eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ واقعا غذایش خوشمزه و لذیذ بود! برنج دودی ایرانی با شوید تازه و باقالی سبز و خوش رنگ.... بوی روغن کرمانشاهی‌اش با ماهیچه‌ای که خوب و خوش عطر پخته بود، بدجوری دهانم را پر آب کرد. _من که از این باقالی پلو نمیتونم بگذرم..... یعنی اونقدر هوس کردم که بی خیال همه چی شدم..... حتی کلاس کار! خندید. _بله غذاش هم خیلی عالیه. _خب... از خودت بگو.... چه غذاهایی دوست داری؟ _من همه چی دوست دارم. نگاهم روی صورتش ماند. _یعنی باقالی پلو رو مثل بقیه ی غذاها دوست داری؟!... بعد چه جوریه که پس هوس باقالی پلو کردی؟! _نه... خب خیلی وقته نخوردم... دلم خواست. قاشق دیگری به دهان گذاشتم و با چنگالم به ظرف زیتون پروده‌اش اشاره کردم. _این زیتون پرورده‌شونم حرف نداره. چند زیتون برداشت و چشید. _بله خوشمزه است.... _کم خوراکم هستی ولی..... نه سالاد نه ماست نه ترشی... هیچی نخوردی. _آخه اینهمه مخلفات واقعا زیاد بود. _خب پس لااقل برای مادرت ببر.... اینا همه دست نخورده است و توی ظرف های یکبار مصرف. _خیلی امشب تو زحمت افتادید جناب فرداد. با اخم و جدیت برای بار چندم گفتم: _رادمهر! خندید..... _شرمنده‌ام... عادت ندارم اینطوری صداتون بزنم. _پس تا پنجشنبه که میری مرخصی تمرین کن.... منم تا پنجشنبه میرم با پدرم حرف بزنم. انگار همان حرف من دستش را خشک کرد. قاشق غذایش را درون بشقاب گذاشت و گفت : _بعید میدونم ایشون راضی بشن. _اونا با من... حالا اصلا فکرشو نکن... غذات رو بخور. کمی نگاهم کرد. چقدر غم در چشمانش نشسته بود اما در آخر لبخند زد. شام خوبی بود. من که تمام غذایم را خوردم اما او نه.... ظرف غذایی برایش گرفتم تا غذایش را ببرد. تمامی مخلفات دست نخورده را هم با اصرار به او دادم. شب در راه رساندنش کمی مضطرب به نظر میرسید که پرسیدم: _چیزی شده؟! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
«🌸📿» بیایدیه‌کاری‌کنیم‌که‌ امام‌زمان‌برنامه‌هاش‌روروی‌ما‌پیاده‌کنه،مااون ماموریت‌خاص‌آقاروانجام‌بدیم! این‌یه‌‌رابطه‌خصوصی‌باامام‌زمان‌میخواد.. این‌یه‌نصف‌شب‌گریه‌کردنای‌خاص‌میخواد.. 🌸¦↫ 📿¦↫ 🌸🍃• . • . •
«💛🪴» خـُدایکی‌ازفراموش‌شده‌ترین‌‌ حقیقت‌امروزماست‌به‌خـُدابرگردیم آغوشش‌رابرای‌توبازکرده‌است:) 💛¦↫ 🪴¦↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍳امروز را آغاز می‌کنیم با نام ☀خدایی که در همین نزدیکی‌هاست 🥚خدایی که عشق را به ما هدیه داد و ☀عاشقی را در دل ما جای داد 🍳بفرمایید صبحانه😋🧀🥒🍅 ‌‌‌‌‌‌‌‌
دشمنان‌انقلاب‌بدانندوقتی‌ما ازجانمان‌گذشتیم،دیگرهیچ‌راهی برای‌تسلط‌برماندارند! +شهیدسیدمرتضی‌آوینی 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
پیام‌خدابہ‌تو: [بنده‌من.. خودت‌نگاه‌کن‌کسۍ بہ‌اندازه‌من‌تورا‌دوست‌دارد؟] 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ _نه.... فقط..... _فقط چی؟! _ببخشید... خیلی زحمت کشیدید... من شرمنده شدم واقعا... ولی.... _ولی چی؟ نگاهش را به دستانش دوخت. _محله ی ما پایین شهره.... ماشین شما هم خیلی مدل بالاست..... نمیخوام منو تا دم در خونه برسونید.... ببخشید جسارتم رو ولی.... مردم اون منطقه زود قضاوت میکنند. _یعنی میگی این موقع شب بذارم توی اون منطقه، تنهایی بری خونه؟ _نه.... تا یه جایی از بزرگراه منو برسونید ممنون میشم از اونجا خودم تاکسی میگیرم.... شایدم داداشم اومده باشه اصلا... زنگ میزنم اون بیاد دنبالم. _مطمئنی؟!.... ساعت نزدیک ده شب شده! مصمم نگاهم کرد. _مطمئنم.... ببخشید امروز خیلی باعث زحمت شدم. _این حرفو نزن.... زحمتی هم نبود.... کاش میذاشتی می رسوندمت.... البته من خودم هنوز خوب کوچه پس کوچه‌های اونجا رو بلد نشدم.... _آره اونجا خیلی کوچه‌هاش هم باریکه هم شلوغ و تو هم.... مناسب ماشین شما هم نیست... یه وقتی خدای نکرده ممکنه حتی یه خط و خشی رو ماشینتون بندازن. _باشه.... حالا تا کجا برسونمت؟ _میگم خدمتتون.... ممنونم. و تا همان جایی که او گفت او را رساندم. کلی وسایل دستش بود که گفتم: _سختت نیست؟... چه طوری با این همه وسایل میخوای بری خونه؟ _عادت دارم.... _بذار برات لااقل یه دربستی بگیرم خب. _نه... نه خودم میتونم.... نگران نباشید. _رسیدی میتونی بهم یه پیام بدی؟ با لبخندی سرخ و شرمگین گفت : _نگران نباشید.... _جواب منو بده.... اصلا من بهت پیام میدم... شمارت رو دارم مدیر تبلیغات شرکت. خندید. _باشه... شما پیام بدید. _شب بخیر.... _شب بخیر... مراقب باش. ایستادم و او از گاردریل کنار بزرگراه رد شد و در تاریکی شب محو. تمام راه بازگشت به خانه را در فکرش بودم. عجیب جادویم کرده بود! ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
[وَاشکُروانِعمَتَ‌اللهِ] +ازخدا‌کہ‌نعمت‌هاۍ زیادۍبہ‌شما‌داده، تشکرکنید! 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
« 🌼🌱» میگـی‌چراشیطون‌بہ‌ماسجده‌نڪرد اون‌شیطون‌بودولی‌توچی‌اون‌تنهابہ‌خلق‌ اللهـ‌سجده‌نڪرداماتوچرابابی‌نمازی‌..! +بہ‌خالقت‌سجده‌نمیکنی؟ 🌼¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
«🌸📿» اگرشمااز‌گناهان‌ِخود‌خسته‌شوید خداوند‌ازبخشید‌ن‌ِشما‌خسته‌نمیشود! 📿¦↫ 🌸¦↫ 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍳امروز را آغاز می‌کنیم با نام ☀خدایی که در همین نزدیکی‌هاست 🥚خدایی که عشق را به ما هدیه داد و ☀عاشقی را در دل ما جای داد 🍳بفرمایید صبحانه😋🧀🥒🍅 ‌‌‌‌‌‌‌‌