#تلنگر ‼️
سنگريزه" ريز است و ناچيز.
اما اگر در جوراب يا کفش باشد،
ما را از راه رفتن باز میدارد
در زندگی هم بعضی مسائل ريزاند و ناچيز،
اما مانع حرکت به سمت خوبیها و آرامش ما ميشوند❗️
کم احترامی يا نامهربانی به والدين؛
نگاه تحقيرآميز به فقرا؛
تکبر و فخرفروشی به مردم؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛
نپذيرفتن عذر خطای دوستان؛
بخشی از سنگريزههای مسير تکامل ما هستند
آنها را بموقع کنار بگذاريم تا از زندگی لذت ببریم...
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️🕊 »
آهایکوهغیرتهوامونوداریصدامونوداری
هوامونخرابههوامونوداری:)
🕊¦↫#شــهـیدانهـ
♥️¦↫#حاجقاسم
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
تنهاجایۍکہ
+پرچمایران
پایینمیاد؛روۍپیکر..
شهداست...🇮🇷
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
روزهارَفتوَفَقَطحَسـرتدیـدارِرُخت
ماندهبَرایندلِیعقوبـےماآقاجان!(:🥀
.
♥️¦↫#السلامعلیڪیابقیةاللھ
✨¦↫🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
•💔🕊•
هرڪہراصبحشهادٺنیست،
شاممرگاست
بـۍشهادٺ
مرگباخسران
چہفرقےمیڪند..!
#سالروزشهادت
#شهیدمحمدخانی
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
«♥️✨»
ميگنبہخدا نزديكشو
هرچۍبخواۍبهتميده
اينيہسياستہ
بہخداكہنزديكميشۍ
ديگہهيچۍنمۍخواۍ...
♥️¦↫#خــدا
✨¦↫#قربونتبرمخدا
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
- شهیدحمیدرضامدنیقمصر🌿'!
•
.
شیمیایی بود ، برای درمان به انگلیس اعزام شد خون لازم داشت ، گفت خونِ غیرمسلمان نزنید ؛ توجه نکردند!!🔪🚶🏿♂
هر چھ زدند بدنش نپذیرفت ، خونِ یک مسلمان جواب داد. پزشکش مسلمان شد و گفت : معجزه است ..!(:🌱'
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_333
یعنی نمی فهمیدم که چطور است که هر وقت می خواستم درست و حسابی با او حرف بزنم، کارمان به دعوا می کشید!
اما از طرفی هم نمی خواستم بگذارم هوتن با نقشه ای که کشیده بود، از من جلو بزند.
آن روز تا پايان ساعت کاری شرکت، دیگر سرابی را ندیدم.
آخر وقت بود که متوجه صدای بارش تند باران شدم.
از کنار پنجره ی اتاقم به بیرون نگاهی انداختم و بعد از جمع و جور کردن میزم از شرکت بیرون زدم.
همین که از پارکینگ شرکت بیرون زدم، سرابی را دیدم.
باران زیر باران داشت قدم می زد!
حقیقتا هم باران شدیدی بود.
همانطور که در راسته ی پیاده رو حرکت می کردم، با دیدنش تصمیم جدیدی گرفتم.
چندین بار بوق زدم تا توجه اش به من جلب شد. بعد شیشه ی ماشینم را پایین دادم و گفتم :
_خانم سرابی....
نگاهش سمتم آمد. از پیاده رو گذشت و سمت خیابان آمد.
_بارون شدیدی میاد.... شما رو میرسونم.
_ممنون جناب فرداد.... خودم میتونم برم.
_تعارف نمی کنم.... همین الانش هم زیر بارون خیس شدید.
کمی تامل کرد که خودم را خم کردم و در سمت شاگرد را برایش گشودم.
این بار یک نگاه به من انداخت و بعد روی صندلی جلو نشست.
دوباره راه افتادم. شیشه ها را بالا دادم و بخاری ماشین را روی درجه ی کم، روشن کردم.
_چتر ندارید؟
_فکر نمی کردم. امروز باران بیاد.
_اتفاقا شما که بیشتر از همه باید توقع باران داشته باشید.
متعجب نگاهم کرد.
_چرا؟!
_چون هم اسم خودتونه.
خندید. بی صدا و متین.
باز سکوت بینمان برقرار شد.
اما بعد از چند دقیقه ای او سکوت را شکست.
_ممنون جناب فرداد.... من همین جاها پیاده میشم.
نگاهم کمی با دقت به اطراف چرخید. خیلی تا خانه شان راه بود.
_اما من آدرس منزل شما رو دارم.... هنوز خیلی مونده.
_دیگه مزاحم نمیشم... از همین جا با اتوبوس میرم....
_چون من میخوام برسونمت اینو میگی یا اگه جناب مهندس هم بود همینو می گفتی؟
سرش را آرام سمتم چرخاند. نگاهش باز جدی شد.
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
هدایت شده از 💚 تبلیغات فاطمی 💚
❤️❌️❤️❌️❤️
جشنواره کلاس مجازی پودر کیک آماده خونگی😍
همراه با قرعه کشی کمک هزینه سفر به مشهد مقدس به ارزش یک میلیون تومان 🥰😍
این کلاس برای کسانی که عاشق کیک و شیرینی هستن و میخوان از این طریق درآمدزایی کنن عالیه🥰
زود بیا داخل کانال ما که منتظرتیم⬇️
کانال فروش محصولات خونگی خوشمزه های تاملی در پیام رسان ایتا⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2394161349C10806f90c7
«🌸🍃 »
زمـان
همهچیـزراڪهنہمیڪند،
مَگـرخوݩشھیـدرا!'
🌸¦↫#تلنگرانہ