ای جــــــانِ جــــــانِ جـــــانـــان
تــــــو جــــانِ جــــانِ جــــانـــــی
بهتر ز جانِ جان چیست؟
تـــــو آن و بــــیــــش از آنــــــی
مولانا
ناگهان رفته از این پنجره! ناگاه بیا
همه شب منتظرم، منتظرت ماه، بیا
قسمتم نیست اگر با تو به پایان برسم
لا اقل مثل همه تا وسط راه بیا
نرسیدن به رسیدن چه دلیلی دارد؟
این همه سفسطه و فلسفه؟ کوتاه بیا
پشت این سنگ به رویای خودم پا بندم!
ماه! این مرتبه با پای خودت راه بیا
وقت تنگ است و فضا تنگ و جهانم تاریک
شده حتی سر این خاک به اکراه، بیا!
#محسن_انشایی
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
تو نباشی چه سلامی، چه علیڪی ڪَل من
تڪ تڪِ ِثانیه ها بی تـو شده قـاتل من
مونسی نیست به جز دلهره در ڪنج اتاق
تا زمانی ڪه به چشمان تو بسته دل من
نام تو ورد زبانم همـه جا تا نفس هست
با تـو شایدڪه سرشته شده آب و ڪَِل من
من همانم ڪه به امید تو زنده است هنوز
دلخوشم لطف تـو آخر بشود شامـل من
باد هـم عاشـق رقصیـدن زیباے تـو شد
اے فـداے قَـدَمت این تَنِ نا قابـل من
باغبـانم ، همـه جـا بـذر وفـا ڪاشته ام
ڪاش و ایڪاش تو تنها بشوے حاصل من
#ناشناس
┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
🕊 خربزه که می خورید
پای لرزش هم بمانید
عاشق که می شوید
خوب و بدش را هم به جان بخرید
عاشقی هم بالا و پایینِ خودش را دارد
غصه دارد، گریه دارد، بی خوابی
بی قراری و هزار چیز دیگر
و عشق، مزه اش به همین چیزهاست..
#حمیدرضا_عبداللهی
تو که باشی
چه غم از سوز زمستان دارم
با تو حتی نفس اول دی
شور بهاری دارد ...
#لنگرودی
📚 #یک_دقیقه_مطالعه
یادمه هشت سالم بود...
یه روز از طرف مدرسه بُردنمون کارخونه تولید بیسکوئیت!
ما رو به صف کردن و بردنمون تو کارخونه که خط تولید بیسکویت رو ببینیم. وقتی به قسمتی رسیدیم که دستگاه بیسکویت میداد بیرون، خیلی از بچهها از صف زدن بیرون و بیسکوئیتایی که از دستگاه میزد بیرون رو ورداشتن و خوردن...!
من رو حساب تربیتی که شده بودم میدونستم که اونا دارن کار اشتباه و زشتی میکنن، واسه همین تو صف موندم ولی آخرش اونا بیسکوئیت خورده بودن و منی که قواعدو رعایت کردم هیچی نصیبم نشده بود!
الان پنجاه سالمه، اون روز گذشت ولی تجربه اون روز بارها و بارها تو زندگیم تکرار شد!
خیلی جاها سعی کردم که آدم باشم و یه سری چیزا رو رعایت کنم، ولی در نهایت من چیزی ندارم و اونایی که واسه رسیدن به هدفشون خیلی چیزا رو زیر پا میذارن از بیسکوئیتای تو دستشون لذت میبرن...
از همون موقع تا الان یکی از سوالای بزرگ زندگیم این بوده و هست که خوب بودن و خوب موندن مهمتره یا رسیدن به بیسکوئیتای زندگی؟
اونم واسه مردمی که تو و شخصیتت رو با بیسکوئیتای توی دستت میسنجند..!
👤 پرویز پرستویی
هر چيزى زياد كه تكرار بشود
از سكه مى افتد..
درست مثل رفتن هاى تو..
ماه اول سخت گذشت
ماه دوم اما آسان تر بود
ماه سوم كه برگشتى،
خوشحال بودم
اما رفتنت انگار عادت شده بود..
از همان عادت ها
كه تا مغز استخوانم را ميسوزاند...
#كيانا_اسماعيلى
دلبرِ زمستانیِ من!
این فصل را برای ماندن ترجیح بده،
می خواهم دی را کنجِ دنج ترین کافه برایت عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!
می خواهم شب های سردِ دی را برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنم
می خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان،برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!
می خواهم روز های برفیِ بهمن،خیابان ها جز ردِ پای منو تو اثرِ دیگری خلق نکنند!
اما می خواهم اسفند را در آرام و خلوت ترین کلبه ی چوبیِ جنگل،کنارِ آتش،موسیقیِ ملایمی پخش کنم و سرمست شوم از هرچه عشق!
می خواهم در هوایِ سرد و آفتابیِ اسفند،سرت را روی شانه هایم دعوت کنم و زیرِ گوشت عاشقانه هایی به سبکِ خودم را زمزمه کنم!
می دانی؟
دلبرت که زمستانی باشد،
عاشقانه هایت چون برف سفید،
و چون آتش تا ابد گرم خواهد ماند!
#شقایق_عباسی
محبوبِ من ! مثل شادی نباش!
که میگذرد و پنهان میشود
مثل غم باش و با من بمان
#غاده_السمان