدون پیش شماره است)
کاملا رایگانه
تا آخر شب وصله
التماسدعا
نشر بدید شاید کسی دلتنگ باشه 🥺🥺🥺
اگه زنگ زدید و دلتون شکست اول برای سلامتی و فرج مولامون دعا کنید بعد هم حاجتهای خودتون و بخواین بعد هم برای من بنده حقیر دعا کنید🌹🌹🌹