[ حدیث دل ]
دلم که برایت تنگ می شود بارانی بلندم را می پوشم راه میفتم درون خیابان تنهایی بدون چتر زیر آسمان پایی
خیابان های تهران دیگر امن نیست جانم،
تو همه جا را مین گذاشتی و به سادگی فرار کردی،
و حالا من هر روز به جاهای خطرناک می روم،
چهار راه ولیعصر، کافه ی هایی که دوست داشتی،
کتابفروشی های انقلاب، نیمکت های تئاتر شهر
همه خیابان ها، گذرها، کوچه ها، همه عطر تو را دارند.
باغ فردوس، تجریش، دربند...نه، تهران دیگر امن نیست جانم
خاطرات من را به هوا می فرستند.
هنوز هم شب هایی که دلتنگ می شوم به بام تهران می روم،
خانه تان را پیدا می کنم و برایت دست تکان می دهم.
راستی حالا کجایی؟ کجاها را مین گذاری می کنی؟
جلفای اصفهان؟
ملک آباد مشهد؟
یا ارم شیراز؟
شاید هم برلین، پاریس، لندن...
اما باورت بشود یا نه،
من هنوز هم منتظرم تا بگویی قرارمان کجا، ساعت چند...
#روزبه_معین
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
«به نام خداوند نیلوفرین ♡»
#آیههایعشق 🌱
چقدر دلمان برای خدا تنگ میشود؟
#حدیث_نور 🍂
[ حدیث دل ]
تماشای #تووو با آن جمال یکتا و بی مانند مرا سر ذوق می اورد توووو زیباترین دلیل برای تماشای آسمانی
پای بر چشمانم بگذار
و با خورشید نگاهت
تمام مساحت آسمان دیدگانم را
به رنگ روشن نور در اور
درون دیدگانم خیره شو
و مرا میهمان تماشایت کن
لبخند بزن
و بگذار آغاز شود صبح
از درون چشمانی که
چون چشمه جوشان
روشنایی از آن می تراود
دیدن جادوی افسونگر نگاهت
بهترین بهانه برای اغاز روزی دوباره
در دفتر طالع و اقبال من است
#امیر_عباس_خالق_وردی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
لا تخبرني بأنك تحبني
إفعل ما يجعلني أشعر بذلك
نگو که دوستم داری
کاری کن که احساسش کنم....!
#محمود_درويش
#بیو_عربی
#حدیث_دل 🍂
مثلا تو نارنگی زندگی منی ...
میدانی که نارنگی سوگلی پاییزی من است با آن سبز دلبرانه ات که کم کم نارنجی و گرم می شود وبوی خنکش ته دل آدم را قلقلک می دهد🧡🌿
#جان_جانانم
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
دردهایے ڪه در #پنجشنبه نوشته میشود غرشِ بغض بے سر و صداے دلتنگے هاست دردهاے پنجشنبه شعرهایے هستند
خواستنت را قسمت ڪرده ام؛
دوست داشتنت به #پنجشنبه رسید،
دلتنگی ات به
جمعه!
چقدر خوب..
من به همین قانعم..
همےن ڪه یڪروز دلتنگت باشم و روزهاے بعد دوستت داشته باشم..
#محسن_صفری
#مخاطب_خاصم
#حدیث_دل 🍂
#دمیباشھدا🌱
°هـمسرشہیدحمیدسیاهڪالیمیگفتنکہ↓
اگـهیه وقتمهمون داشتیمونزدیڪ
ترین مغازه بهخونه بسته بود،جای
دیگهنمۍرفت برایخرید،میگفت
این بندهخدابهگردنماحق داره،حق
همسایهرو بایدبجابیاریم و ازایشون
وسیلهبخریمچوننزدیڪ منزل ما
هستن...🌿
بعدازشهادتشهروقتبخوامبراۍ
نذریچیزیبخرمنگاهمیکنمونزدیکترین
مغازهرو بهمزارشهداانتخابمیڪنمکه
حقهمسایگۍهمسرموبهجابیارم....|
#پنجشنبههایشهدایی🕊🍃
#حدیث_عشق 🍂
[ حدیث دل ]
گاهى عصر هاى پاييزى؛ صدايم كن! در آغوشم بگير؛ پتويى را روى شانه هايمان بندار؛ فنجانى چاى داغ به دستم
عصر ها را باید
به دور از قیل و قال کوچه و خیابان
گوشه ی دنجی
بایک فنجان چای
که پهلویش
#تو باشی
سپری کرد ...
#فریبرز_مقدسی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
ای که همه نگاهِ من،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...!
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
#شب_جمعه
#حدیث_عاشقی🍂
بار دیگر صبح شد
بیدار شد این زندگی
ای تمام حس بودن های من
صبحت بخیر...
#نزار_قبانی
#صباحالخیر
#حدیث_دل 🍂
اتفاقی ست شيرین ؛تکلّم هر سلام
در صبح نگاهت، تا تعطيلی #جمعه را
به وقت آغوشت، پر از حس بودن کنم
در نوازش مداوم بوسه هايی، که
به خرمالوهای گس، رسيده اند ...
#عرفان_یزدانی
#حدیث_دل 🍂