هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_311
_نه.... من اومدم که.... ازتون بخوام برگردید... حقوقتون رو هم حتی خودتون انتخاب کنید.... اما شرط دارم.
از آینه ی وسط ماشين نگاهش می کردم. لبخندی زد که بیشتر پوزخند به نظر می آمد.
_بازم شرط؟؟!!
_می ذاری حرف بزنم؟
سرش را کمی خم کرد.
_بفرمایید....
_شرطم اینه که اگه اشکال کاتالوگ های منو بهم بگید و من اصلاح کردم و نتيجه داد، من به شما این فرصت رو می دم که هر رتبه ای که خودت می خوای توی شرکتم انتخاب کنی و حتی حقوقت رو هم خودت تعيين کن اما....
_اما چی؟
_اما خب من سر حقوقت باهات چونه می زنم.
خندید. خیلی بی صدا و با حیا.
_قبوله؟
از آینه نگاهش می کردم. مردد بود باز!
دوباره پرسیدم :
_قبوله؟
_می شه اجازه بدید فکر کنم؟
_فکر کن اما زیاد نه.... تا فردا.... اگه جوابت مثبت بود بیا شرکت.
_شرکت دوستتون چی می شه؟
_قرارداد بستی؟
_نه ولی....
لبخند کمرنگی زدم.
_خوبه.... باقیش با من.
_من همین جا پیاده می شم.
_اینجا؟.... می خوای برسونمت تا یه جایی؟
_نه.... ممنون.
و پیاده شد و رفت.
این تیپ دختر کم دیده بودم.... اصلا ندیده بودم.
حجب و حیایش خیلی بالا بود. آنقدر که کم نگاهم می کرد. صدای خنده هایش را هم بلند نمی کرد.
از ادبش خوشم آمده بود. حق داشت اگر قبول نمی کرد. زمانی که در شرکتم بود بارها به من در مورد کاتالوگ های شرکت گفته بود... گاهی هم می گفت « اگر من رو بذارید تو قسمت تبلیغات شرکت ،.... فروش شرکت رو بالا می برم ».
و من بارها مسخره اش کردم. اما این بار می خواستم این فرصت را به او بدهم که خودش به من ثابت کند.
اگر هوتن اینقدر از او تعريف می کرد قطعا او می توانست.
و من چقدر دیر به او اعتماد کردم.
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔حالِ دلِ شکسته ..
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
| #عاشقانهیواشکی |
به اندازهی قطرات خون
تمام مهاجم ها و مدافع هایی
که در جبهه های جنگ جنگیده اند
دوستت دارم..!🖤
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️امروز توبه کردی؟
🎥دکترالهی قمشهای
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
تو دعای ابوحمزه ثمالے
یـه جآیی میگه:
خدایــا !..... 🌱•°
هروقت تصمیم گرفتم
شب را به عبادتتو بگذرانم
خوابی عجیب بر چشمانم حاکم شد؛
نکند دوست نداشتی که در محضرت بآشم؟
#غرقگناهمدستمبگیر
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_312
فردای آن روز از همه بی قرار تر من بودم!
می خواستم بدانم که می آید یا نه....
تا نزدیک ظهر خبری نبود و ظهر که شد دیگر ناامید شده بودم که تلفن روی میزم زنگ خورد. داخلی بود قطعا.
_بله...
_جناب فرداد، خانم سرابی می خوان شما رو ببینند.
فوری گفتم:
_بگید بیان داخل... نه.... نه یه چند دقیقه ی دیگه بگید بیان داخل.
گوشی را گذاشتم. نمی خواستم فکر کند از صبح منتظر دیدارش بودم.
و چند دقیقه بعد در اتاق باز شد.
_بفرمایید خانم سرابی.
جلو آمد و نشست مقابل میزم.
_من پیشنهادتون رو قبول می کنم اما....
آن اما خودش دلهره آور بود به قدر کافی.
_اما چی؟!
_اما خواستم قبلش به شما بگم که این آخرین باری خواهد بود که این طوری تصميمم رو عوض می کنم.... من قصد برگشتن نداشتم... چون حقیقتا دوست دارم جایی کار کنم که منو باور داشته باشند..... پس اگر به هر دلیلی مثل گذشته با من رفتار کنید... ممکنه که....
_خیلی خب.... قبوله.
_این.... این اخماتون به خاطر شرط منه؟!
سر بلند کردم و نگاهش.
_نه خانم ذاتیه.
_ذاتی!!.... عجیبه... اخم ذاتی ندیده بودم.
کاتالوگ های شرکت را روی میزم گذاشتم و گفتم:
_چقدر مهلت می خواید برای بررسی؟
_تا آخر هفته....
_زودتر نمی شه؟
_نه... کار با عجله کار تخصصی و دقیقی نیست.
_باشه... این کاتالوگ های شرکت خدمت شما.
برخاست و سمت میزم آمد همین که کاتالوگ ها را برداشت گفت :
_خودتون به دوستتون خبر میدید که....
_بله خیالتون راحت... منتظر تحلیل شما هستم.
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
💚͜͡🖐🏻
دلےدارمـکہرسواےجهاݩاست
گرفتاربُتـیابروڪماݩاست..
نگاهمـسوےطاووسےبهشتۍاست
کہنامشمهدےصاحبــالزماݩاست..
🖐🏻¦⇠#اݪسلامعلیڪیابقیةاللہ
💚¦⇠#جمعہدلتنگۍ
•••━━━━━━━━━
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
💙͜͡✨
بِھانـتِظارنشَستھاے؟بھانتِظاربأیـست
هَنـوزحَضرتمَعشـوقیـٰآرمےخواهَد..
💙¦⇠#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
✨¦⇠#جمعہهاےانتظار
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
خدایاڪمڪمڪنقلبمخلوتبشہپیداتڪنم :)!
#بدونتعارف🚫
↬🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از رمان چیاکو
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_313
و همان جایی که دقیقا فکر می کردم همه چیز به خوبی به اتمام رسیده است، نقطه ی شروع خطی دیگر بود!
یک هفته مهلت خواست و یک هفته تمام شد.
شنبه روز اول کاری، او به اتاقم آمد با چند برگه ی آچار، و کاتالوگ ها را روی میز گذاشت.
_این تمام نکاتی هست که باید توی کاتالوگ ها رعايت بشه.
برگه ها را گرفتم و در حینی که یک نگاه سرسری به آن می انداختم گفتم:
_خب همه ی این موارد رو به مسئول تبلیغات شرکت بگو تا همه ی کاتالوگ ها رو عوض کنه.
برگه ها را همراه کاتالوگ ها سمتش گرفتم. و او همه را پس گرفت.
در حالی که سمت در می رفت گفت :
_من تموم سعی ام رو کردم که بهترین نتیجه رو بده اما....
دیگر مابقي اما را نگذاشتم بگوید.
_من به اما و اگر کاری ندارم.... دارم هزینه می کنم که همه ی کاتالوگ ها دوباره از نو زده بشه... من با اگر و اَمای شما نمیتونم کار کنم.
سرش را سمتم برگرداند.
_هنوز بهم اعتماد ندارید پس؟
متعجب از سوالش بودم که لبخند بی رنگی زد.
_ولی ان شاء الله به زودی ثابت میشه بهتون.
و رفت!
نتیجه ی کار او بعد از چاپ کاتالوگ های جدید و شروع تبلیغات مشخص میشد.
هفته ی اول که چندان فرقی با قبل نداشت.
همان هفته ی اول بود که باز او را به اتاقم خواستم.
مغرورانه از پشت میزم به کاتالوگ های جدید اشاره کردم و چند برگ گلاسه ی آنها را ورق زدم.
_خب خانم سرابی.... ما چکار کنیم؟
_برای چه کاری؟
_برای کاتالوگ هایی که عوض کردید و گفتید فروش رو بهتر میکنه ولی نکرد.
چشم دوختم به او. و او سر به زیر گفت :
_زمان میبره.
_زمان!.... چقدر مثلا؟
سر بالا آورد و عصبی نگاهم.
_جناب فرداد.... شما بودید اومدید دنبال من تا برگردم... شما بودید پیشنهاد دادید که اگه اشکالات کاتالوگ هاتون رو بگم منو تو هر رتبه ای در شرکت که بخوام با هر حقوقی که بخوام میذارید.
_خب.... چون خودم گفتم نباید بازخواست بشید؟... باید دست رو دست بذارم که شما شرکتم رو نابود کنید؟
سرش را با غرور بالا گرفت.
_باشه.... من از قبل بهتون گفته بودم.... گفته بودم که دفعه ی بعدی در کار نیست که کوتاه بیام اما کاش همین یک بار هم، حرفتون رو باور نمیکردم.... شما خوشتون میاد دیگران جلوی روتون تحقیر بشن.
همچنان نگاهش میکردم. شیر شده بود مقابلم.
اصلا با آن دختری که روزهای اول مقابلم ایستاد و گفت « من این کار رو میخوام » قابل مقایسه نبود!
❄️🌿#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............
♥️͜͡🖐🏻
دلمُردهایمویادتوجآنمیدهدبہما
قلبیموبودنتضربآنمیدهدبہما:)
♥️¦⇠#جمعہدلتنگے
•••━━━━━━━━━
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
⚠| #تلنگــر
گناهڪـارۍڪہبعدازگنـاه
بہترسواضطرابمیوفتہ
بہنجـاتنزدیڪتره
تا ڪسۍڪہاهلعبـادتہ،
امـاازگناهنمۍترسہ !
بہهمریختگۍبعدازگنـاه،
نشونہیہوجدانبیداره🌿..!
•••━━━━━━━━━
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🍃✨🍃
🍃 دنیایم را چراغانی میکنم💡
تسبیحم را نخ📿
مگـــَر چند بار جمعه می آید؟🌹
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج 😇🙏
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
「🕊♥️」
اگرچه جسم سالمی نداشت،اما روح بلندی داشت🕊
هر چی از عمر زندگیمون میگذشت🦋
بیشتر باورم میشد
که در "بله" گفتن به ایشون اشتباه نکردم😊
کلاسم که تموم شد دیدم دم در ایستاده🚶♂
واسم دست تکون داد👋🏿
اخمام رفت تو هم
"بازم اومدی از وضع درسیم بپرسی؟😒
مگه من بچه ام که هر روز میای با استادم حرف میزنی؟"🤨
زد زیر خنده و گفت:😂
"حالا بیا و خوبی کن
آخه کدوم مرد انقد به فکر عیالشه
که من به فکرتم...؟"🤗
استادم ما رو با هم دید
به هم سلام کردن
از خجالت سرخ شده بودم... 🤭
وقتی تو جمع صحبت میکرد
فقط نگاهش به من بود👀
انگار که تو اون جمع فقط منم...
یه بار گفتم:
" ایوب...حرف که میزنی به بقیه هم نگاه کن😐
ناراحت میشن آخه...💔"
گفت:"چشم خانوم...😍"
اما باز فراموش میکرد🙄
•همسرشهیدایوببلندی💍•
•عاشقانهـ شهداییـ🎈•
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
♥️✋🏻
ایشاهڪلیدهمهحآجآتم
نامتسببقبولےطاعاتم
حتینفسیکهمیڪشم،واللهِ
مدیونِسهسالهعمهےسآدآتم
🖐🏻¦⇠#السݪامعلیڪیارقیهبنتالحسین
♥️¦⇠#شروعمیڪنماولهفتہروبانامرقیه
•••━━━━━━━━━
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
∞♥️∞
ٺـا مَـنے هَستــ🙃ـ✨
دِلـ{♥️}ـے هَستـ🌱
نَفـَسـ{🌬} هَستـ🍒
#ټُُ هَسـتے💌🌸
••| عاشِقَتـ💜 خواهَـمـ مآند |••
😎 #نفسجان😜
👤 #صبحتونعاشقانهـ😍
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•