eitaa logo
داستان،شعر و کلیپ فرهنگی برا دبستانیها🌺
188 دنبال‌کننده
699 عکس
617 ویدیو
13 فایل
🍃یاهادی🍃 داستان، شعر و کلیپ فرهنگی برای دبستانیها🍃👇 @hady403 لینک کانال رو برای گروهها و دوستان و مربیان ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمرد باغبان و امام خمینی رحمه الله علیه ✅آن وقت ها،توی شهر کوچکی ،امام ما در خانه ای کوچک زندگی می کرد. خانه ی او یک باغچه داشت.باغچه ای بی گل .بچه های امام آن باغچه را دوست داشتند.دلشان میخواست توی آن گل بکارند.گل های سفید وصورتی ،گل اطلسی،لاله عباسی،یاس سفید وخوشبو . اماخاک باغچه خوب نبود،باید عوض میشد.قرار شد که برای باغچه خاک تازه بیاورند.یک روز سرظهر ،وقتی مادر سفره نهار ،صدای در خانه که بلند شدیکی از بچه ها دویدو در باز کرد.پشت در پیرمردی بود که کیسه بزرگی را بر روی شانه اش انداخته بود .توی آن کیسه خاک بود پیرمرد پیرمرد برای باغچه کوچک خانه خاک آورده بود او نفس نفس میزد و زیر ان بار سنگین عرق میریخت با دست های پیر وخاکی پیشانی اش را پاک می کرد بازبان لبهای خشکش را خیس می کرد . امام وبچه ها دور سفره نهار نشسته بودند بوی غذا در اتاق پیچیده بود بچه های کوچک گرسنه بودند بوی غذا گرسنه ترشان کرده بود مادر برایشان غذا می کشید بچه ها میگفتند بیشتر یکم بیشتر!.... و مادر می گفت:بس است !غذا کم است با نان بخورید تاسیر شوید.مادر برای خودش وامام هم غذا کشید .بعد همه آماده غذا خوردن شدندیک مرتبه چشم امام از پنجره باز به حیاط افتاد.پیرمرد را دید.او داشت کیسه خاک را توی باغچه خالی می کرد .امام فهمید او خسته است .تشنه است.فهمید که حتما گرسنه هم هست . با خودش گفت:باید برای او هم غذا ببریم اما توی قابلمه غذایی باقی نمانده بود .. مادر همه را کشیده بود.امام فکر کرد یک بشقاب خالی برداشت چند قاشق از غذای خودش را در آن بشقاب ریخت بعد بشقاب را جلوی بچه ها گرفت وگفت:بچه ها شما هم چند قاشق از غذایتان را توی این بشقاب بریزیدتا برای آن پیرمرد ببریم او هم مثل شما گرسنه است. بچه ها ومادر هرکدام چند قاشق از غذایشان را توی بشقاب ریختند.بشقاب پرشدیکی از پسرها بشقاب غذا را برای پیرمرد برد .پیرمرد خوشحال شد خندید وتشکر کرد . بعد دستهای خاکی اش را شست وبعد شروع کرد به خوردن .با چه لذتی می خورد!....غذای ان روز برای بچه ها با همیشه فرق داشت ازهمیشه خوشمزه تر وبهتر بود .آن روز بچه ها خیلی خوشحال بودند.آن ها یک درس خوب از پدرشان یاد گرفته بودند. به نقل از دختر امام خمینی رحمت الله علیه امام رحمت الله علیه یاهادی🍃 حجاب، داستان و....برای دبستانیها🍃🌹🍃 لینک کانال رو برای گروهها و دوستان و مربیان ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/3884843110Cc7cec7d793
📚ریحانه پیامبر 💠 داستان هایی از حضرت زهرا سلام الله علیها ✳️این کتاب در نظر دارد قطره ای از دریای معنویت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) را به تصویر بکشد. 🖋 نویسنده: 📔 تعداد صفحات: 111 🌸قیمت : 15000 ت 👇👇👇 سفارش و خرید این کتاب با بیش از 10 درصد تخفیف همراه خواهد بود👈بمدت محدود 👇👇👇 ای دی سفارش و خرید در ایتا و شاد @qoran_kids ✅پیج کتابهای کودک و نوجوان در اینستاگرام https://www.instagram.com/kids_ketab 🍃🍃🌸🌸🍃🍃
🏴✨🌴🏴✨🌴🏴✨🌴🏴✨ 🕌پیاده تا بهشت اسم من علیرضا است و شش سال دارم . پدر من هر سال ماه صفر که می شود ، با کاروان و پای پیاده به کربلا می رود.پدر همیشه از خاطرات خوبشان برای ما تعریف می کند.. او می گوید در مسیر ، همه ، چه بزرگ چه کوچک ، با شوق به سمت کربلا راه می روند . آن ها زیر لب یا بلند ، برای امام حسین علیه السلام ، نوحه و شعر می خوانند و حال خوبی دارند . می گفت آن جا خیلی ها حتی بچه های کوچک ، مثلا با تعارف آب ، به زائران خدمت می کنند . در روز اربعین هم همه کنار حرم امام حسین (ع) عزاداری می کنند و از رسیدن به کربلا خوش حال اند . من خیلی دلم می خواست با آن ها به این سفر بروم . امسال خانم جان که پایش هم خیلی درد می کند ، با اصرار از پدر خواست او را همراه خود به کربلا ببرد . پدر می گفت : این سفر برایتان سخت است. اما خانم جان بیشتر اصرار می کرد . بالاخره پدر حرف او را قبول کرد . همسایه مان وقتی خبر را شنید ، ویلچر خود را برای خانم جان آورد تا در مسیر ، راحت باشد . مادرم هم از پدر خواست این بار همه با هم به این سفر برویم تا خانم جان کمتر خسته شود و احساس تنهایی نکند . این طور شد که پیاده روی امسال پدر به سمت کربلا ، به سفری خانوادگی تبدیل شد . حالا من خیلی خوشحالم . خانم جان می گوید می توانم وقتی خسته شدم کنار خودش روی ویلچر بنشینم . من هم قول داده ام کمکش باشم و مثلا برایش در لیوان ، آب بریزم تا قرص هایش را بخورد ... یاهادی🍃 داستان، شعر و کلیپ فرهنگی برای دبستانیها🍃🌹🍃👇 https://eitaa.com/joinchat/3884843110Cc7cec7d793
12.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 🌸(ع)_امام دهم 🌼(ع) 💐انیمیشن زیبا از زندگانی امام هادی (ع)با عنوان نگین انگشتری یاهادی🍃 داستان، شعر و کلیپ فرهنگی برای دبستانیها🍃🌹🍃👇 لینک کانال رو برای گروهها و دوستان و مربیان ارسال کنید https://eitaa.com/joinchat/3884843110Cc7cec7d793
🌴🏴🌴🏴🌴 زندگینامه ی حضرت موسی کاظم علیه السلام نام امام هفتم ما شیعیان موسی و لقب مشهور او کاظم، عبد صالح، عالم و باب الحوائج و کنیه ی مشهور ایشان ابوالحسن اول است. نام پدر بزرگوارشان امام صادق علیه السلام و نام مادر پاک دامنشان حمیده خانوم بود. ایشان ۵۴ ساله بودند که در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری به دست سِندِیِ بنِ شاهِک و به دستور هارون الرشید لعنه الله علیه مسموم و به درجه ی رفیع شهادت رسیدند . مدت امامت آن امام بزرگوار، مثل پدرشان امام صادق علیه السلام، ۳۴ سال بودو در این مدت غالباً یا در زندان بودند یا در تبعید به سر می بردند. علّت این که به امام هفتم کاظم می گفتند این بود که اولاً آن بزرگوار، صابر و حلیم بودند و مصیبت و سختی های روزگار نتوانست ایشان را از پای در آورد، ثانیاً آن حضرت نسبت به افرادی که به او بد کرده بودند، گذشت و احسان می نمودند. علّت این که به امام هفتم عبدصالح می گفتند به خاطر زیاد عبادت کردن ایشان بود.یکی از مناجات های مشهور آن حضرت در زندان این است: « خدایا! جای خلوتی را برای عبادت می خواستم، شکر تو را که به من عنایت فرمودی!» علّت این که به امام هفتم باب الحوائج می گفتند این بود که هر کس به ایشان متوسل می شد، حاجتش داده می شد. 🌴🏴🌴🏴🌴 (ع) 🍃یاهادی🍃 داستان، شعر و کلیپ فرهنگی برای دبستانیها🍃👇 @hady403 لینک کانال رو برای گروهها و دوستان و مربیان ارسال کنید
17.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: 🔶 🌹 اهمیت نماز 📽 از زندگی امام موسی کاظم (ع) ع 🍃یاهادی🍃 داستان، شعر و کلیپ فرهنگی برای دبستانیها🍃👇 @hady403 لینک کانال رو برای گروهها و دوستان و مربیان ارسال کنید