eitaa logo
هدیه آسمانی 313
5.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
آی دی برای ارتباط بامدیر کانال حجت الاسلام استاد عباسی https://eitaa.com/abbassi1370 🌹(گروه فرهنگی تبلیغی شهید طالبی) 🌹 🌹استاد عباسی 🌹 😊مجری برنامه کودک 😊 09336415758 09179671870
مشاهده در ایتا
دانلود
✅💢✅💢✅💢✅ ✔️کاهش لجبازی کودک 👈۱- تکرار بیش از حد توصیه، کودک را لجباز میکند. 👈۲- بجای توصیه‌های زیاد دستوری از توصیه‌های خبری و توصیفی استفاده کنید. 👈۳-خواسته‌های منطقی کودک را پاسخ دهید. 👈۴- بجای توجه به رفتارهای منفی به رفتارهای مثبت کودکانتان توجه داشته باشید و رفتارهای مثبت او را مورد تحسین قرار دهید. 👈۵- سرزنش کردن بیش از حد کودک، او را لجبازتر می‌کند. 👈۶- به فرزندانتان حق انتخاب دهید و او را مجبور به انجام خواسته های خود نکنید. https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش نقاشی به صورت آسان 🌷برای بچه ها بازی زندگیست🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرغ متحرک مواد لازم برای تهیه مرغ دیوانه! لیوان کاغذی، باطری، کش 🐔😁
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ساخت خرگوش با بادکنک و کاغذ رنگی
حتماً حتما آثار مسابقه خودتان به ای دی زیر ارسال کنید https://eitaa.com/habbassi1370
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
51.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 ✅ساخت قاب عکس سردار سلیمانی 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
قصه های آموزنده برای کودکان اردکها هر وقت دلشون می خواست می پریدند توی آب برکه ،و آب رو کثیف و گل آلود می کردند و به حق بقیه ی حیوونا که می خواستن آب بخورن اهمیت نمی دادن. زرافه ی مغرور که به خاطر قد بلندش می تونست برگهای بالای درختارو بخوره ،بارها و بارها خونه ی پرنده هایی که روی شاخه های درختا بودند رو خراب می کرد و فرار می کرد. روباه پیر، با کلک زدن چندین بار سر حیوونای بیچاره کلاه گذاشته بود و غذاهاشونو خورده بود. میمون بازیگوش هم هر وقت می رفت بالای درخت موز ،چند تا موز می خورد و پوستشونو توی راه پرت می کرد و با همین کارش باعث می شد بعضی از حیوونا در حال دویدن زمین بخورن . خلاصه مدتی بود که جنگل سبز شلوغ شده بود و بی انضباطی همه جا رو پر کرده بود.تقریبا همه ی حیوونای جنگل از این وضعیت خسته شده بودند. اینجوری جنگل دیگه جای زندگی نبود . حیوونا فهمیده بودن که باید برای بازگشتن آسایش و آرامش به جنگل یه تصمیمی بگیرن .اونا با هم تصمیم گرفتن برای جنگل یه کلانتری بسازن .اما کلانتری بدون پلیسه نمی شه.حالا چه کسی باید پلیس جنگل بشه ؟ چاره ی کار قرعه کشی بود .ده تا از حیوونا داوطلب شدن تا پلیس جنگل باشن .قرعه کشی شروع شد و بعد از دوساعت نتایج اون اعلام شد . ۱- مار خالخالی ۲- یوزپلنگ تیزپا ۳- کلاغ راستگو اشکال این قرعه کشی این بود که به جای یه نفر، سه نفر انتخاب شده بودند چون هر سه نفرشون به اندازه ی مساوی رأی آورده بودند.از طرفی، هر سه نفرشون برای پلیس بودن مناسب بودن. اما حیونا اصرار داشتن بین این سه نفر یکی رو انتخاب کنن.می خواستن دوباره برای قرعه کشی آماده بشن که یه دفعه صدای جیغ خرگوشه حواس همه رو پرت کرد.آخه یه حیوون بدجنس که نقاب به صورتش زده بود تا کسی اونو نشناسه ،کیف پول خرگوشه رو برداشت و پا به فرار گذاشت .خرگوشه داد می زد :آی دزد ،دزد .کمکم کنید،دزد همه ی پولامو برد، بدبخت شدم. یوزپلنگ با شنیدن صدای خرگوشه، انداخت دنبال دزده تا بالاخره کنار برکه اونو دستگیر کرد .مار خالخالی خیلی سریع رسید و مثل یه طناب محکم اون حیوون بدجنس رو به درخت بست و جلوی فرار کردنشو گرفت. کلاغه خبر دستگیر شدن دزد رو به حیونای جنگل رسوند و همه ی حیوونارو برد کنار برکه . نقاب رو که از چهره ی اون برداشتند دیدن کسی نیست جز سنجاب قهوه ای، که دوست صمیمی خرگوشه است . قضیه این بود که سنجاب قهوه ای و خرگوشه نقشه کشیده بودن تا به حیونای جنگل نشون بدن که این سه نفر می تونن با همدیگه یک کارگاه پلیسی تشکیل بدن و هر سه نفرشون پلیسای جنگل باشن. همه، از این فکر خوب،خوششون اومد و کلانتری جنگل رو به سه پلیس تازه کار تحویل دادند.