[ حدیث دل ]
وقتی آرام به من چشم می دوزی احساس می کنم موقع آمدن خورشید است هنگام حلول روشنایی است وقتی تازه مشغ
میدانم ک نمیدانی ،
در این شب های حیرانی ،
دلم تنگ است برای تو ،
هوای چشم ها بارانی ،
خزان کرده دل سبزم،
شده افکار طوفانی،
چ میدانی در این غربت،
در این روز های تیره گون،
دلم زخم است ,ندارم من ب کس رغبت،
یک چشم اشک و یک چشم خون،
تو رفتی و ندانستی کجای زندگیم هستی،
چ کردی با دلم رفتی ؟
چگونه از بَرم جَستی؟
تو تا اخرم عمرم درون سینه ام هستی
میدانم نمیدانی
#عرفان_وفایی
#شبتبخیرجانا 🌙
#تیامی
#حدیث_دل 🍂