(#کارم_از_گریه_گذشته_است_نخندم_چکنم ؟)
در به روی همـه جز غصــه نبنـدم چـه کنم ؟
دست مـــن هیـــچ زمانــی نرسد دامـن تو
من زمیــن بودم و تو مــاه بلنـدم چه کنم ؟
رفتی و هیـــچ نگفتـی که چـه کردی با من
بعد تـــو هیچکسی را نپسنــدم چـه کنم ؟
پـــرپـرواز مـــرا تیــر جفای تـو شکست
مـــرـغ پَر زخمــــی وآزاد به بنـــدم چه کنم ؟
ســـربـــازار وفــــا چـــــون نخـــریدنــد مرا
مثل سیبی که لک افتاده نگندم چــــه کنم ؟
ظاهــــری خنده به لب میـــزنم از درد درون
سرنوشتی که من از آن گله مندم چه کنم؟
#جواد_الماسی
🌧
نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز
خوش نباشد حال من امشب کمی با من بساز
نی بزن شاید کمی از درد من را کم کنی
آسمان دل گرفته است غرق بارانم کنی
میکشد شعله زبانه از درونم بی صدا ست
سوختم خاکسترم خاکستر من پر بلاست
هیچ همراهی به جز یادت نباشد هم سفر
لطف کن امشب بیا این خاطراتت را ببر
میدهد آهنگ غم آزار این گوش مرا
رفتنت گشته سوالی و چرا پشت چرا
گاه آواره شویم ، نه راه پس نه راه پیش
ما جفا خود میکنیم ای نازنین در حق خویش
نیستم اهل گله سنگ صبور غصه ام
مانده ام از بهر تو دیگر چرا دلداده ام
#جواد_الماسی
نامهای با اشک چشمانم نوشتم خواندهای؟
من هنوزم یاد تو هستم، تو یادم ماندهای؟
ترس دارم بعد تو زنده بمانم لحظهای
گو به من آیا تو هم اینگونه خود ترساندهای؟
من به غیر از تو کسی را جا ندادم قلب خود
مثل من آیا تو هم اغیار از خود راندهای؟
نیمه شبها تا سحر با گریه خوابیدم به شب
مثل من آیا تو هم اینگونه خود خواباندهای؟
من خودآزارم به یاد خاطرات خوب و بد
بی مروت مثل من آیا خودت رنجاندهای؟
بیوفا سنگ صبور غصههایم بعد تو
نامهای با اشک چشمانم نوشتم خواندهای؟
#جواد_الماسی
#حدیث_دل 🎈
این نامــه ی غمگین برســد دست نگارم
با اشــک نوشتــم که بدانـد گله دارم
بااشک به هرگوشه ی این نامه سرشتم
از بیکسی و درد و غــم و غصــــه نوشتم
از درد نوشتــم کـــه بخـــواند گـل نازم
اینجــا مــنـم و دلهــــره و نالـه ی سازم
شاید برســد دست تو این نامـه ی غمها
شــاید که تو هـم مثل مـنی بیکس و تنها
بعد از تــو نفس تنگ شده سربه گریبان
شک کــرده به احـــوال زمین ، نازل قرآن
بعـد از تو بگـــو با دل ویرانه چه سازم؟
با تلخ ترین خــلوت این خانه چه سازم ؟
#جواد_الماسی
#حدیث_دل ❄️