eitaa logo
حدیث🇮🇷🇵🇸
63 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
3هزار ویدیو
6 فایل
زکیّه_رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار براین بود همه آرام و بی صدا گریه کنیم ! مگر برفقدان مادر می توان آرام گریست؟!... آن هم مادری که در از دست رفته باشد! آن هم مادری که جراحت بربدن داشته باشد... آن هم مادری همچون او... مگر می شود سرنداد؟! مگر می شود به ریختن بی صدا رضایت دادو شیون نکرد!؟ لکن امر،امر پدر بود... صحبت از عمل به مادر بود نباید هیچ کس باخبر میشد پس آستین بر دهان گرفتیم و بی صدا اشک... نه ! بی صدا دادیم... اما به ناگه، سکوت شکسته شد به صدای گریه ای به هق هق مردانه ای... تغسیل که به میانه رسید... ناگهان @پدر شروع کرد به گریه های بلند بلند ! اسماء نزدیک شد... یا ! عظیم است می دانم اما چرا ناگهان و بی اختیار می گریید ! اسماء ؟ از من مخفی میکردتا مرا محزون نکند ... دیدم. کبودی صورت ام را ؛ لاله گونش را ؛ بازوی ی ... باهربار کشیدن، جان یارم به می رسیده؛ ای وای استخوان سینه اش...😭 کار که به اتمام رسید بیرون آمد از محل غسل... گریه هایش قطع نمی شد به گونه ای بی تاب و با صدای بلند می کرد که هیچکس، هیچکس تا آن شب را با آن حال ندیده بود! وشاید یکی از دلائل وصیت به تغسیل و تدفین شبانه و مخفیانه این بود که ، نامردهای شهر های ی را نبینند! https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دراین که حالاچطور تورا به خواهم سپرد چگونه تورا بر روی بگذارم... هر در می کنم ای ... می آیم و مزارت را در میگیرم ای زخمی... https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا صبح،گریه کردی،گریه کردی من هم با تو ، کردم،گریه کردم،مادر دیشب ک رویت شد قاتل من دست تو میلرزید ،چون من ای وای https://eitaa.com/hadithz
🔴 دائمی البنین برای امام خود 🔹 امام جعفر (ع) فرمودند : 🔺 وكَانَت أمُّ جَعْفرٍ الكِلابِيَّة تَنْدُبُ الُحسَين عليه السلام وتَبكِيهِ وقَد كَفَّ بَصَرُها، فَكانَ مَروانْ وهُو وَالِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتّى يَقِف، فَيَسْمَع بُكاءَها ونَدبَها.. 🔸 ام جعفر کلابیه(حضرت ام البنین) دائما بر عليه السلام ندبه و گریه میکرد تا اینکه چشمانش را از دست داد، ومروان والی مدینه شبانگاهان به صورت ناشناس می آمد و می ایستاد و به گریه ی ام البنین گوش فرا میداد. 📚 الأمالي الخميسية للشجري، ص ۲۵۹ 🟢 به چشم‌هایمان بیاموزیم که برای فراق و غربت ولیّ خدا اشک بریزد. https://eitaa.com/hadithz
˹ ✨﷽✨˼ خدا گوش هايى براى پند گرفتن از شنيدنى ها، و چشم هايى براى كنار زدن ها، به شما بخشيده است، و هر عضوى از بدن را اجزاء متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى صورت ها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدن هايى كه منافع خود را تأمين مى كنند، و هايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند، و از نعمت هاى شكوهمند خدا برخوردارند، و در برابر ها شكر گزارند، و از سلامت خدادادى بهره مندند. مدّت هر يك از شماها را مقدّر فرمود، و از شما پوشيده داشت، و از آثار گذشتگان عبرت هاى پند آموز براى شما ذخيره كرد، لذّت هايى كه از چشيدند، و خوشى ها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند، سر انجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و جدايى افكند: آنها كه در روز سلامت چيزى براى خود ذخيره نكردند، و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند. آيا خوشى هاى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است و آيا و تندرستى را جز حوادث بلا و بيمارى در راه است و آيا آنان كه زنده اند جز فنا و نيستى را دارند؟ با اينكه هنگام جدايى و تپش ها نزديك است كه سوزش درد را چشيده، و شربت را نوشيده، و فرياد خواستن برداشته، و از و خويشاوندان خود، در خواست كرده است. آيا خويشاوندان مى توانند را از او دفع كنند و آيا و زارى آنها نفعى براى او دارد.   (‌خطبه‌غرا‌‌ء) ┄┅•|•⊰❁〇⃟🌺🕊❁⊱•|┅┄ https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام من! یوسف ! شنیده‌ام از ما دلتنگ‌تری برای آمدنت شنیده‌ام نگران مایی… شنیده‌ام می‌کنی برای ما … کی تمام می‌شود … که دل ما گیر دلتنگی‌ات است آقا؟ تسبیحی بافته‌ام نه از سنگ … نه از چوب… نه از مروارید من بلور‌های اشکهایم را به نخ کشیده‌ام تا برای کنم. بی تو من در بیهودگی ام... https://eitaa.com/hadithz
🔴 نمی‌دانم دِینِ خود را ادا کرده‌ام یا نه؟.. 🔹 مرحوم الله حاج آقا رحیم ارباب میفرمودند:در دوران جهانی اول، مردم ما دچار اقتصادی بسیار زیادی شدند 🔹 حتی پول برای خرید نان نداشتند، لذا بنده تمام ارثیه پدری‌ام را که شاملِ املاکِ بسیاری بود، فروختم و تبدیل به نان کردم، و میان تقسیم کردم. 🔹 ایشان پس از بیان این ماجرا می‌کردند و می‌فرمودند:با این حال نمی‌دانم آیا دِینِ خود را نسبت به آن مردم انجام داده‌ام یا خیر؟! https://eitaa.com/hadithz
دیدم این چرا هی‌ بی‌قراری می‌کند جای باران، سیل در این شهر جاری می‌کند ‌دیر فهمیدم که او اندر فراق عزم خود را جزم دارد زاری می‌کند. 🖤🖤🖤 😔😭😭😭 https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام ع فرمودند : نمی ارزد دراین عالم جز گریه بر ابا عبدالله ع... سلام بر تو ای حسین ، ای کُشته اشک ها. فقط تنها راه نجات ،سوارشدن بر کشتی است، که ناخدایش است... https://eitaa.com/hadithz
یه وقتایی که دلم لنگ عشقه محمود کریمی.mp3
22.51M
در روایتی که در جلد اول کتاب رجال الکشی صفحه ۲۸۹ آمده است: زید شحام نقل می‌کند که گفت: ما و گروهی از کوفی‌ها در حضور (ع) نشسته بودیم که جعفر بن عفان به حضور امام صادق(ع) مشرف شد. حضرت صادق(ع) وی را نزدیک خود جای داد و به او فرمود:‌ به من این‌طور رسیده که تو خیلی خوب درباره امام (ع) شعر می‌گویی؟ گفت: آری فدای تو شوم. فرمود: پس شعر بگو! وقتی وی شعر گفت: امام صادق (ع) به‌قدری کرد که اشک‌های آن حضرت به گونه‌های صورت و ریش مبارکش فرو ریخت و افرادی هم که حضور داشتند، گریان شدند. سپس حضرت صادق (ع) فرمود: ‌ای جعفر! بخدا قسم مقرب خدا، شعر تو را که در اینجا برای امام حسین(ع) گفتی شنیدند و بیشتر از ما گریه کردند. ‌ای جعفر! خدا الساعه را بر تو واجب کرد و تو را آمرزید. آنگاه فرمود: ‌ای جعفر! آیا زیادتر از این برای تو بگویم؟ گفت: آری‌ ای من. فرمود: احدی نیست که درباره امام‌ حسین(ع) شعر بگوید و گریه کند و دیگران را گریان کند، مگر اینکه خدا بهشت را بر او می‌کند و او را می‌آمرزد. علیه‌السلام🚩 https://eitaa.com/hadithz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 https://eitaa.com/hadithz