#شهیدانه🌹
🍃وای از آن روزی که
حرف زدن و نگاه کردنِ به نامحرم
برایتان عادی شود، پناه میبرم به خدا
از روزی که گناه، فرهنگ و عادتِ مردم شود..🍃
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#شهیدانه🕊
•♡•دلنوشته از شهید°•
🌻سر دو راهی گناه وثواب
به حب شهادت فکرکن...🤔
به نگاه امام زمانت فکرکن...
🌼🍃ببین میتونی ازگناه بگذری...؟!
👣ازگناه که گذشتی ..از جونت هم
میگذری...🕊
✍🏻شهید محمودرضا بیضایی
#اللهمعجللولیڪالفرج
#بشیم_مثل_شهدا🙃🌱
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شناسایی هویت شهیدی با پاهای بسته پس از ۳۹ سال
#شهیدانه
🕊🌷
@hadi_soleymani313
@hadi_soleymani313
🍃🌸🍃
#شهیدانه
شهید ابراهیم هادی
📖مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند .
دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست #امام_حسین ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند....
📚 سلام بر ابراهیم
❤️الهم عجل لولیڪ الفرج❤️
@hadi_soleymani313
#شهیدانه🌷
✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی:
هرڪدام از شما یڪ شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود میگیرید و خدا به شما عنایت میکند.
#یادشباصلوات
@hadi_soleymani313
♥️⃟🕊¦ #شهیدانہ
اگـرهمهیعلماۍجھانیڪطرفباشند
ومقاممعظـمرهبرۍیڪطرف
مطمئنامنطرفِآیتاللهخامنهای
میروم !
#شهیدحاجقاسمسلیمانـے🌿'
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊#شهیدانه | #نجات_سوسنگرد
🔻 یقین داشتیم اگر عراقیها سوسنگرد رو بگیرند همه بچهها قتلعام خواهند شد
👀شبانه بنی صدر پیام داد عملیات آزادسازی متوقف بشه!
🍃 روایت آقا از فتح سوسنگرد همراه با دکتر شهید مصطفی چمران
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #سالروز_شهادت
🔻خاطره عجیب حاج قاسم سلیمانی از شهید مهدی زین الدین به بهانه ۲۷ آبان سالروز شهادت ایشان
🌹شادی روح شهدا صلوات
@hadi_soleymani313
قنوت که نبود ؛
پرواز بود ؛
اصلا معلوم بود که روی زمین نیست...
#شهید_مهدی_زین_الدین🌱
#خودسازی 🤚
#شهیدانه ♥️
#شهیدانه🌹
بارها در مسیر سفر یا جبهه وقتی موقع #اذان میشد ابراهیم اذان میگفت و با توقف خودرو همه را تشویق به #نماز جماعت میکرد. صدای رسای ابراهیم و اذان زیبای او همه را مجذوب خود میکرد. او مصداق این کلام نورانی پیامبر بود که میفرمایند: خداوند وعده فرموده موذن و فردی که #وضو میگیرد و در نماز جماعت مسجد شرکت میکند بدون حساب به #بهشت ببرد.
#شهیدابراهیمهادی🌷
#شهیدانه
اگر میدانستم این دنیا بخاطر صلوات،
این همه ثواب و پاداش میدهند
حالا حالاها آرزویِ شهادت نمیکردم!
میماندم و تو دنیا صلوات میفرستادم..!
#شهید_علیموحددوست🌿
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🕊#شهیدانه | #شهیداحمدکشوری
🔻شهيد «شيرودي» درباره شهيد كشوری مي گويد :
🌷«احمد، استاد من بود. زماني كه صدام آمريكايي به ايران يورش آورد، احمد در انتظار آخرين عمل جراحي برای بيرون آوردن تركشی از سينه اش بود، اما روز بعد از شنيدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد، به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحي برود، اما او جواب داده بود: «وقتي كه اسلام در خطر است، من اين سينه را نمي خواهم.»
📙برگرفته از کتاب بر فراز آسمان. اثر گروه شهید هادی
🗓 ۱۵ آذر ، سالروز شهادت شهید#احمد_کشوری
یادش با صلوات🕊
#داستان
*رضا سگ باز!!!*
*یه لات بود تو مشهد...*
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه...
گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد...
گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن...
و این یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر...❤️
شادی روح همه اموات و درگذشتگان، شهدا، علی الخصوص شهید بزرگوار
شهیدمصطفی چمران، هدیه میکنیم ۵ شاخه گل صلوات
#شهید_مصطفی_چمران🥀
#شهیدانه
🕊#شهیدانه | #خمس
🔻یه شب منزل ما بود و طبق عادتی که داشت شروع به خوندن قرآن و کتابای دیگه کرد.ضمن مطالعه گفت : یه کاغذ سفید بهم بده.
کاغذی براش آوردم ، اما قبل از اینکه کاغذ رو بگیره ، گفت :این کاغذ رو از کجا آوردی ؟
گفتم : از لابلای کتابا پیدا کردم.
🌹گفت : خمس کتابایی که پرداخت نمیخونی ، پرداخت میکنی؟گفتم : بله.
گفت این کاغذ هم لابلای همون کتاب ها بود ، خمس این کاغذ رو هم دادی؟گفتم : من تا امشب متوجه این کاغذ نبودم .
کاغذ رو پی داد و استفاده نکرد.
" شهید عبدالمهدی مغفوری "
✍🏻برگرفته از کتاب کوچه پروانه ها
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
«شهید حاج احمد کاظمی»🌷
🔸ترکش خورده بود به سرش از بس خونریزی داشت،بی هوش شد بعد از مدتی یک دفعه از جا پرید و گفت : بلند شو باید برویم خط.
❓در طی راه از ایشان پرسیدم چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی؟ ولی او جواب نمی داد قسمش دادم که چه شده؟ گفت می گویم به شرطی که تا زنده ام به کسی حرفی نزنی بعد خیلی آرام ادامه داد:وقتی خوابیده بودم یک باره دیدم «خانم حضرت زهرا سلام الله علیها» آمدند و فرمودند چرا خوابیدی؟ گفتم مجروح شده،نمی توانم ، حضرت دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو،بلند شو،چیزی نیست برو به کارهایت برس.
☘حاج احمد گفت:من تا حالا شکی نداشتم که در این جنگ ما بر حق هستیم ولی امروز این موضوع را با تمام وجود درک کردم
📚بر گرفته از کتاب «مهرمادر» اثر گروه شهید هادی
@hadi_soleymani313
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
⭕عنـــایت #حضرت_فاطمه_زهرا
روزی که قرار بود محمد تقی را در امامزاده عقیل(ع) #اسلامشهر دفن کنند، خانمی همراه همسر خود وارد امامزاده شد و پرسید این قبر را برای چه کسی آماده می کنید؟ به او گفتند: در این قبر قرار است شهیدی را دفن شود.
با شنیدن این سخن آنها شروع به بی قراری و گریه کردند علت را که جویا شدند یکی از آنها جواب داد دیشب خواب #حضرت_زهرا (س) را دیدم که می فرمود : فردا شهیدی را که برای دفاع از دخترم به شهادت رسید به امامزاده عقیل خواهند آورد ، حتما به پیشوازش برو!
📙برگرفته از کتاب فاطمیون. اثر گروه شهید هادی
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه
🔻اوایل ازدواجمان برای خرید با شهید هاشمی به بازارچه رفتیم.در بین راه با پدر ومادر ایشان برخورد کردیم که من با صحنه ای جالب روبرو شدم.ایشان به محض اینکه پدر ومادرش را دید درنهایت تواضع و فروتنی خم شد و بر روی زمین زانو زد و پاهای پدر ومادرش را بوسید.
🌹این صحنه برای من بسیار دیدنی بود.سید مجتبی در حالیکه دارای قامت رشید و هیکل تنومندی بود درمقابل پدر ومادرش خاضع و فروتن بود واحترام آنان را در حدبالایی نگه میداشت..
"شهید سید مجتبی هاشمی"
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #اخلاص
🔻کاری که انجام میدهید، حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید! از همان در پشتی بیرون بروید.چون اگر تشکر کنند،تو دیگر اجرت را گرفتن و چیزی برای آن دنیایت باقی نمی ماند.
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
@hadi_soleymani313
•═┄•※☘🌺☘※•┄═•
#شهیدانه
#شهید_محسن_حججی🌷
🤲همسرش می گوید: مجرد که بودم همیشه سر سجاده نماز از خدا می خواستم کسی را شریک زندگی ام بکند که حضرت زهرا سلام الله علیها تأییدش کرده باشد از ته دل این را از خدا می خواستم.
💐وقتی #محسن به خواستگاری ام آمد،بهم گفت:«من همیشه از خدا می خواستم که زن آینده ام اسمش زهرا باشه،به عشق حضرت زهرا سلام الله علیها» بهم می گفت:«از خدا می خواستم هم اسمش زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد تأیید خود بی بی باشه» وقتی فهمید من هم همین را از خدا می خواسته ام،گل از گلش شکفت، حضرت زهرا سلام الله علیها شد پیوند دهنده قلب هایمان💞
📚برگرفته از کتاب«حجت خدا. اثر گروه شهید هادی
🕊#شهیدانه| #کفیل_خانواده
🔻قبل از عملیات والفجر هشت من و شهید علی اصغر خنکدار در پایگاه شهید بهشتی اهواز داشتیم قدم می زدیم . و در رابطه با مسایل روز صحبت می کردیم . در حین صحبت شهید خنکدار به من گفت : « می خواهم برای موضوعی پیش سردارمرتضی قربانی بروم ولی خجالت می کشم . » به او گفتم : « در چه رابطه ای است ؟ » کمی مکث کرد و گفت : « ما صد در صد شهید خواهیم شد . بعد از ما خانواده ی مان بی سرپرست خواهند شد ؛ می خواهم بروم به او بگویم به من وامی دهد تا سرپناهی برای همسر و فرزندانم بسازم . » من حرف هایش را تصدیق کردم . با هم به سوی ساختمان فرماندهی رفتیم . وقتی به چند قدمی اتاق فرماندهی رسیدیم،ایستاد. گفتم : « چی شد ؟ » با حالت خاصی که بیشتر به چهره آدم های پشیمان می خورد ، گفت : « شیطان را ببین ! داشت چه کار می کرد ؟! یادم رفت که خدا کفیل زن و بچه ام خواهد بود . » به من گفت برگردیم . در بین راه هی استغفار می کرد .
"شهید علی اصغر خنکدار"
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #نمازجماعت_در_عروسی
شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم این قدر مصمم باشد! صدای اذان که بلند شد، همه را بلند کرد؛ انگار نه انگار عروسی است، آن هم عروسی خودش! یکی را فرستاد جلو، بقیه هم پشت سرش، نماز جماعتی شد به یاد ماندنی.
راوی همسر شهید عبدالله میثمی
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #تلنگر
🔻اجر شهید بیشتر از کسی نیست
که قدرت گناه دارد اما عفت می ورزد...
✍نهج البلاغه حکمت ۴۷۴
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #سلام_متفاوت
🔻در دانشگاه امام حسین(ع) فرماندهان نظامی ایستاده بودند، تا آقا تشریف بیارن!
همه فرماندهان احترام نظامی گذاشتند اما احترام حاج قاسم با بقیه فرق داشت.
🌷یک دست به احترام معمول نظامی کنار سر یک دست هم روی سینه میدانستم هیچ کار حاجی بی حکمت نیست،بعداً پرسیدم حاجی عرف نظامی اینه که برای احترام دست را کنار سر میگذارنداین دست که روی سینه گذاشتید قضیه اش چه بود؟
گفت:حس کردم آقا نگران است،
دست گذاشتم روی سینه ام تا بگویم #حاج_قاسم فدات بشه آقاجان...
@hadi_soleymani313
🕊#شهیدانه | #شهید_گمنام
🔻با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. بعد از اتمام نماز بود و مشغول صحبت و خنده بودیم. پیرمردی جلو امد. او رامی شناختم. پدر شهید بود. همان که ابراهیم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد.
همه ساکت بودند. برای جمع جوان ما غریبه می نمود. انگار می خواهد چیزی بگوید، اما... لحظاتی بعد سکوتش را شکست. آقا ابراهیم ممنونم. زحمت کشیدی، اما پسرم! پسرم از دست شما خیلی ناراحت است!!
لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.چشمانش از تعجب گرد شده بود، آخر چرا؟!! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان:
🕊دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما کمنام بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر می زد. اما حالا دیگر چنین خبری نیست. می گویند: شهدای گمنام مهمان ویژه حضرت صدیقه اند.
پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را فراگرفته بود. دانه های درشت اشک از گوشه های چشم ابراهیم غلط می خورد. می توانستم فکرش را بخوانم. گمشده اش را پیدا کرده بود. گمنامی!
#فاطمیه
@hadi_soleymani313
✨
#شهیدانه 🕊
از روزی که تو رفتی همه فکر میکردند تو با بندگان خدا داد ستد کردی اما با برگشتنت همه فهمیدند که با خدا معامله کردی...
#حاج_قاسم 💔🌷
@hadi_soleymani313