eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز آوازه به عالم زن و خورشید برانداز زه شد چو کمان تو پی کشتن مردم گو زه ز کمان اجل ایام برانداز 🌸🍃
دل خود را هنوز اندر تمنای تو می‌بینم ... 🦋
فکرِ مُلک دل ما کن که خراب است ، خراب.. 🍂
خبر از رفتن آن سرو روانم مدهید بیخودم من خبر از رفتن جانم مدهید یا مجوئید نشان از من سرگشته دگر یا به آن راه که او رفته نشانم مدهید ترسم افتد ز زبانم به تر و خشک آتش نام آن *سرو خدا را به زبانم مدهید بعد از این بودن من موجب بدنامی اوست خون من گرم بریزید و امانم مدهید 🍁
مدتے شد ڪه در آزارم و می‌دانے تو به ڪمند تو گرفتارم و می‌دانے تو از غم عشق تو بیمارم و می‌دانے تو داغ عشق تو به جان دارم و می‌دانے تو شاید آرام بڪَیرد دݪ بي قرار... ڪَر رها ڪند لحظہ اےیادٺ مرا..!! ᪣✿࿐༅࿇ آن چه هر شب بگذرد از چرخ، فریاد منست... و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد، یاد منست...!! 🍁 ᪣✿࿐༅࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
    همه .. دست در آغوش       خیالت دارم... ڪورے آن ڪـه ، مرا از تو جدا می‌داند... روز و شب مهر تو می‌ورزم و این راز نهان    ڪـس ندانست    به غیر از تو خدا می‌داند...!! _خوش⚘ 🍁
در فراقش چون ندادم جان خود را ای فلک نام ننگ‌آمیز من از لوح هستی ساز حک 🍁 ‌   
نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز که ساخت عشق تو آوارهء جهان ما را 📚✍ ای عشق زیبای منی هم من هم تـو منی هم سیلی و هم خرمنی هم شادیی هم درد و غم ❥࿐ུ💕࿐═‎‌‌‌‌‌‌┅─ گر من به شوق دیدن‌ات از خویش می‌روم از خویش می‌روم ڪه تو با خود بیاری‌ام بود و نبود من همه از دست رفته است بارے مگر تو دست برآرے به یاری‌ام 🍁
‌‌‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾ ‾‾‾‾‾‾‾ ‾‾ تا خار غم عشقـــت آویخته در دامن کوته نظرے باشد رفتن به گلستـــــان‌ها ای دل برون رفتن چه سود از صید گاه عشق او صید ار گریزد صد قدم زرین کمانی را چه غم 🍃𝄠🪷𝄠🌻 عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم 🍃𝄠🪷𝄠 🍁
با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم 🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تو، خود رفتی... ولی بادِ جنون خواهد دَواند از پِی بِسان شعلهٔ آتش منِ مجنونِ رسوا را...!! ‌محو روے ِ تو نڪَردد دل ِ حیران، چہ ڪند؟ شبنم از مهـــر ِ درخشــــان چہ تواند بردن ؟ اگر ز عشق دلت چاک شد، مشو در هم که دل چو چاک شود زلف یار را شانه است ‌ دارم دلڪی به تیـــغ هجــران خســته از یـار جــدا و با غمــش پیوســته آیا بُــود آنڪه بار دیگــر بیــنم با یار نشــسته و ز غــم وارســته ...؟ 🍁
هیچ می‌گویی اسیری داشتم حالَش چه شد ؟ خسته‌‌ی من نیمه جانی داشت ، احوالش چه شد ؟! 🍁
❤️ به سرعت بگذرد هر تیرش آخر از دل گرمم ازو چون قطره آب آهنین پیکان فرو ریزد به نخلی بسته‌ام دل کز هوائی گر کند جنبش به جای میوه از هر شاخ وی صد جان فرو ریزد خموشی محتشم اما سخن سر می‌زند کلکت به آن گرمی که آتش از دل ثعبان فرو ریزد 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک صبح به بام آی و ز رخ پرده برانداز آوازه به عالم زن و خورشید برانداز... 🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌
با تو آن روز که شطرنجِ محبت چیدم ماتیِ خود ز تو در بازی اول دیدم 🍁
با چنین جرمی نراندم از دلِ ویران ، تو را اینقدرها جای در دل بودہ است ، ای جان تو را 🍁
فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت 🍁
خيال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود كه دل زديم به درياي بي خيالي ها ... اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر 🍁
جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد کز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست 🍁 ‌‍‌ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق او ما را گرفت از چنگ ديگر دلبران تن برون برديم از اين ميدان ولي جان باختيم 🍁
پرسید: اندوهِ دوری را چه تسکین است؟ گفتم: خیال… 🍁
پرسید: اندوهِ دوری را چه تسکین است؟ گفتم: خیال… 🍁
. یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز دل سرا پردهٔ صد راز نهان بود مرا یادباد آن که چو آغاز سخن می‌کردی با تو صد زمزمه در زیر زبان بود مرا 🍁
عشق چون کهنه شود                         محو نگردد به فراق... 🍁
ثبات عشق دیرین بین که دارم چشم بر غیری ولی دل را پر از آشوب و غوغای تو می‌بینم... 🍁