فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی یک سبد لبخند😊
یک بغل شادی
یک دنیاعشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
#روزتون_پراز_لبخند_و_شادی 😊
مولای مـن . . .
ای که بی نور جمالت نیست عالم را فروغی
تا به کی در ظلّ امر غیبت کبری نهانی
پرده بردار از رُخ و ما مردگان را جان ببخشا
ای که قلب عالم امکانی و جان جهانی
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
#صبحت_بخیر_آقا
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
✅ امام صادق عليهالسّلام:
📍 انَّ اَعْلَمَ الناسُ بِاللهِ، اَرضْاهُم بِقَضاءِ الله عزّوجلّ؛
📌 عالم ترين مردم كسی است كه راضی به قضای الهي باشد.
📚 وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۸۹
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#الهام
#پارت128
حس می کردم این سفر میتونه روحیه ام رو عوض کنه ... وقتی وسایل رو جمع کردیم و داشتیم می رفتیم سمت
ماشین دست سانی رو کشیدم و محکم بغلش کردم
_سانی عاشقتم ... میخوام بشم همون الهام قبلی کمکم کن
خندید و کنار گوشم گفت :
_الهام بی عقله ؟
_نه دیگه اون الی مرد ... میخوانم درست بشم
_خدا از دهنت بشنوه ... راستی این چرت و پرتایی که من گفتم انقدر موثر بود ؟
_شاید باور نکنی ولی آره !!
_دمم گرم ! منو اینهمه توانایی محاله
حالم بهتر بود ... خوشحال بودم که خانواده ی بزرگم همیشه حامیم هستن ... تا وقتی اونها رو داشتم دیگه نباید
احساس تنهایی می کردم .
نزدیک ظهر بود که رسیدیم ... دلم برای ویلای سرسبز و قشنگ عمه تنگ شده بود ... حتما ایندفعه هم مثل همیشه
خوش میگذره
من و سانی و سپیده وسایلمون رو گذاشتیم توی یه اتاق و حسام و احسان و حامد هم مثل همیشه یه اتاق رو شریک
شدند .
ما عادت داشتیم به اینجور تقسیم بندیها !
سپیده یه چمدون کتاب تست و کمک آموزشی آورده بود و خیلی جدی تصمیم داشت توی فضای باز بشینه و
تستهای عقب افتاده اش رو بزنه
من و سانی کلی دستش انداختیم ....
سعی می کردم از بچه ها جدا نشم وقتی توی جمع بودم حواسم پرت بود و همه چیز بهتر از قبل بود
بعدازظهر رفتیم کنار دریا ... من که همیشه از آب می ترسیدم روی شن های کنار ساحل نشستم و با یه تیکه چوب
شروع کردم نقاشی کردن
ولی همه تقریبا رفته بودن تو دریا و خوش می گذروندن
ساناز هر چقدر اصرار کرد نرفتم توی آب ...
قرار بود فردا صبح زود بریم جنگل ... یه جایی تقریبا نزدیک ویلا که همیشه می رفتیم و من عاشقش بودم
چون یه جای رویایی بود با وجود چشمه ای که داشت ...
از اونجایی که ما دخترا شب خیلی دیر خوابیدم و همش داشتیم حرف می زدیم صیح از همه دیر تر بیدار شدیم و
مجبور بودیم سریع آماده بشیم
من مانتو شلوار کتون خاکی رنگمو پوشیدم چون خیلی راحت بود ... شال سفیدم رو با کفش اسپرت سفیدم ست
کردم و رفتم پایین .
سپیده با دیدنم گفت :
_الی امروز خوشگل شدیا ! بزنم به تخته رنگ و روت وا شده !
✅ امام جواد علیهالسلام:
📍 إعلَم أنَّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللّه ِ فَانظُر كَيفَ تَكُونُ؛
📌 بدان كه از ديد خداوند پنهان نيستى، پس بنگر چگونه ای.
📚 تحف العقول،ص۴۵۵
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
✅ امام علی علیهالسلام:
📍 مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛
📌 شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است.
📚 نهج الیلاغه ص۵۲۸ ، ح۳۶۳
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
پنجشنبه و ياد درگذشتگان 😔
🌺 اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌺
🙏 التماس دعا 🙏
پنج شنبهای دیگر...🕯✨
یادمون نره پدر و مادرها و بزرگترهامون
رو که از کوچیکی ما رو بردن به مجلس
عزای امام حسین (ع)
و امروز دستشون از دنیا کوتاهه😔
شادی روح پدران و مادران آسمانی 😔
فاتحه ای قرائت کنیم🕯 🙏 😔
✅ امام حسین علیهالسلام:
📍 إنَّ أعمالَ هذهِ الاُمَّةِ ما مِن صَباحٍ إلاّ و تُعرَضُ عَلَى اللّه ِ تَعالى؛
📌 هر بامداد اعمال اين امّت بر خداوند متعال عرضه مى شود.
📚 عيون أخبار الرضا، ج۲، ص۴۴، ح۱۵۶
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
✅ امیرالمومنین علی علیهالسلام:
📍 غايَةُ الفَضائلِ العِلم؛
📌 اوج فضيلتها دانش است.
📚 غرر الحكم، ح۶۳۷۹
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#درمحضرقرآن
وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ
ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﺮﺯﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺁﻫﻦ [ ﻣﺨﺼﻮﺹ ]ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻮﺑﻨﺪ .]
(حج/21)
🔹🔸🔹
✍سلمان یکی از یاران پیامبر (ص) تعریف کرده روزی از بازار آهنگران کوفه می گذشت. جوانی نقش زمین شده بود و مردم دورش را گرفته بودند.
سلمان از گرمای کوره ها، عرق از پیشانی اش سرازیر بود. هر کس درباره جوان سخنی می گفت. یکی می گفت: دچار تشنج شده است.
دیگری می گفت: جن زده شده است. سلمان از میان جمعیت گذشت و کنار جوان نشست. او چشم خود را از هم گشود و گفت: من هیچ کسالتی ندارم، ولی اینان گمان می کنند بیمارم.
با شگفتی پرسید: پس چرا از حال رفتی و بر زمین افتادی؟ گفت: از بازار می گذشتم، صدای چکش های آهنین بر آهن های گداخته، مرا به یاد سخن خدا انداخت که فرمود: ((و لهم مقامع من حدید)) یعنی: و برای دوزخیان، گرزهایی آهنین است.😔
📚ترجمه تفسیر المیزان ج۱۶ص۳۹۹
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
💠يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ
🔸ای فرزندم، اگر [عمل تو] هموزن دانه خَردلى و در تختهسنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مىآورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است.
📗آیه 16 سوره لقمان
#قرآن #معاد #حسابرسی_قیامت
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#آرامش_الهی
خـدایـا
تمنـا میکنـم از تـو
مـرا و زنـدگی مـرا
بہ سمـت و سویی پیش ببـر
ڪه انتهایش نـور باشـد و سـرور
ڪه انتهایش تـو باشی
و نـور عشـق تـو باشـد
ای خـدای یگانـه
و ای تنهـا امیـد و آرزوی مـن
🌙شبتـون منـور بہ نـور خـدا🌟