eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
تونیستی؛ وچهارفصلِ‌دلم‌پاییـزاست🍂:) مهدی‌جان.. 🍂
‏أفتح النافذه دع شمس الصباح تزورك، ثم صباح الخير لوجهك المشرق. پنجره را بگشا بگذار خورشیدِ صبح با تو دیدار کند، سپس به چهره‌ی روشنت صبح بخیر بگوید. 🍂
در طلوع روز از باغچه زندگی بزرگترین و زیباترین گلهای لبخند را بچین تا به هر کسی که به تو سلام کرد شاخه گلی هدیه کنی باور کن لبخند ها ، می تواند کاری کند تابلو هفته تان، مثل خورشید تابناک باشد. 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر این دعا قشنگه الهی حال دلت خیلی زود خوب بشه... 🍂
🖇♥️ الان هممون همونجایی هستیم که گفته: "رفت عقل و رفت صبر و رفت یار این چه عشق است این چه درد است این چه کار؟" 🍂
همه چیز در پاییز، رنگ می‌بازد جز دل‌تنگی برایِ تو که پر رنگ‌تر می‌شود... 🍂
🌱 •[ أَفَلاَ يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ | ۷۴ | نمیخوای برگردی ؟ خدا میبخشه ؛ مهربونه ...]• 🍂
[ حدیث دل ]
#شنبه ها دنیایم را پر از نفسهایت کن بگذار هفته ام سرشار از گل واژه های تو باشد ... #افنان_کریمی #
ها یک نگاه عاشقانه از قاب چشم هایت با چاشنی لب قندهایت می‌تواند شروع خوبی باشد برای یک هفته چیدنِ دوستت دارم از نگاه 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 توجهت بھ هر چه باشد قیمت تو همان است...! اگر توجهت بھ و خوبان‌خدا باشد قیمتی می‌شوی! |حواس‌ِتو بھ هرکه رفت توهمانی:)🌱...| 🍂
می شود فقط کمی مواظب احساس من باشی تا از بيم دلتنگی پر پر نشود می شود يکبار هم که شده فقط يکبار يک فنجان داغ، مهربانی مهمانم کنی تا با قند تو دلم شيرين شود 🍂
[ حدیث دل ]
دوست داشتنت را به من بسپار ؛ تا با تار و پود جانم ؛ بهترین تن پوش عشق را برایت ببافم... 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون که پاییزه ... 🍂
گر جان طلبی فدایِ جانت... 😻 🍂
[ حدیث دل ]
شب های پاییز بلند است درست مثل روزهای نبودنت پر از سکوت گزنده پر از بغض های ناتمام پر از آهنگ های بی
تمام شب رژه می رود برای بی قراری به خاطر آدمی که تاب و تحملش را ربوده بود. که خلوت خواب شبانه اش را برهم زده بود. برای سرمای عجیبی که استخوان سوز بود. آن هم در این هوا که فرسنگ ها فاصله داشت با زمستان کاش می شد در این هوا کنارآتش بنشینی بالیوانی چای داغ رها شوی میان بخاری که پخش می شود لابلای افکارخیست . خیالاتی ات میکند برای فکربه صبحی که بودن آدم رفته را به پلک های خواب آلوده ات یاد آوری می کند به آدمی که چشمانش شبیه پاییز رنگ پریده بود. به آدمی که بیشتر نگهبان لحظه هایت بود تا اوقاتی را در کنارت به آدمی که هیچ شباهتی به احساس نداشت. 🌙 🍂