رد شدی از من، شدم هر ثانیه بیمار تر
روزگارم تیره تر شد، چشم هایم تارتر
شعرهایم تحت تأثیر حضورت بوده است
رفتی و دور از تو این شاعر شده کم کار تر
خاطراتت شب به شب از پا می اندازد مرا
ای که رویای تو از کابوس، لاکردار تر!
حسرتی در سینه برجا مانده از یاد تو که
چشمهایم با مرورت می شود هربار، تر!
شعر گفتم تا بسوزانم تو را، خود سوختم
هرچه شاعر مردم آزار است، خودآزارتر!
#نفيسه_سادات_موسوي
#حدیث_دل ❄️
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه ، روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود
من که بیچاره شدم ، کاش ولی هیچ دلی
گیر لحنِ بمِ مردانهی محکم نشود
شده حتی به دعا دست برآرم که : "خدا !
برود مشهد و برگردد و آدم نشود"
خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربانتر بشود ، تازه اگر هم نشود -
با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد ، خب به جهنم ! نشود ...
#نفیسه_سادات_موسوی
#حدیث_دل 🍃🌸