✫⇠قسمت :1⃣9⃣1⃣
#فصل_شانزدهم
پرسیدم: «حالا کجا می خواهیم برویم؟!»
گفت: «خط.»
گفتم: «خطرناک نیست؟!»
گفت: «خطر که دارد. اما می خواهم بچه ها ببینند بابایشان کجا می جنگد. مهدی باید بداند پدرش چطوری و کجا شهید شده.»
همیشه وقتی صمد از شهادت حرف می زد، ناراحت می شدم و به او پیله می کردم؛ اما این بار چون پیشش بودم و قرار نبود از هم جدا شویم، چیزی نگفتم. سمیه را آماده کردم و وسایل را برداشتیم و راه افتادیم. همان ماشینی که با آن از همدان به سر پل ذهاب آمده بودیم، جلوی ساختمان بود. سوار شدیم. بعد از اینکه از پادگان خارج شدیم، صمد نگه داشت. اورکتی به من داد و گفت: «این را بپوش. چادرت را هم درآور. اگر دشمن ببیند یک زن توی منطقه است، اینجا را به آتش می بندد.»
بچه ها مرا که با آن شکل و شمایل دیدند، زدند زیر خنده و گفتند: «مامان بابا شده!»
صمد بچه ها را کف ماشین خواباند. پتویی رویشان کشید و گفت: «بچه ها ساکت باشید. اگر شلوغ کنید و شما را ببینند، نمی گذارند جلو برویم.»
همان طور که جلو می رفتیم، تانک ها بیشتر می شد. ماشین های نظامی و سنگرهای کنار هم برایمان جالب بود.
✫⇠قسمت : 2⃣9⃣1⃣
#فصل شانزدهم
صمد پیاده می شد. می رفت توی سنگرها با رزمنده ها حرف می زد و برمی گشت. صدای انفجار از دور و نزدیک به گوش می رسید. یک بار ایستادیم. صمد ما را پشت دوربینی برد و تپه ها و خاکریزهایی را نشانمان داد و گفت: «آنجا خط دشمن است. آن تانک ها را می بینید، تانک ها و سنگرهای عراقی هاست.»
نزدیک ظهر بود که به جاده فرعی دیگری پیچیدیم و صمد پشت خاکریزی ماشین را پارک کرد و همه پیاده شدیم. خودش اجاقی درست کرد. کتری را از توی ماشین آورد. از دبه کوچکی که پشت ماشین بود، آب توی کتری ریخت. اجاق را روشن کرد و چند تا قوطی کنسرو ماهی انداخت توی کتری. من و بچه ها هم دور اجاق نشستیم. صمد مهدی را برداشت و با هم رفتند توی سنگرهایی که آن اطراف بود. رزمنده های کم سن و سال تر با دیدن من و بچه ها انگار که به یاد خانواده و مادر و خواهر و برادرشان افتاده باشند، با صمیمیت و مهربانی بیشتری با ما حرف می زدند و سمیه را بغل می گرفتند و مهدی را می بوسیدند. از اوضاع و احوال پشت جبهه می پرسیدند. موقع ناهار پتویی انداختیم و سفره کوچکمان را باز کردیم و دور هم نشستیم. صمد کنسروها را باز کرد و توی بشقاب ها ریخت و سهم هر کس را جلویش گذاشت. بچه ها که گرسنه بودند ، با ولع نان و تن ماهی می خوردند.
بعد از ناهار صمد ما را برد سنگرهای عراقی را که به دست ایرانی ها افتاده بود، نشانمان بدهد.
✫⇠قسمت : 3⃣9⃣1⃣
#فصل_شانزدهم
طوری مواضع و خطوط و سنگرها را به بچه ها معرفی می کرد و درباره عملیات ها حرف می زد که انگار آن ها آدم بزرگ اند یا مسئولی، چیزی هستند که برای بازدید به جبهه آمده اند.
موقع غروب، که منطقه در تاریکی مطلقی فرو می رفت، حس بدی داشتم. گفتم: «صمد! بیا برگردیم.»
گفت: «می ترسی؟!»
گفتم: «نه. اما خیلی ناراحتم. یک دفعه دلم برای حاج آقایم تنگ شد.»
پسربچه ای چهارده پانزده ساله توی تاریکی ایستاده بود و به من نگاه می کرد. دلم برایش سوخت. گفتم: «مادر بیچاره اش حتماً الان ناراحت و نگرانش است. این طفلی ها توی این تاریکی چه کار می کنند؟!»
محکم جوابم را داد: «می جنگند.»
بعد دوربینش را از توی ماشین آورد و گفت: «بگذار یک عکس در این حالت از تو بگیرم.»
حوصله نداشتم. گفتم: «ول کن حالا.»
توجهی نکرد و چند تا عکس از من و بچه ها گرفت و گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟!»
گفتم: «دلم برای این بچه ها، این جوان ها، این رزمنده ها می سوزد.
✫⇠قسمت :4⃣9⃣1⃣
#فصل_شانزدهم
گفت: «جنگ سخت است دیگر. ما وظیفه مان این است، دفاع. شما زن ها هم وظیفه دیگری دارید. تربیت درست و حسابی این جوان ها. اگر شما زن های خوب نبودید که این بچه های شجاع به این خوبی تربیت نمی شدند.»
گفتم: «از جنگ بدم می آید. دلم می خواهد همه در صلح و صفا زندگی کنند.»
گفت: «خدا کند امام زمان(عج) زودتر ظهور کند تا همه به این آرزو برسیم.»
با تاریک شدن هوا، صدای انفجار خمپاره ها و توپ ها بیشتر شد. سوار شدیم تا حرکت کنیم. صمد برگشت و به سنگرها نگاه کرد و گفت: «این ها بچه های من هستند. همه فکرم پیش این هاست. غصه من این هاست. دلم می خواهد هر کاری از دستم برمی آید، برایشان انجام بدهم.»
تمام طول راه که در تاریکی محض و با چراغ خاموش حرکت می کردیم، به فکر آن رزمنده بودم و با خودم می گفتم: «حالا آن طفلی توی این تاریکی و سرما چطور نگهبانی می دهد و چطور شب را به صبح می رساند.»
فردای آن روز همین که صمد برای نماز بیدار شد، من هم بیدار شدم. همیشه عادت داشتم کمی توی رختخواب غلت بزنم تا خواب کاملاً از سرم بپرد. بیشتر اوقات آن قدر توی رختخواب می ماندم تا صمد نمازش را می خواند و می رفت؛ اما آن روز زود بلند شدم،....
ادامه دارد ...
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به به چه تلاوتی
دلنشین ، احساسی ،نافذ ، فنی ، پرنفس
✳ استاد سید متولی عبدالعال
💢 سوره قمر
💌 سه گاه
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُجَجِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که عصاره همه فرستادگان خدایی.
🌱سلام بر تو و بر روزی که خواهی آمد
و با اعجاز موسایی و دَم عیسایی و خُلق محمّدی ات، دلها را فتح خواهی کرد.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص97.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
🤚دست خدا بر سر انقلاب اسلامی ایران
♨️وضعیت دشمنان ایران به شدت آشفته شده
🔱گویی دستی از غیب مصیبت و گرفتاری را بر آنها نازل می کند.
♻️هر نقشه ای علیه جمهوری اسلامی ایران می کشند و هر آرزویی برای ما می کنند، دیری نمی پاید که بر سر خودشان فرود می آید...
‼️بسیار عجیب است اما نه برای آنها که با سنت ها و امدادهای الهی آشنایی دارند.
🌀بیاد بیاورید روزی را که برای برهم زدن آرامش انتخاب ایران نقشه کشیدند اما دیدیم آنچه برای ما آرزو می کردند چندی بعد در آمریکا رخ داد و مردم در اعتراض به تقلب، کنگره را آتش زدند...
🟤 رسانه هایشان را به خط کردند تا از آب گل آلود کرونا ماهی بگیرند و اوضاع را در ایران بحرانی جلوه دهند اما دیری نپایید اوضاع خودشان چنان برهم ریخت که مردمشان در کف خیابان بر سر چند عدد ماسک و دستمال توالت به جان هم می افتادند...
⚫️ خواستند ایران را یکی از کانون های شیوع کرونا معرفی کنند و کشورهای جهان را از رفت آمد با ایران بترسانند، اما ناگهان سویه ای بنام کرونای انگلیسی سر برآورد و کشورها رفت و آمدشان با بریتانیا را قطع کردند.
🔴 سخت ترین تحریم ها را برای فلج کردن زندگی ملت ایران وضع کردند اما دیری نپایید که زندگی در کشورهای غربی فلج شد و مردم به خرید هیزم و خوردن غذاهای تاریخ مصرف گذشته روی آوردند...
🟡 برای ایجاد آشوب و فروپاشی جمهوری اسلامی ایران، همه ی داشته هایشان را به میدان آوردند اما دیدیم موج آشوب و آتش اعتراضات از اسرائیل تا فرانسه را در برگرفت...
🔵 برای ورشکسته کردن بانکهای ما نقشه کشیدند اما آنچه برای ما آرزو کردند، در آمریکا رخ داد و بزودی سایر کشورهای غربی را هم در بر خواهد گرفت...
🟣 برای منزوی کردن ایران در منطقه نقشه کشیدند اما خبر توافق پنهانی عربستان با ایران منتشر شد و نشان داد این آمریکاست که در حال کنار گذاشته شدن از معادلات منطقه است...
🔔آنها که هنوز دست خدا را ندیده اند خوب اوضاع دنیا را رصد کنند.. البته نه از قاب رسانه های دروغ پرداز غربی!
♦️دست خدا پشتیبان انقلاب اسلامی ملت ایران است. خداوند ملتی که برای خدا قیام کرده و صبورانه مشکلات را تحمل می کند، بر بام عزت و اقتدار جهان خواهد نشاند.
🙏خدا یا شکرت🙏
🌼اینجا ایران کشور #امام_زمان🌼
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸در نظم جدید جهانی آمریکا منزوی خواهد بود...
🎙مقام معظم رهبری
#افول_آمریکا
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
((امروز شهدا ناظر مایند...))
✅ پیام شهدا :
ما از حلال دنیا گذشتیـم!
شما نمیتوانید ازحرامش بگذرید؟
✅سؤال شهداء از بازماندگان :
بعد از ما زنان #لاابالی با گناه کبیره #کشف_حجاب خون ما را لگدمال کردند؛ شما چه کردید!؟ آیا با نهیب و ناله های جانسوز همچون امام #سجاد ع و حضرت #زینب س آنها را رسوا و منفور ساختید!؟😡
✅با بررسی وصایای ۵۳هزار شهید به ۸۶۸۱ وصیت برخوردیم که در همه آنها به #حجاب سفارش خاص شده بود بنابراین استنباط میشود که مساله حجاب برای شهدا آنقدر مهم بود که حتی آنرا سلاحی مهمتر از خون شهید دانسته و بر لزوم حفظ آن تاکید بسیار داشتند😭
👌شهید یعقوب ابراهیم نژاد:
اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود بی حجابی آغوش حجاب در بر می گیرد، حاضر بودم هزاران هزار بار کشته شوم
👌شهید محمد محمودی:
حجاب شما از خون ما که در جبهه می ریزد برای دشمن کوبنده تر است
👌شهید ابوالفضل سنگتراشان:
تو اى خواهرم، حجاب تو کوبندهتر از خون سرخ من است
👌شهید حمید رستمی:
به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مىدهم که حجاب را، حجابرا، حجاب را، رعایت کنید
👌شهید احمد پناهی:
حجاب شما سنگری است آغشته به خون من که اگر آنرا حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید
((براستی اگر شهدا امروز بودند بازهم اوضاع حجاب اینگونه بود!؟)) 😭
🔥ما امنیت میخواهیم!!!
هرج و مرج و هرزگی تاکی؟
ناامنی اجتماعی تاکی؟
ناامنی اخلاقی تاکی؟
دهان کجی به دین تاکی؟
لجبازی باقانون تاکی؟
👌#نهی_از_منکر_اثر_دارد
#هوس_بازی_زنان_ممنوع
#بی_غیرتی_مردان_ممنوع
#حجاب
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
⚠️خیانت بی حجابی‼️
💢خیانت یعنی برخلاف وعده عمل کردن
❌وعده ای که برای بی حجابی داده می شود وعده ی آزادی و زندگی بهتر انسان است. اما آنچه که با رواج بی حجابی حاصل می شود را با هم بررسی می کنیم👇
🔻خیابانی را تصور کنید که در آن افراد فقیر زندگی می کنند، افرادی که به شدت گرسنه اند اما غذایی برای خوردن ندارد و در گوشه و کنار پیادهرو نشسته اند.
⚫️ فردی که از اوضاع اهالی این خیابان خبر دارد، یک چرخ دستی بر می دارد، روی آن چندین دست چلو کباب سلطانی با زیباترین تزیین و بوی آشکار، قرار می دهد و از پیاده رو عبور می کند تا آن را به خانه ببرد و بخورد.
♦️این فرد آزاد است هر جور خودش دوست دارد غذایش را به خانه ببرد اما با این کاری که می کند تحمل گرسنگی را برای گرسنگان بسیار سخت تر می کند تا جاییکه ممکن است امنیت خودش را هم به خطر بیاندازد. بعضی از این افراد گرسنه ممکن است در اثر فشار گرسنگی نقشه ای برای دزدیدن غذایش بکشند...
☝️حتی اگر هیچ اتفاق خاصی هم نیافتد و او بدون مشکل از آن خیابان عبور کند، از منظر انسانی که به این صحنه بنگریم، کاملا خلاف انسانیت است
🔺این یک مثال بود اما در فضای واقعی جامعه، قطعا همه می دانند کوچه و خیابان ها پر است از جوان هایی که در سن ازدواج قرار دارند (آنهم با آن هیجانات قوی جوانی) اما به دلایل مختلف شرایط شان برای ازدواج مهیا نیست. این ها همگی مثل همان گرسنگانی هستند که به غذا دسترسی ندارند.
⚠️وقتی خانمی بدون حجاب، با لباس های بدن نما و جذاب و سر و صورت آرایش شده از مقابل آنها عبور می کند مثل همان کسی است که با غذای تزیین شده و محرک از جلوی جمعی گرسنه عبور می کند.
🔺این خانم هم امنیت خودش را در معرض خطر قرار می دهد هم آرامش روحی روانی جمعی دیگر را به هم می ریزد و آنها را گرفتار ندای گرسنکی امیال درونی میکند.
⁉️ این مدل آزادی ضد انسانی برای چه کسانی مطلوب است؟
⁉️این واقعا خیانت به آزادی و انسانیت نیست؟
⁉️قرار است این به اصطلاح آزادی، زندگی بشر را زیبا تر کند یا دچار دست اندازهای مختلف کند؟!
⚠️کشورهایی که چنین رفتار نامعقولی را در خود رواج داده اند و چنین خیانتی به بشر کرده اند، امروز گرفتار مصیبت های مختلف آن هستند.
#حجاب
https://eitaa.com/hadi_soleymani313