eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
• • عِشق‌یعنۍ‌کہ‌دَمۍ بشنویۍاز‌نام‌حسین(ع‌‌) و‌دِلـت‌گریہ‌کنان‌‌راهۍ کربَلا بشود....💔 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 📌گاهی یک گناه مسیر زندگی انسان رو تغییر میده! 🎤سید صادق رمضانیان 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
بدون درک تو همه چیز دلگیر است حتی برف ، با تمام عاشقانه هایش... 💚 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ به شراره پیام دادم که باید شما را ببینم. آدرس یک کافی شاپ را برایم فرستاد و ساعت! یعنی داشتم دیوانگی را تجربه می کردم. من نگران و آنها خونسرد! زودتر از موعد حتی به کافی شاپ رسیدم و سفارش یک دمنوش تقویت اعصاب دادم. به حتم برای شرایط آن روزم مفید بود. دمنوش را سفارش دادم و خوردم و ده دقیقه ای هم گذشت و خبری از این شراره خانم نشد! گیجگاه پُر دردم را با فشار انگشت دست راستم کمی آرام کردم و چشم بستم چند ثانیه ای. بعد از آن دمنوش اعصاب، و چند شبی فکر و خیال و خواب ناکافی، همانجا نشسته داشت خوابم می برد که.... _سلام..... ببخشید دیر شد... تو ترافیک موندم. آرام پلک های سنگین شده ام را گشودم و نگاهش کردم. _خوبی رادمهر جان؟ دلم می خواست همانجا خفه اش می کردم آن زنیکه ی سلیطه را. _خوبم؟!.... چند شبه نخوابیدم..... اعصابم بهم ریخته.... آخه این چه شراکتی بود که با من داشتی؟! اَبرویی بالا انداخت و کیف ورنی اش را گذاشت روی صندلی خالی کافی شاپ و نشست مقابل من. _چی شده عزیزم؟!..... نکنه از فروش و سهمت راضی نیستی؟ .... خب می شه سهمت رو زیاد کرد. از اينکه وانمود می کرد چیزی نمی داند، باز به هم ریختم. با سر پنجه های دستم نقاط پر درد پیشانی ام را محکم فشردم و او ادامه داد : _من طاقت دیدن این حالتو ندارم..... بگو دقیقا مشکل کجاست عزیزم؟ با حرص نگاهش کردم. انگار اصلا نمی خواست منظور حرفم را بگیرد. ناچار دست درون جیب کتم بردم و آن جعبه ی سایه ی چند رنگ و بسته بندی کوچک کوکائین جاساز شده را که همگی در یک مشمای زیپ دار بسته بندی کرده بودم، روی میز مقابلش گذاشتم. توقع داشتم لااقل به خاطر حضورمان در کافی شاپ کمی بترسد و مشمای جعبه ی سایه و بسته ی کوکائین، را فوری از روی میز بردارد اما..... نگاهش را با آن خونسردی ذاتی اش، به من دوخت. _اینو می گی؟!.... این که این همه غصه خوردن نداره عزیزم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دو توصیه از طرف شیطان / شهید آیت الله دستغیب 💚 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ تو فقط نگاه کن ... من دور از چشم همه به قربان تمام دردهایت میروم با لبهایم... با چشمهایم ... با حرف حرف احوال پرسی هایم ... همین که چشمانت را داشته باشم کافیست ... 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را از بلاها، سختی‌ها، مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها خدایا خودت پناه و تسڪینِ دردهایشان باش خدایا دلشوره و دلواپسے را از ڪشور ما دور ڪن آمیـــن 🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلام به دوشنبه خوش‌آمدید🌷 🌺زندگی یک هنر است. 🌸نباید زندگی را ساده بنگاری. 🌺به دنیا آمدن همان زندگی نیست. 🌸به دنیا آمدن فقط یک فرصت است. 🌺تو باید خودسازی کنی. 🌸تو باید هزاران چیز را از وجودت بیرون بریزی. 🌺باید طمع، خشم، شهوت و... را دور بریزی. 🌸آنها چون علف‌های هرز هستند. 🌺وجود ما را انبوهی از علف‌های هرز فراگرفته. 🌸باید تمام خاک را عوض کنیم 🌺تا گل‌های سرخ سر برآورند.
❪بِه‌نَظَرَم‌یِکی‌اَز‌قَشَنگ‌تَرین‌عِبارَت‌های‌قُرآن‌ جاییه‌کِه‌خُدا‌میگِه‌:وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّکَ بِأَعْيُنِنَا وَ‌دَر‌بَراربَر‌حُکم‌پَروَردِگارَت‌شَکیبایی‌کُن‌کِه‌تو تَحتِ‌نَظَر‌ومُراقِبَت‌ما‌هَستی🤍❫ *(آرامشِ مَن صَدهِزارمَرتبه شُکرِت کِه هَستی و راهِ دُرُست رو نِشونِمون میدی ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌᳝‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دعا 🍃🌸 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ می‌گویم‌: «دوستت دارم» می‌شکفی، گلهای باغچه تقلید می‌کنند خدا می‌خندد و‌ می‌گوید: امان از عشق... 🌸🍃 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️🌿❄️ 🌿❄️🌿❄️ ❄️🌿❄️ 🌿❄️ ❄️ آن کلمه ی عزیزم آخر جملاتش داشت روانی ام می کرد انگار. _غصه خوردن نداره؟!.... از برند من برای جا به جایی موادت استفاده می کنی؟!.... این بود شراکتت؟!.... شعبه ی فروش محصولات منو برای فروش مواد خودت می خواستی. من حتی از شدت ترس، کلمه ی « مواد مخدر » را هر بار به آرامی می گفتم تا کسی نشنود و او خونسردانه می خندید! یا شایدم مدام فکر می کرد با آن همه ناز و اَدایی که در تک تک حرکات و رفتارش داشت، حتما خامش خواهم شد؟! _الان از من چی می خوای رادمهر جان؟ ناچار مشمای جعبه ی سایه های چند رنگ را از روی میز برداشتم و نفسم را محکم از لای لبان نیمه بازم فوت کردم و همراه با سعی که برای خونسردی ام داشتم گفتم : _می خوام مشارکت ما تموم بشه و تموم محصولات آرایشی و بهداشتی منو از اون فروشگاه لعنتی ات جمع کنی.... وگرنه مجبور می شم که.... خودش را سمتم جلو کشید و وسط حرفم پرید. _مجبور می شی چی؟!.... می خوای بری بگی تو نمی دونستی که دارن از محصولات شرکتت برای جاساز مواد مخدر استفاده می کردن؟!.... به نظرت کی باور می کنه؟! این همه خونسردی! حتی راحت با همان تُن صدای آرامش، اسم « مواد مخدر » را به زبان می آورد. چشمانم را از شدت فشار عصبی بستم که ادامه داد : _ببین رادمهر جان.... من می دونم چی می خوای....و نمی ذارم غصه بخوری عزیزم.... واقعا خیلی خوش شانسی که بین این همه شریک کاری که دارم، غیر از شراکت، دلم هم با توعه. حتی نگاهش هم نکردم. تکیه زدم به صندلی ام و در حالیکه پنجه ی دست راستم روی میز بود، با سر انگشتان دستم، آهسته، به میز ضربه زدم. _باشه.... فروشگاه رو جمع می کنم.... محصولات شرکتت رو بهت پس می دم.... اما من از هیچ کدوم از شریک کاری هام نمی گذرم..... من نمی تونم باهات شراکتم رو بهم بزنم اما می تونم در عوضش بهت یه پیشنهاد بدم. ❄️🌿 حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️ 🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖ 🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹 🌿 ❄️🌿 🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿 🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿 ❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
سلامِ تو خوش آواترین ملودیِ صبح است شنیدن صدایت زندگی را بخیر می‌کند صبح بخیر 🌸🍃• . • . • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @hadis_eshghe •┈┈••✾❣✾••┈┈•