بسم الله
دیشب با خانواده ام درباره پویش کمک به مردم لبنان صحبت کردم
گفتم باید هر طور شده به اونا کمک کنیم
براشون از راه افتادن پویش جمع آوری پتو و کنسرو صحبت کردم
به همسرم گفتم شما به خانم های فامیل بگین هر خانواده یک پتو برای اونا کمک کنند و در پویش پتوهای همدلی مشارکت کنند
به دخترم گفتم شما هم توی مدرسه به دوست تات بگو هر کدوم یک دونه کنسرو بیارن تا براشون بفرستیم
این میان سرگرم صحبت بودم دیدم پسرم رفت توی اتاق و چند دقیقه بعد اومد گفت بابا من تابستون کار می کردم هر شبی که پول می گرفتم ی کم برای خودم پس انداز می کردم حالا همشو آوردم می خوام به اونا کمک کنم حالا خدا بزرگه من می خواستم ی چیزی برای خودم بخرم بعد می خرم
خیلی به حالش حسرت خوردم که خوش به حالش اینقدر راحت حاضر شد از با ارزش ترین و دوست داشتنی ترین مالش در دنیا بگذره و اونو انفاق کنه
ما هنوز نووجونای دهه هشتادی و نودی رو شناختیم و همیشه اونا رو به چیزی تشبیه می کنیم که با عملکرد اونا نمی سازه
#امیدهای_آینده
#پتوهایـهمدلی
@hadisahebgharani