فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات دادن خبر شهادت پدر به یک دختر خانم دانش آموز توسط مدیر مدرسه ومعلمان.😥😥😥، ، ،،،اینها هزینه هاس،،،آیا میشود از محاکمه خائنین به این مردم وکشور چشم پوشی کرد؟.........اگر اشکتان جاری شد التماس دعا به نیت شهادت این پدر نازنین آجرک الله یا صاحب الزمان عج....
@hadi_soleymani313
📷 عکس
🌹برنامه ریزی جالب دانش آموز شهیده زینب کمایی
❣روزی یک آیه حفظ قرآن
❣چه قشنگ❗️
❌چه خوبه ما هم این کار رو انجام بدیم روزانه کلی وقت تلف می کنیم، حداقل یه کار مفید انجام بدیم.
💯می تونیم از سوره ها و آیات کوچیک شروع کنیم❌
💐بسم الله...
#قرآن
#جهاد_تبیین
@hadi_soleymani313
📷 تصویر جالبی کاربران لبنانی بعد از سخنان دیشب سیدحسن نصرالله منتشر کردند
🔸سید حسن نصرالله دیشب در سخنرانی خود به مناسبت حوادث خونبار پنجشنبه هفته گذشته در بیروت خطاب به سمیر جعجع و دشمنان داخلی لبنان که بدنبال کشاندن حزب الله به جنگ داخلی هستند برای اولین بار فاش کرد که حزب الله لبنان به تنهایی و بدون تهداد داوطلبان، طرفداران و حامیانش بیش از ۱۰۰,۰۰۰ نیروی رزمی مسلح آموزش دیده در اختیار دارد. یعنی دو برابر تعداد کل نیروهای ارتش لبنان!
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقشھیدم🥀
ابراهیم جآن ...
رفیقات رو فراموش نکنۍ !
@hadi_soleymani313
وزارت بهداشت: کارمندانی که #واکسن نزدند باید هر ۷۲ ساعت تست کرونا بدهند
🔹معاون فنی مرکز سلامت وزارت بهداشت: اگرچه واکسن زدن اجباری نیست اما کارکنان دولتی، نهادهای مردمی و شرکتهای خصوصی که کارت واکسن نداشته باشند باید برای حضور در محل کار هر ۷۲ ساعت یکبار تست پیسیآر بدهند.
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمتهفتادوهفت
در دوران نوجواني و زماني که در بسيج مسجد فعال بودم، شبها
در قبرستان محل، که پشت مسجد قرار داشت، رفت وآمد داشتيم.
ما طبق عادت نوجواني، برخي شبها به داخل قبرهاي خالي
ميرفتيم و رفقا را ميترسانديم! اما يکشب ماجراي عجيبي پيش
آمد. من داخل يک قبر رفتم، يکباره متوجه شدم ديواره قبر کناري فروريخته و سنگ لحدهاي قبر پيداست! من در تاريکي، از حفره ايجاد شده به درون آن قبر نگاه کردم. اسکلت يک انسان پيدا بود! از نشانه هاي روي قبر فهميدم که آنجا قبر يک خانم است.
همان لحظه يکي از دوستانم رسيد و وارد قبر شد. او ميخواست
اسکلت هاي مرده را بردارد! هرچه با او صحبت کردم که اين کار
را نکن، قبول نکرد. من از آنجا رفتم. لحظاتي بعد صداي جيغ اين دوستم را شنيدم! نفهميدم چه ديده بود که از ترس اينگونه فرياد زد!
من او را بيرون آوردم و بلافاصله وارد قبر شدم، به هر طريقي
بود، قسمت سوراخ قبر را پوشاندم و با گذاشتن چند خشت و ريختن خاک، قبر آن مرحومه را کامل درست کردم.
در آن سوي هستي و درست زماني که اين ماجرا را به من نشان
دادند، گفته شد: آن قبري که پوشاندي، مربوط به يک زن مؤمن و باتقوا بود. به خاطر اين عمل و دعاي آن زن، چندين حوريه بهشتي در بهشت منتظر شما هستند. همان لحظه وجود نوراني اهل بيت:در مقابل من قرار گرفتند و من مدهوش ديدار اين چهره هاي نوراني شدم. از طرفي چهره ي زيباي آن حوريه ها را نيز به من نشان دادند.
اما زيبايي جمال نوراني اهل بيت کجا و چهره ي حوريه هاي
بهشتي؟! من در آنجا هيچ چيزي به زيبايي جمال اهل بيت نديدم.
٭٭٭
اما نكته مهمي كه در آنجا فهميدم و بسيار با ارزش بود اينكه؛ توفيق شهادت نصيب هر كسي نميشود.
ادامه دارد ...
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمتهفتادوهشت
انسان بااخلاصي كه بتواند از تمام تعلقات دنيايي دل بكند، لياقت
شهادت مي یابد. شهادت يك اتفاق نيست، يك انتخاب است. يك
انتخاب آگاهانه كه براي آن بايد تمام تعلقات را از خود دور كرد.
مثالي بزنم تا بهتر متوجه شديد. همان شبي كه با دوستانم در سوريه دور هم جمع بوديم وگفتم چه كساني شهيد ميشوند، به يكي از رفقا هم تأكيد كردم كه فردا با ديگر رفقا شهيد ميشوي.
روز بعد، در حين عمليات، تانك نيروهاي ما مورد هدف قرار
گرفت. سيديحيي و سجاد، در همان زمان به شهادت رسيدند. درست در كنار همين تانك، آن دوست ما قرار داشت كه من شهادت او را ديده بودم. اما اين دوست ما زنده ماند و در زير بارش سنگين رگبار نيروهاي داعش، توانست به عقب بيايد!
من خيلي تعجب كردم. يعني اشتباه ديده بودم؟! دو سه سال از اين ماجرا گذشت. يك روز در محل كار بودم كه اين بنده خدا به ديدنم آمد. پس از كمي حال و احوال، شروع به صحبت كرد و گفت: خيلي پشيمانم. خيلي... باتعجب گفتم: از چي پشيماني؟
گفت: »يادته تو سوريه به من وعده شهادت دادي؟ آن روز، وقتي كه تانك مورد هدف قرار گرفت، به داخل يك چاله كوچك پرت
شدم. ما وسط دشت و درست در تيررس دشمن بوديم.
يقين داشتم كه الان شهيد ميشوم. باور كن من ديدم كه رفقايم
به آسمان رفتند! اما همان لحظه، فرزندان خردسالم در مقابل چشمانم آمدند. ديدم نميتوانم از آنها دل بكنم!
در درونم به حضرت زينب عرض كردم: خانم جان، من لياقت دفاع از حرم شما را ندارم. من ميخواهم پيش فرزندانم برگردم.
خواهش ميكنم... هنوز اين حرفهاي من تمام نشده بود كه حس كردم يك نيروي غيبي به ياري من آمد! دستي زير سرم قرار گرفت و مرا از چاله بيرون آورد. آنجا رگبار تيربار دشمن قطع نميشد.
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
با سلام و صبح بخیر خدمت همسنگران عزیز🌹
روزمون را با سلام به چهارده معصوم آغاز میکنیم:
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#سلام_امام_زمانم🤚🏻
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
@hadi_soleymani313
🌸چله #دعای_عهد 🌸
🔶روز: ششم
🌼🌼🌼
اللهم عجل لولیک فرج🙏🏻
@hadi_soleymani313
🍃هرصبح با یک #حدیث زیبا و کاربردی در سبد احادیث🍃
@hadi_soleymani313
💌 #ڪــلامشهـــید
🔔 آنچه مهم نیست؟!
🌹 شهید ابراهــیم هـــادی:
تـــــــمام مشڪل ما این است ڪه
رضایت هرڪس برایمان مهم است
جز #رضـــــایت خـــدا!
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊موجودی در عالم نیست
مگر اینکه ذکر و تسبیح📿
خدا را می گوید اما شما نمی فهمید..⭕️
سوره مبارکه اسراء(۴۴)🍃
@hadi_soleymani313
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمتهفتادونه
من به سمت عقب ميرفتم و صداي گلوله ها كه از كنار گوشم رد ميشد را ميشنيدم، بدون اينكه حتي يك گلوله يا تركش به من اصابت كند! گويي آن نيروي غيبي مرا حفاظت كرد تا به عقب آمدم.
اما حالا خيلي پشيمانم. نميدانم چرا در آن لحظه اين حرفها را
زدم! توفيق شهادت هميشه به سراغ انسان نمي آيد.«
او ميگفت و همينطور اشك ميريخت...
درست همين توصيفات را يكي ديگر از جانبازان مدافع حرم
داشت. او ميگفت: وقتي تير خوردم و به زمين افتادم، روح از بدنم خارج شد و به آسمان رفتم.
يك دلم ميگفت برو، اما با خودم گفتم خانم من خيلي تنهاست.
حيفه در جواني بيوه شود. من خيلي او را دوست دارم...
همين كه تعلل كردم و جواب ندادم، يكباره ديدم به سمت پايين پرت شدم و با سرعت وارد بدنم شدم. درست در همان لحظه،
پيكرهاي شهدا را كه من، همراه آنها بودم، از ماشين به داخل
بيمارستان بردند كه متوجه زنده بودن من شدند و...
شبيه اين روايت را يکي از جانبازان حادثه انفجار اتوبوس سپاه داشت. او ميگفت: همين كه انفجار صورت گرفت، همراه ده ها پاسدار شهيد به آسمان رفتم! در آنجا ديدم كه رفقاي من، از جمع
ما جدا شده و با استقبال ملائك، بدون حساب وارد بهشت ميشدند، نوبت به من رسيد. گفتند: آيا دوست داري همراه آنها بروي؟
گفتم: بله، اما يکباره ياد زن و فرزندانم افتادم. محبت آنها يکباره در دلم نشست. همان لحظه مرا از جمع شهدا بيرون کردند.
من بلافاصله به درون بدنم منتقل شدم.
حالا چقدر افسوس ميخورم. چرا من غفلت كردم!؟ مگر خداوند
خودش ياور بازماندگان شهدا نيست؟ من خيلي اشتباه كردم. ولي يقين پيدا کردم که شهادت توفيقي است که نصيب همه نميشود.
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمتهشتاد
حسرت
اين مطلب را يادآور شوم که بعد از شهادت دوستانم، بنده راهي
مرزهاي شرقي شدم.
مدتي را در پاسگاه هاي مرزي حضور داشتم. اما خبري از شهادت نشد! در آنجا مطالبي ديدم که خاطرات ماجراهاي سه دقيقه براي من تداعي ميشد.
يک روز دو پاسدار را ديدم که به مقر ما آمدند. با ديدن آنها
حالم تغيير کرد! من هر دوي آنها را ديده بودم که بدون حساب و در
زمرهي شهدا و با سرهاي بريده شده راهي بهشت بودند.
براي اينکه مطمئن شوم به آنها گفتم: نام هر دوي شما محمد
است؟ آنها تأييد کردند و منتظر بودند که من حرف خود را ادامه
دهم، اما بحث را عوض کردم و چيزي نگفتم.
از شرق کشور برگشتم. من در اداره مشغول به كار شدم. با حسرتي
كه غير قابل باور است.
يك روز در نمازخانه اداره دو جوان را ديدم كه در كنار هم نشسته
بودند. جلو رفتم و سلام كردم.
خيلي چهره آنها برايم آشنا بود. به نفر اول گفتم: من نميدانم
شما را كجا ديدم. ولي خيلي براي من آشنا هستيد. ميتوانم فاميلي
شما را بپرسم؟
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313
🀄️ کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📨 #قسمتهشتادویک
نفر اول خودش را معرفي كرد. تا نام ايشان را شنيدم، رنگ از
چهره ام پريد!
ياد خاطرات اتاق عمل و ... برايم تداعي شد. بلافاصله به دوست
كناري او گفتم: نام شما هم بايد حسين آقا باشه؟
او هم تأييد كرد و منتظر شد تا من بگويم كه از كجا آنها را
ميشناسم. اما من كه حال منقلبي داشتم، بلند شدم و خداحافظي
كردم.
خوب به ياد داشتم كه اين دو جوان پاسدار را با هم ديدم كه وارد برزخ شدند و بدون حسابرسي اعمال راهي بهشت شدند. هر دو با هم
شهيد شدند درحاليكه در زمان شهادت مسئوليت داشتند!
باز به ذهن خودم مراجعه كردم. چند نفر ديگر از نيروها براي من
آشنا بودند.
پنج نفر ديگر از بچه هاي اداره را مشاهده كردم كه الان از هم جدا
و در واحدهاي مختلف مشغول هستند، اما عروج آنها را هم ديده
بودم. آن پنج نفر با هم به شهادت ميرسند.
چند نفري را در خارج اداره ديدم که آنها هم...
هرچند ماجراي سه دقيقه حضور من در آن سوي هستي و بررسي
اعمال من، خيلي سخت بود و آن لحظات را فراموش نميكنم، اما
خيلي از موارد را سالها پس از آن واقعه، در شرايط و زمانهاي
مختلف به ياد مي آورم.
چند روز قبل در محل كار نشسته بودم. چاپ اول كتاب سه دقيقه
در قيامت انجام شده بود. يكي از مسئولين از تهران، براي بازرسي به اداره ي ما آمد.
همينكه وارد اتاق ما شد، سلام كرد و پشت ميز آمد و مشغول
روبوسي شديم. مرا به اسم صدا كرد و گفت: چطوري برادر؟
من كه هنوز او را به خاطر نياورده بودم، گفتم: الحمدلله
ادامه دارد ....
@hadi_soleymani313