#متن_کلیپ (متحول شدن خیلی از آدم ها با کتاب سلام بر ابراهیم و آشنایی با شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی) 👇👇👇 🌟استاد علیرضا پناهیان 🌲من خیلی از آدم ها را دیدم که خودشون به خودشون می گفتن ما آدمهای در به داغونی بودیم. 🌲ولی می گفتن کتاب همین شهیدی که برای شما تعریف کردم #ابراهیم_هادی رو خوندیم متحول شدیم. 🌲بچه هایی که می رفتن جبهه، خیلی هاشون از اول حاضر به شهادت نبودن 🌲بعد می رفتن کم کم دلشون می رفت و بعضی ها دلشون خیلی می رفت. 🌲شهید #ابراهیم_هادی کسی بود که دلش خیلی رفته بود. 🌲از جلوی خاکریز دشمن حرکت می کرد چه مشأیی داشت چه نوری می پراکند پشت سر خودش لشکر دشمن می آمد این ور تسلیم می شد. 🌲رفت بالای سنگر بالای خاکریز اذان گفت یک سحر 🌲تو اذان گفتن یکی از سربازهای دشمن به او تیر زد. گردنش تیر خورد اذانش رو قطع نکرد. 🌲اومد پایین، تو سنگراومدن نشستند گردنش را بستند! 🌲یکدفعه دیدند تو گرگ و میش هوا پارچه های سفید داره تکان میخوره دشمن ها دارن میان این ور. 🌲گفتم بچه ها نزنید بزارید 🌲فرمانده با گردان تسلیم شد! 🌲آقا شما؟ چی شد؟ 🌲گفتند: اون که اذان گفت کی بود؟ 🌲خوب برای چی؟؟؟ 🌲ما گفتیم این اذان را جز انسان عارف و صادق نمی گوید ما باید او را ببینیم 🌲گفتیم حالا اون تو سنگره، تیر خورده. 🌲گفتند آره میدونیم، من میخوام برم از خودش یه سوالی بکنم. 🌲فرمانده اومد او را دید. 🌲حالا می خواست به دست و پای او بیافتد که (حالا فرمانده سن بابای شهید #ابراهیم_هادی رو داره) 🌲آقا اون کسی که به تو تیر زده الان بین ماست، بگی من خودم میارمش تیربارانش می کنم اشتباه کردیم ببخشید. 🌲نه آقا نمی خواد تیربارونش کنین خوب دیگه تو اون موقعیت طبیعتاً 🌲برید آقا 🌲اون وقت شهید #ابراهیم_هادی عاشق چه شهادتی بود؟ 🌲وقتی شنید شهیدی در خوابی به کسی گفته بود: چرا بدن من را عقب آوردید تا وقتی بدنم عقب نبود اونجا هر شب حضرت فاطمه الزهرا (س) به بالین من می آمد یه لبخندی #ابراهیم_هادی زد. 🌲اینجوریه، رفت و دیگر بدنش نیامد.