eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
سخت بود گفتنش اما باید می شنیدی ، چون حقت بود تا بدونی و تصمیم بگیری ، نمی دونم از کی این حس عجیب با وجودم گره خورد اما وقتی به خودم اومدم دیدم که انگار تو با دخترای دیگه فامیل یه فرق هایی داری ، می دونی که من همیشه سعی کردم به همه اطرافیانم احترام بذارم دوستشون داشته باشم و هر کاری از دستم بر میاد براشون بکنم .... اما خوب تو همیشه با من لج بودی مخصوصا وقتی مادرجون یا بزرگتر ها ازم تعریف می کردن همه یه طرف بودن تو اون طرف انگار چشم دیدنمُ نداشتی ، همین لج و لجبازی باعث شد تا فکرم مشغول بشه ... به اینکه چرا !؟ مگه من چیکار کردم که خوشایند تو نبوده ! خوب بهرحال تو دخترداییم بودی ، برام مهم بود بدونم چرا ساناز و سپیده همیشه هوام رو داشتن اما تو نه ! هر چی فکر کردم خوردم به در بسته ... آخرشم بیخیال شدم و به این نتیجه رسیدم که خوب تو اخلاقت فرق داره ... همین ! اما اشتباه کردم ! یه مدت که گذشت دیدم انگار عادت کردم به اینکه تو رو توی جبهه مخالف ببینم ، از اینکه در برابر تعریف های مادرجون فقط تو زبون درازی می کردی خوشم می اومد نمی دونم چجوری شد که این حس کوچیک کم کم شد یه احساس ! احساسی که خیلی وقت ها با عذاب وجدان همراه بود به خودم می گفتم حسام گناهت داره زیادی بزرگ میشه ! اما گوشم بدهکار نبود همه چیز مسکوت بود تا اینکه قرار شد مادرجون بره کربلا ، اون شب صدام زد پایین تا یکم کمکش کنم و ساک هاش رو از انباری بیارم بیرون بهم گفت : _حسام جان ، اگر زحمت تو نبود معلوم نبود من می تونستم برم زیارت یا نه ... دلم می خواد برات یه کاری کنم تا جبرا ن بشه بگو سوغاتی چی دوست داری تا بیارم عزیزم _این چه حرفیه مادرجون ! قسمتتون بوده من چیکاره ام ! در ضمن من فقط سلامتی خودتون رو می خوام و اینکه برام دعا کنید همین _مگه میشه دعات نکنم مادر ؟ به خدا میگم که ایشالا بختتُ باز کنه و یه دختر همه چی تموم بذاره سر راهت تا خوشبخت بشی خندیم و گفتم : _همه چی تموم یعنی چی ؟ _یعنی خانواده دار ، با ایمان ، خوشگل و نجیب ، مهربون به شوخی گفتم : _اگر همه اینها بود اما یه چیزش ناتموم بود چی ؟
. . هم دل را بردے هم عقل را چہ ڪردی‌ با‌ دنیای‌ من‌ سردار :) 💔 . . | حآج قاسم🕊 | 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم هر کجا باشید خدا با شماست « سوره حدید ، آیه ۵ » 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
📎 قسمتی از دست‌نوشته شهید محمدرضا علیخانی🌷 بسیاری هستند که با دروغ و تهمت و بدبینی نسبت به رزمندگان و جانبازان و شهدا سخنان غلطی را بر زبان می‌آورند، پیغام ما به شما این است که اگر از روی نادانی این سخنان را بیان میکنید خداوند شما را هدایت کند، اما اگر از روی کینه و دشمنی با رزمندگان اسلام این تفکر را دارید، بدانید که در روز یومُ الحَشر، دشت‌های سوزان شلمچه و نیزارهای گمراه کننده هور و کوه‌های یخ زده کردستان گواه میدهند بر مظلومیت و شجاعت رزمندگان و مجاهدان فی‌ سَبیلِ اللَّه که فقط هدفشان الله بود و شما میمانید و شرمندگی و روسیاهی. یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا ...‌ و امان از آن روزی ڪہ زمین شهادت می‌دهد و آن زمـــین خاکِ شلمچہ باشد. 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🍓°°° Ꮺــــو قشنگترین‌سرگردونی‌اینه‌که‌میون‌گلزار شھدا‌بگردی‌دنبال‌رفیق‌شهیدت‌:')💚 ____•|🌻|•_____ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
رمان آنلاین 🌱 🖌 به قلم خنده ام گرفت و او اینبار آهسته گفت : ـ کسی که این همه سال منتظر دیدنت بوده ، می تونه حالا با کنایه حرف بزنه ؟ سرم سمتش چرخید . نگاهش بیشتر از حرف هایش انگار صادق بود . آنقدر صادق که تمام حرف هایش را اثبات می کرد . من چقدر عاجز بودم از اینکه بتوانم نگاهم را یاحتی لبخند روی لبم را، از او بگیرم . همراه یک سبد سیب با طعم خاطره چیده شده بود ، برگشتیم به ایوان خانه ی خانم جان . هنوز از دو پله ی خانه بالا نیامده ، خانم جان گفت : ـ قربون دست هردوتون ، همون پای حوض ، سیب ها رو بشورید . اطاعت کردیم . مهیار سیب ها را درون حوض ریخت و من سبد در دست منتظر شدم که خانم جان گفت : ـ آفتابه هم داریم اگه به کارتون میاد . و همین کنایه ، صدای خنده ی عمه و آقا آصف ، حتی مادر و پدر را هم بلند کرد و مرا شرمنده و خجالت زده . چقدر شر و شیطان بودم که هنوز از یاد هیچ کسی نرفته بود . سیب ها شسته شد و اوامر خانم جان اجرا . عمه پیش دستی و چاقو گذاشته بود و مهیار سیب ها را تعارف کرد . همین که سهم هر کسی یک دانه شد ، خانم جان گفت : ـ تا جوابم را نگیرم هیچ کس سیب سرخ دسترنج حیاط منو نمی خوره . و بی مقدمه در مقابل من و مهیار پرسید : ـ ارجمند ... این دو تا جوون همو میخوان ... من الان می خوام واسه مهیارم ، دخترم را ازت خواستگاری کنم ... بله رو میگی یا نه ؟ عرق شرم از خجالت ، روی پیشانیم نشیت. مثل کوره ای از آتش شدم که هر چه می سوخت ، شعله هایش بیشتر زبانه می کشید . پدر با لحنی جدی جواب داد : ـ قربونت بشم خانم جون ... الان وقت این حرف ها نیست که ... مارو دعوت کردین شیرینی فارغ التحصیلی مهیار .... و خانم جان با جدیت گفت : ـ اختیار مهیار دست منه ... دختر تو میدی به مهیار من یا نه ؟ پدر لا اله الا الله گفت و مادر در عوض جواب داد : ـ عزیز الان که ... خانم جان زد روی کانال عصبانیت : ـ بابا مگه من چی می خوام از شما بله یا خیر ... مقدمات و تشریفاتش واسه بعده ، همین . سکوت حاکم شد . و عمه جعبه ای به خانم جان داد . جعبه ای کوچک براقی که کاملا مشخص بود داخلش چیست . خانم جان در جعبه را مقابل نگاه همه باز کرد و گرفت سمت من : ـ مستانه جان ... مهیار رو می خوای یا نه ؟ شکه شدم . لال شدم . فقط چشمانم در چشمان خانم جان بود که خانم جان ادامه داد : ـ مهیار تو رو میخواد ... خودش از من خواسته که تورو واسش خواستگاری کنم ... جوابت چیه دخترم . 🌺رفتن به پارت اول👇🌺 https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459 🖌 به قلم نویسنده محبوب حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️ 🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
|🌙|°° ای تمامِ وصیتِ حاج قاسم دوستت دارم :) ♥️ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊در این شب زیبا ⭐️دعا میکنم 🕊مرغ آمین ⭐️بیاید و بر آرزوهایتان 🕊آمین بگوید ⭐️دلواپسی درخیالتان نماند 🕊و آرام باشید ⭐️چه چیز ازآرامش ناب خوشتر 🕊شبتون بخیر -------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁨سلام 😍✋ صبحتون به زیبایی یک روز زمستانی❄️ پر از انرژی مثبت+ پر از موفقیت و شاد کامی☕️ پر از مهربانی و لبخند😊 پر از توکل و امید🤍 لحظاتتون مملو از مهر پروردگار🤍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━✨✨✨━━┓ ❄️ ❄️ ┗━━✨✨✨━━┛
🌿 افتخار نسل‌ ما‌ اینِ ‌کہ‌ توی عصرے زندگے مےکنیم کہ قراره‌ اسرائیل ، ‌توے‌ اون‌ دوره بہ‌ دستِ ما نـابود بشہ💣👊🏻 ‌‌ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•