eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
298 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 حرام لقمگی برانداز به روایت تصویر! 🔹 دو روز پیش یک کاربر توییت طنزی با عکس آبمیوه و شیرینی زده بود که اینهارو نخریدم و از سر خاک اموات جمع کردم. حالا امروز یک اکانت ضدانقلاب همان تصویر را با متنی توییت کرده است تا القا کند که در راهپیمایی ابمیوه و میوه و شیرینی داده‌اند. پ_ن_پ: اگه جمهوری اسلامی با یه ساندیس تونسته ۴۴ سال خودشو حفظ کنه، خاک تو سر آمریکای بدبخت کنن که چهل و چهار ساله این همه دلار خرج می کنه اما هنوز نتونسته به این ساندیس غلبه کنه 😂😂😂 لامصب ساندیس که نیس... آب حیاته😜🤪 @hadi_soleymani313
✅آیا علی کریمی جرات داره بگه نه به آخوند!؟ 🔹نشریه گاردین آماری بیان کرده که ۵۰۰۰ کودک در پرتغال توسط کشیش‌ها مورد آزار و اذیت جنسی(پدوفیلیا )قرار گرفته اند. ☑️ آیا علی کریمی جرات دارد هشتگ بزند نه به آخوند مسیحی ؟ قطعا خیر اینها فقط اسلام رو می زنند @hadi_soleymani313
هدایت شده از استاد مهدوی‌ ارفع
. 💡 امروز باید رهبران ابرقدرت های جهانی‌ازمســئولین ایرانی برای‌حــفظ امنیـــت خود وقت قبلی بگیــــرند...✌ 🎙️ برژینسکی مشاورامنیت ملی سابق ایالات متحده امریکا : ▪️همانطورکه بارها اعلام کرده ام کشوری که تحت شدید ترین فشارها وتحریمها بوده است اکنون با این همه مشکلات رتبه 17 اقتصاد جهانیست.🍃 ▪️ دانش هسته ای رانهادینه کرده، درسلولهای بنیادی جزو پیش قراولان جهان است، پنجمین ارتش وقوای مسلح نظامی جهان را داراست.🚀 ▪️خاورمیانه کاملآ تحت نفوذ و سیطره آنهاست، ومن اعتماد راسخ دارم این کشوربااین ظرفیت ها و توان بومی درآینده ای نه چندان دور احیاگر تمدن بزرگ اسلامی-ایرانی مورد نظر آیت الله خمینی می شود.💠 📎 📥 @mahdavi_arfae
مات و مبهوت نگاهش ڪردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می ڪند. غذایم را ڪشیدم و خوردم. سفره را تا ڪردم ڪه خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض ڪردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب ڪه از پشت پنجره پیدا بود. همانطوری خوابم برد. خیلی از شب گذشته بود ڪه با صدای در از خواب پریدم. صمد بود. آهسته گفت: « چرا اینجا خوابیدی؟!» رختخوابم را انداخت و دستم را گرفت و سر جایم خواباندم. خواب از سرم پریده بود. گفتم: «شام خوردی؟!» نشست ڪنار سفره و گفت: «الان می خورم.» خدیجه از خواب بیدار شده بود. لحاف را ڪنار زدم. خواستم بلند شوم. گفت: «تو بگیر بخواب، خسته ای.» نیم خیز شد و همان طور ڪه داشت شام می خورد، گهواره را تڪان داد. خدیجه آرام آرام خوابش برد.بلند شد و چراغ را خاموش ڪرد. گفتم: « پس شامت؟!» گفت:« خوردم.» صبح زود ڪه برای نماز بلند شدم، دیدم دارد ساڪش را می بندد. بغض گلویم را گرفت. گفتم: «ڪجا؟!» ادامه دارد...✒️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 گفت: «با بچه های مسجد قرار گذاشتیم بعد از اذان راه بیفتیم. گفتم ڪه، امام دارد می آید.» یڪ دفعه اشڪ هایم سرازیر شد. گفتم: «از آن وقت ڪه اسمت روی من افتاد، یا سرباز بودی، یا دنبال ڪار. حالا هم ڪه این طور. گناه من چیست؟! از روز عروسی تا حالا، یڪ هفته پیشم نبودی. رفتی تهران پی ڪار، گفتی خانه مان را بسازیم، می آیم و توی قایش ڪاری دست و پا می ڪنم. نیامدی. من ڪه می دانم تهران بهانه است. افتاده ای توی خط تظاهرات و اعلامیه پخش ڪردن و از این جور حرف ها. تو ڪه سرت توی این حرف ها بود، چرا زن گرفتی؟! چرا مرا از حاج آقایم جدا ڪردی. زن گرفتی ڪه این طور عذابم بدهی. من چه گناهی ڪرده ام. شوهر ڪردم ڪه خوشبخت شوم. نمی دانستم باید روز و شب زانوی غم بغل ڪنم و بروم توی فڪر خیال ڪه امشب شوهرم می آید، فردا شب می آید...» خدیجه با صدای گریه من از خواب بیدار شده بود و گریه می ڪرد. صمد رفت گهواره را تڪان داد و گفت: «راست می گویی. هر چه تو بگویی قبول دارم. ولی به جان قدم، این دفعه دیگر دفعه آخر است. بگذار بروم امامم را ببینم و بیایم. اگر از ڪنارت جم خوردم، هر چه دلت خواست بگو.» خدیجه اتاق را روی سرش گذاشته بود. بندهای گهواره را باز ڪردم و بچه را بغل گرفتم. گرسنه اش بود. آمد، نشست ڪنارم. خدیجه داشت قورت قورت شیر می خورد. ادامه دارد...✒️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
خم شد و او را بوسید. صدایش را عوض ڪرد و با لحن بچه گانه ای گفت: «شرمنده تو و مامانی هستم. قول می دهم از این به بعد ڪنارتان باشم. آقای خمینی دارد می آید. تو و مامان دعا ڪنید صحیح و سالم بیاید.» بعد بلند شد و به من نگاه ڪرد و با یڪ حالتی گفت: «قدم! نفس تو خیر است. تازه از گناه پاڪ شده ای. برای امام دعا ڪن به سلامت هواپیمایش بنشیند.» با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می شود. من ڪی تو را درست و حسابی ببینم...» چشم هایش سرخ شد گفت: «فڪر ڪردی من دلم برای تو تنگ نمی شود؟! بی انصاف! اگر تو دلت فقط برای من تنگ می شود، من دلم برای دو نفر تنگ می شود.» خم شد و صورتم را بوسید. صورتم خیسِ خیس بود. چند روز بعد، انگار توی روستا زلزله آمده باشد، همه ریختند توی ڪوچه ها، میدان وسط ده و روی پشت بام ها. مردم به هم نقل و شیرینی تعارف می ڪردند. زن ها تنورها را روشن ڪرده و نان و ڪماج می پختند. می گفتند: «امام آمده.» در آن لحظات به فڪر صمد بودم. می دانستم از همه ما به امام نزدیڪ تر است. دلم می خواست پرنده ای بودم، پرواز می ڪردم و می رفتم پیش او و با هم می رفتیم و امام را می دیدیم. ادامه دارد...✒ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 توی قایش یڪی دو نفر بیشتر تلویزیون نداشتند. مردم ریخته بودند جلوی خانه آن ها. حیاط و ڪوچه از جمعیت سیاهی می زد. می گفتند: «قرار است تلویزیون فیلم ورود امام و سخنرانی ایشان را پخش ڪند.» خیلی از پسرهای جوان و مردها همان موقع ماشین گرفتند و رفتند تهران. چند روز بعد، صمد آمد، با خوشحالی تمام. از آن وقتی ڪه وارد خانه شد، شروع ڪرد به تعریف ڪردن. می گفت: «از دعای خیر تو بود حتماً. توی آن شلوغی و جمعیت خودم را به امام رساندم. یڪ پارچه نور است امام. نمی دانی چقدر مهربان است. قدم! باورت می شود امام روی سرم دست ڪشید. همان وقت با خودم و خدا عهد و پیمان بستم سرباز امام و اسلام شوم. قسم خورده ام گوش به فرمانش باشم. تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خونم سربازش هستم. نمی دانی چه جمعیتی آمده بود بهشت زهرا. قدم! انگار ڪل جمعیت ایران ریخته بود تهران. مردم از خیلی جاها با پای پیاده خودشان را رسانده بودند بهشت زهرا. از شب قبل خیابان ها را جارو ڪرده بودند، شسته بودند و وسط خیابان ها را با گلدان و شاخه های گل صفا داده بودند. نمی دانی چه عظمت و شڪوهی داشت ورود امام. مرد و زن، پیر و جوان ریخته بودند توی خیابان ها. موتورم را همین طوری گذاشته بودم ڪنار خیابان. تڪیه اش را داده بودم به درخت، بدون قفل و زنجیر. رفته بودم آنجایی ڪه امام قرار بود سخنرانی ڪند. بعد از سخنرانی امام، موقع برگشتن یڪ دفعه به یاد موتورم افتادم. ادامه دارد...✒️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸✨﷽✨🌸🍃 🌹قرآن صبحگاهی🌹 تلاوت زیبایی از آیات ابتدایی سوره دهر که در شان اهل بیت علیهم السلام نازل گردیده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ سلام_امام_زمانم ❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ... 🌱سلام بر آن مولایی که نام و یادش مرهم زخم های مومنان هر امّت در طول تاریخ بوده است. سلام بر او و بر روزی که همه ستم دیدگان، آمدنش را جشن خواهند گرفت. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
┅ ════✾✾✾════┅ ✨حدیث قدسی الشَّهْرُ شَهْرِی وَ الْعَبْدُ عَبْدِی وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِی فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ منبع؛ فضائل الاشهر ص ۳۱ @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا