دَر را باز کن #دی جان
ما اهالی سرزمینِ سِپردنیم
یاران قدیمیِ باد و پنجره
از جادهی طولانی #پاییز آمدهایم
از پُل معلقِ جمعههایِ فراق
از خلسهی سرخِ سهشنبههای سرد
از جشن بیمیهمانِ شنبههای مهر و آذر
خستهایم
در را باز کن و ما را تحویل بگیر
ما از دوستان نزدیکِ بَهمنیم
تا رسیدنش
با تو همحرف و همبرفیم...
ما آدم هیچ فصلی نیستم
دَر را باز کن...
#جلال_حاجی_زاده
قهوه های ترک
سیگارهای انگلیسی
میزهای روسی
آهنگ های فرانسوی
همه حرف مرا می فهمند
بغض های ایرانیام را
کجا ترجمه کنم ؟
#جلال_حاجی_زاده
🍂
جایی برای رفتن نیست.
عطر تو
مرزها را پاک کردهاست
هر صبح
از نقطه مبدا برمیخیزم
تا شب در مبدا دیگری به خواب بروم
مقصد تو بودی
که معلوم نیست
در چشمِ چه کسی جاماندهای
که به خواب هم نمیآیی...
#جلال_حاجی_زاده
شبتون ماه...
🍁🍂🌾🍃
کاش دستم به دلت می رسید
دستمال گلداری از شعر
دورش می بستم
تا همه بدانند
دلتنگی های تو
صاحب دارد
#جلال_حاجی_زاده
─┅─═ঊঈ🌺🌺🌺ঊঈ═─┅─
چشمهای من ...
آلبوم ِ عکسهای ِخصوصی تو اند
من
هر روز
تو را
در خلوت تازهتری
ورق میزنم
#جلال_حاجی_زاده
#حدیث_دل ❄️
#مخاطب_خاصم
جایِ نگاهِ تو...
تکه نانی ست، افتاده بر زمین...
باید برداشت...
بوسید...
و بر پیشانی گذاشت ...
می توان از نان سیر شد ...
از نگاه تو، نه...
#جلال_حاجی_زاده
#حدیث_دل 🦋
[ حدیث دل ]
خلوت کرده ایم ، من و چای و عطرِ خیالت . . . ☕️ #حدیث_دل 🦋
گاهی یک تیتر آدم را میکشد
یک شعر
یک عکس
یک کتاب
یک استکان چای
که قرار است به تو آرامش بدهد.
آدم از مرگ نمی میرد
از زندگی می میرد ...
#جلال_حاجی_زاده
#عصرتونبهدورازدلتنگی
#حدیث_دل 🦋
کاش دستم به دلت میرسید
دستمال گلداری از شعر
دورش میبستم
تا همه بدانند
دلتنگیهای #تو
صاحب دارد....
#جلال_حاجی_زاده
#بوقتدلتنگی
#حدیث_دل 🦋