eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ آسمانِ شبهاى پاييز حسابش با همه ى شب ها فرق دارد... "شب بخير"ها بغض ميشوند در آسمان... بوى خاكِ باران خورده ى اولِ صبح حكايت از همين دارد! 🌙 🍂
خودش باید ارزشتو بدونه!خودش باید بفهمه وقتی تو هستی،خیلی کارا میرن تو لیست اضافه کاری!نه اینکه تو بدویی،بجنگی،حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو! باید یاد بگیری یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی پایانه.باید یاد بگیری ترس از تنهایی احمقانه ترین دلیل باقی موندن تو یه رابطه پوچ و بیهودس... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر باید باشد که قبل از گنجشک‌های پشت پنجره‌ات که قبل از زنگ خوردن ساعت تنظیم شده‌ات نگران چشم‌هایت باشد که خواب نمانند که صدای اول صبحت را با دنیا عوض نکند یک نفر باید باشد ...! 🍁
من از شَرع چيزی نمیدانم خودم را میدانم دلم را و تو را حتی اگر ممنوعه ترين موجودِ رویِ زمین باشی ... 🍁
بى آنكه با خبر باشى، جولان ميدهى در خيالم گاه با لبخندى گوشه ى لب گاه با اشكى سرازير از گونه به هر جان كندنى شده، خودَت را نه خيالت را حبس ميكنم در خوابم! 🍃 C᭄‌
چشم هايش برایِ يك عمر ديوانگی كافيست... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مينويسم روىِ يك كاغذ؛ "صبحت بخير، زيباترين بهانه‌ی بيدارى" ميچسبانم به هركجا كه چشمانَت زودتر درگيرش ميشوند،،، 🍁
بــــگذار ... بگویم آخر فـهمیدم چه ربـطی،بهم داریم ادامه ی وجود 🍁
خودم را قانع می کنم که شاید نمی خواند که شاید به گوشش نمی رسد که شاید مردمِ شهر خبردارش نمی‌کنند از حجمِ دلتنگى‌ام مگر می شود یک نفر جان دادنَت را ببیند بداند مخاطبِ تمامِ شعرهایش هستى و سراغَت را نگیرد...؟! 🍁 ─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مينويسم روىِ يك كاغذ .... صبحت بخير زيباترين بهانه ى بيدارى ميچسبانم به هركجا كه چشمانَت زودتر درگيرش ميشوند . 🍁
✨🕊 "تو به من "توجه" نميكنى، من يك نفر را ميخواهم،كه تمامِ حواسش جمعِ من باشد" اين را گفت و رفت... بى خبر از اينكه تمامِ خيالم هر صبح هر شب هر روز بى صدا، پرسه ميزد حوالىِ خيالَش... سوادِ نوشتن داشتم، زبانِ گفتن هم، ترس داشتم اما... هر چه بود، بى صدا در دلم ميگذشت... سالها بعد، كنارِ كسى خواهد بود كه روزى هزاران بار تصدقش رود، خيالش اما، جاىِ ديگر پرسه خواهد زد 🍁 ┄┅┅┄┅✶🧡✶┅┄┅┅┄ ‌
میخواستمش تا زنده بمانم؛ او مرا میخواست تا تنها نماند حوض بے ماهے با ماهے بے حوض خیلے فرق دارد 🍁
و تو و تو و تو... و من که از دل‌تنگی پاییز می‌ترسم! 🍁 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎ 
  مُرَدد بود بينِ ماندن و رفتن "اصرار" ڪردم به ماندن رفتن را ترجيح داد "اصرار" رفتنى ميڪند آدمها را... 🍁
باور كن روزى هزار بار تمرين می‌كنم كه اگر روزى، جايى، لحظه‌اى اتفاقى دیدمت.. چه خواهم كرد؟ چه خواهم گفت؟ اصلاً زبانم باز می‌شود به حرف زدن؟ من اين روزها.. تمرينِ خونسرد بودن می‌كنم جانم! كه اگر روزى، جايى، لحظه‌ای‌ اتفاقى مرا ديدى نفهمى نبودنت.. چه بلاها به سرم آورده! 🍁
بيخيالِ زمين ... حواستان جمعِ دلِ ... آدمهايى باشد كه شايد ... ناخواسته روزى هزار بار ... ميلرزانيد و عينِ خيالتان نيست ! 🍁
ما لبخند را از ياد برده بوديم... آمدى و الفباى دوست داشتن را دوباره يادمان دادى ما قَدرَت را دانستيم... ما دوست داشتَنَت را تمديد كرديم، تو لبخندمان را تَكرار كن..! 🍁 ‌‌‌
بايد ياد بگيرى هرطور كه شده به هر قيمتى، كه از يك جايى به بعد، دل بكنى از تمام آنهايى كه براى نگه داشتنشان كنار خودت جان كندى! 🍁
ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ......! ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻰ ﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ ! ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ و کپي ميکنند ﻭ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا يك من مانده و هزاران سوالى كه بايد راجع به جاى خالى‌ات جواب دهم ! انصاف نبود رفتنت با خودت باشد و پر كردنِ جاى خالى‌ات با من ...! 🍁
دوستت دارم به اندازه ى تمامِ دانه هاى اسپندى كه از زمانى كه چشم گشودم برايم دود كردى دود کردی، که بلاگردان شود هرچه بلا هست از سرم دوستت دارم، به بزرگی همان آرزوهایی که از تمامشان گذشتی تا آرزوهایم برآورده شوند واژه ها چگونه توصیفت کنند که این سینه از مهرت خالی شود؟ "دوستت دارم"حقیر است، زمانی که حرفی از تو گفته میشود... تو دستان خدایی بر روی زمین جان میبخشی شفا میدهی برآورده میکنی میبخشی و میگذری اصلا بگذار بگویم خدا در چشمان تو پنهان شده ‌تو را میبوسم، بلکه حداقل یک آدم بر روی زمین گونه های خدا را بوسه زده باشد "مادر" پیامبرِ پُر اعجاز دنیایم بمان ، تا برآورده شود تمام رویاهای محال من ... برای مادر 🍁
‌. 🍂راستش رابخواهى، آمـــدم! هرشب، نه یڪ بار، نه دوبار به تعدادِتمام شب هاىِ بعدازنبودنت! آمـــــدم... وهرباراين شڪ به جانم مى افتاد نيستى ياخودت رابه نبودن زده ای؟! امااين‌بار صبح ڪه چشم باز كردى، پشتِ دربِ خيالَت را بخوان.. برايت تابی نهايت نوشته ام.. جانم، آمدم، به اندازه‌ىِ تمامِ دقايقى ڪه داشتَمَت.. نبودى اما! 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر باید باشد، که قبل از گنجشکهای پشت پنجره ات که قبل از زنگ خوردن ساعت تنظیم شده ات نگران چشمهایت باشد که خواب نمانند که صدای، اول صبحت را با دنیا عوض نکند، یک نفر باید باشد ... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ تو نمیدانی    ڪه برایِ  بخیر ڪردن           صبح هایت ... نفرِ اول بودن ، چه عالمی دارد... 🍁