جمعه! بی جواب ترین سوال ذهنم...
چه اتفاقی در تاریخ در این روز افتاده است که اینقدر تلخ و بی حوصله اش کرده ... شاید مثلا در یک جمعه ی سال های گذشته کمی اخم کرده بوده باشی...نمیدانم هرچه که هست کمی لبخند بزن حال جمعه هایمان خوب نیست...
#سحر_رستگار
💫میچسبد در این بهار
کنارِ این شکوفه ها
کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اش
یک فنجان چای "بهار نارنج"
که کنارش آدمی از جنس عطرِ اردیبهشت نشسته باشد..🌸
#سحر_رستگار
💌
از من میپرسی عشق چیست؟
چشم هایم را میبندم ؛
به تو فکر میکنم
و به بهترین پاسخ.
ناخود آگاه لبخندی روی لبم مینشیند
آری عشق همین است .
#سحر_رستگار
°
جایی برای من کنار بگذار
در یلدای امسالت
در فالِ حافظت
پاییز که گذشت
جایی برای من کنار بگذار
در تقویم "زمستانت"...
#سحر_رستگار
#حدیث_دل 🎈
همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز ،
روزِ ما نبود
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید
"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت"
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد
باید کسی را داشته باشد
که حالِ بدش را بفهمد
که نگذارد
به حالِ خودش بماند
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد ...
#سحر_رستگار
#حدیث_دل 🎈
به غم باغبانی فکر میکنم
که با اندوه بر سر باغچه ی کوچکش نشسته است
و نمیداند چگونه به گل هایش
از آمدن پاییز بگوید که آن ها نمیرند...
این غم را منی که
روزی
به دلم فهمانده ام تو دیگر نیستی خوب میدانم...
#سحر_رستگار
#حدیث_دل ❄️
[ حدیث دل ]
#مخاطب_خاصم ♥️ و عشق، شروع ماجرای لبخند های #تو ست که با صبح، آغاز می شود .... #عرفان_یزدانی #حدی
#مخاطب_خاصم♥️
و من اکنون
در حوالیِ بیست و چند سالگی،
دانستم که عشق غمگین است!
وقتی #تُ آنجا در تمامِ عکس هایت،
می خندی و من اینجا ذره ذره
تمام میشوم...!
#سحر_رستگار
#حدیث_دل 🌸🍃
[ حدیث دل ]
دلم آغوش و کمی چِفت شدن میخواهد.. بغلی ساده ولی امن و امان میخواهد.. نازنینا با نگاهی، چَشم ما مَحو
#مخاطب_خاصم
در آغوشم که می گیری
معاهده های صلح تاریخ را
به چالش می کشی...
عطر پیراهنت
بهترین سفیر صلح جهان است!!
#سحر_رستگار
#حدیث_دل 🦋
[ حدیث دل ]
كاش .. بيايى و حسابِ شبهايى كه برايم بخير نكردى را صاف كنى ... #علی_قاضی_نظام #شبتبخیرجانا 🌙 #تی
شب های قبل از تو شعر میخواندم؛
چای مینوشیدم؛
به گلدان های کوچک اتاقم میرسیدم؛
آدم ها را دوست داشتم ؛
بی هوا پریدی میانِ آرامشم ؛
بی هوا هم رفتی...
کتابِ شعرها خاک میخورند؛
چای در فنجان یخ زده است؛
گل های گلدان خشک شده اند؛
از آدم ها متنفرشده ام
"سرت سلامت... "
#سحر_رستگار
#شبتبخیرجانا 🌙
#تیامی
#حدیث_دل ❄️