#یادی_از_شهدا
🌷 شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) میگویند حق است.
از شب اول قبر و سوال قبر و غیره حق است، اما من را بی حساب و کتاب بهشت بردند.
🕊🌷
آیتالله حقشناس مکثی کردند و گفتند:رفقا آیتالله بروجردی هم حساب و کتاب داشت ،اما من نمی دانم این شهید احمد علی نیری چه کرد که به این مقام رسید!!!
#شهید_احمد_علی_نیری
یاد شهدا با صلوات🕊🕊
@hadi_soleymani313
1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷آشنایی با شهدای عزیز
🌹🕊شهید احمد علی نیری
💐یار امام زمان (عج) باید مثل احمد علی باشه
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 رهبر انقلاب، صبح امروز: آن کسانی که با توهّم تکیه به دیگران گمان میکنند که امنیتشان را میتوانند تأمین کنند بدانند که سیلی این را به زودی خواهند خورد
💻 KHAMENEI.IR | @Khamenei_ir
🖼حکیم فردوسی درباره
حجاب زنان و دختران ایرانی چه میگوید؟!
به برخی باید گفت اگر مسلمان نیستید حداقل ایرانی باشید
#حجاب_اصالت #غیرت_علوی #حجاب_فاطمی
@hadi_soleymani313
وارد جلسه مهمانی شدم. تمام دوستان هم نشسته بودند.می گفتند و می خندیدند.
یک میز بزرگ وسط سالن بود و همه میوه و شیرینی از آنجا بر می داشتند و می خوردند.
چند دقیقه بعد مجلس به سمت غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید از خودمان بگوییم از کسی که بین ما نیست حرفی نزنیم.
اما قبول نکردند. وقتی نصیحتم بی فایده بود از آنجا خارج شدم و به داخل حیاط رفتم...
✅حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را میدیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!!
📙 برگرفته از کتاب تقاص. اثر جدید گروه شهید هادی.
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمت_چهل_ویکم
اما مربيان خواهر، كار اردو را پيگيري ميكنند، فقط برنامه تغذيه و توزيع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نكن.
من سه وعده در روز با ماشين حامل غذا به محل اردو ميرفتم و غذا را ميكشيدم و روي ميز ميچيدم و با هيچكس حرفي نميزدم.
شب اول، يكي از دختراني كه در اردو بود، ديرتر از بقيه آمد و وقتي احساس كرد كه اطرافش خلوت است، خيلي گرم شروع به سلام و احوال پرسي كرد. من سرم پايين بود و فقط جواب سلام را دادم.
روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اينكه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب ديگري گفت و
خنديد و حرف هايي زد که... من هيچ عكس العملي نشان ندادم.
خالصه هربار كه به اين اردوگاه مي آمدم، با برخورد شيطاني اين دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفيق داد که واکنشي نشان ندادم.
در بررسي اعمال، وقتي به اين اردو رسيديم، جوان پشت ميز به من گفت: اگر در مكر و حيله آن زن گرفتار ميشدي، به جز آبرو، كار
و حتي خانواده ات را از دست ميدادي! برخي گناهان، اثر نامطلوب اينگونه در زندگي روزمره دارد.
يكي از دوستان همكارم، فرزند شهيد بود. خيلي با هم رفيق بوديم و شوخي ميكرديم. يكبار دوست ديگر ما، به شوخي به من گفت: تو
بايد بروي با مادر فالني ازدواج كني تا با هم فاميل شويد. اگه ازدواج كنيد فلاني هم پسرت ميشود! از آن روز به بعد، سر شوخي ما باز
شد. اين رفيق را پسرم صدا ميكردم و... هر زمان به منزل دوستم ميرفتيم و مادر اين بنده خدا را ميديديم، ناخودآگاه ميخنديديم.
در آن وادي وانفسا، پدر همين رفيق من در مقابلم قرار گرفت.
همان شهيدي كه ما در مورد همسرش شوخي ميكرديم.
ايشان با ناراحتي گفت: چه حقي داشتيد در مورد يك زن نامحرم و يك انسان اينطور شوخي كنيد؟
ادامه دارد ...
@hadi_soleymani313