فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادر
رفتار دختر با عروسکش موجب شرمندگی مادر از رفتارش شد...
✅بسیار تاًثیرگذار
شعر زیبای امام زمانی برای حفظ کردن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آقای خوبم
ای مهربونم
دوستت دارم من
تا پای جونم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عشق منی تو
روح منی تو
جان منی تو
بت شکنی تو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
کی میشه آقا
تو را ببینم
به دستت آقا
کامل شه دینم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قول میدم آقا
نماز بخونم
دوست داری آقا
اینو میدونم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قول میدم آقا
درس خوب بخونم
خوشحال میشی تو
اینو میدونم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوست دارم آقا
قرآن بخونم
راضی میشی تو
اینو میدونم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوست دارم آقا
تا خوب باشم من
یارت میشم من
اینو میدونم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام فرمانده
🍀مدرسه سیدالشهدای فردو
🌹یادواره شهدای فردو(قم)
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 وای اسراف
☺️ من دیگه اسراف نمیکنم
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
🌹اجرای جشن الفبا
🌸«مدرسه آل یاسین»
😊شعرخوانی
😌قصه گویی
😃مسابقات جذاب
🎁انواع جوایز
«اردیبهشت۱۴٠۱»
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
@madreseh_mahdavi با قاصدک.pdf
6.86M
#کتاب
#جمعه
📖فایل PDF کتاب (با قاصدک)
داستان های امام زمان (علیه السلام) از تولد تا امامت👌👌
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😉#خلاقیت ساخت ماهی های نمدی 🔷🔸💠🔸🔷
https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 «جشن الفبا مبارک باد»
🌷(موسسه علی ابن ابیطالب)
«خرداد1401»
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
🌸«موسسه علی ابن ابیطالب»
🌹اجرای جشن الفبا
😊شعرخوانی
😌قصه گویی
😃مسابقات جذاب
📢هیجان
🎁انواع جوایز
😍 نمایش عروسکی
«خرداد۱۴٠۱»
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
معلّم خوب ما یادم دادی الفبا
گفتی که باش دانا دانا و هم توانا
امروز شاد شادم زیرا که باسوادم
آموخته ام الفبا سی و دو حرف زیبا
امروز می توانم کتاب ها را بخوانم
کودک دانا منم خوب و توانا منم
هوشیار و بینا منم به لطف آموزگارم
روز جشن الفبا مبارک است برما
***
✅
https://eitaa.com/hadyeasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جشن الفبا مبارک باد🌹
💐مدرسه صدوق
🌴«دور شهر» قم
🌾 خرداد 1401
بازی با کاغذ ۳.pdf
6.33M
🍀 بازی با کاغذ
😄سرگرمی ، جذاب
🌱انواع روش ها
😁ساده راحت
😍 بازی دنیای بچه هاست
❤️ کانل هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
آموزش درست کردن گل سفید و زیبا با کمترین امکانات.docx
97.5K
آموزش درست کردن گل سفید و زیبا با کمترین امکانات
🍀 بازی
😄سرگرمی ، جذاب
😁ساده راحت
😍 بازی دنیای بچه هاست
❤️ کانل هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
40.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 انیمیشن بسیار زیبای "امیر الزمان"
👈 جهت آشنایی کودکان با امام زمان
🌹کانال هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
حکم ورود فرد جنب و حائض به اماکن مقدس
🌹کانال هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
این کانال رابه دوستان خودمعرفی کنید.
👇👇👇
@amgtbv
محارم بانوان فقط 4نفر
🌹کانال هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
كبوتران حرم دهه كرامت97.pdf
2.73M
ویژهنامه کبوتران حرم دهه کرامت
💝 مجموعه شعرو داستان و سرگرمی و ... برای کودکان
#دهه_کرامت
#امام_رضا ع
#حضرت_معصومه (س)
💐💐💐💐💐
🌹کانال هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
🍀
amooakhavan.ir
۱۰ بازی برای کودکان خجالتی که بتوانند خود را باور کنند را میدانید چیست ؟🤔
🔸این بازیها رو میتونید با توجه به سن و توانمندیهای بچتون در فرصتهایی که تمایل به بازی کردن دارن، انجام بدید.
1⃣ مسابقه گویندگی
2⃣ بازی «مصاحبه تلویزیونی»
3⃣ بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه»
4⃣ بازی «چه کسی میتونه دیگران رو بخندونه»
5⃣ بازی «کامل کردن یک داستان»
6⃣ بازی «کامل کردن یک شعر»
7⃣ بازی «تکمیل جملات»
8⃣ بازی «پاسخ به پرسشها»
9⃣ بازی «داستانسازی با تصاویر»
🔟 بازی «معلم بودن»
🌹کانال هدیه آسمانی 313
هدیه ای برای بچه ها
https://eitaa.com/hadyeasemany
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
سلام ،،،بر گل روی تک تکتون
سلام ،،،به مهر و صداقتتون
سلام،،، به لبخند روی لبتون
سلام،،،، به پاکی و نجابتتون
سلام ،،،، به عشق وادبتون
روزتون طلایی و سرشار از شادابی
💐#شعرکودکانه
📣 ویژه 👏🌺#ولادت
🌈🌸#حضرت_معصومه(س)
🌸 بانوی مهربان شهر قم
تو شهر قم خانمی است🌷
که خیلی مهربونه
هر کی میاد شهر قم🌷
تو خونهاش میمونه
مهمونای آشنا🌷
از زن و مرد و دختر
حتی میبینی اونجا🌷
مهمونای کبوتر
دور حرم میگردند🌷
پرندههای دعا
دعاها رو میبرند🌷
بیصدا پیش خدا
بانوی مهربون کیست🌷
پیش خدا معلومه
حالا سلامی بده🌷
به حضرت معصومه (س)💐💐
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشبخت ان کسی هست که درپناه حرم باشد
ای کودک مسلمان
بگو تو از امامان
آمده بعد از نبی
اول ایشان علی
امام دوم حسن
امام سوم حسین
چهارم امام سجاد
دل ها شده از او شاد
ای یار خوش گفتگو
امام پنجم بگو
عالم ترین عالم است
محمد باقر است
ششم جعفر صادق
هفتم موسی کاظم
هشتم امام رضا
رضا به حکم خدا
نهم محمدتقی
دهم علی النقی
یازدهم عسگری
دوازدهم مهدی است
ظهور کند زمانی
روشن کند جهانی
شعر یادگیری اسامی دوازده امام برای مهد کودکی ها
شعرهای کودکانه برای یادگیری اسامی دوازده امام به کودکان دلنشین و ساده هستند و ارتباط قوی با کودکان برقرار می نماید. شعری که در ادامه می خوانید از جمله شعرهای زیبای کودکانه برای اسامی دوازده امام می باشد.
امام اول، علی
هم نایبه ،هم ولی
امام دوم حسن
حسن به خُلقش احسن
آنکه دو نور عینه
شهید،امام حسینه
سجاد،که چهارمینه
زینت عابدینه
بی بی شهر بانو
می باشه مادر او
اون که امام پنجه
کلامش نور و گنجه
دانای بر نجومه او باقرالعلومه
محمدِ باقره
ای یار با خلق وخو
امامِ ششم، بگو
جعفرِ صادق لقب
پایه گذارِ مکتب
دریای علمه ایشان
حدیث هایش هست فراوان
توحید او مفضّل می کنه مشکلت حل
ای یارِ خوش گفتگو
امام هفتم بگو
موسی کاظم هفته
زندان هارون رفته
رضا، ضامن آهو
حاجت بگیرید، از او
کوچکتر از بقی
محمدِ تقیه
دهم، علی النقی
مسموم به سمِ شقی
امام یازده ما
مقبره اش، سامرا
حسنِ عسگریه
یک لقبش، ذکیه
امامِ اثناعشر
ناجیِ کلِّ بشر
مهدیِ صاحب زمان
منجیِ کلِّ جهان
قصه کودکانه درباره خدا
بابا امروز راهی مسافرت شد، سحر هم برای اینکه با باباش خداحافظی کنه عروسکش رو از اتاقش برداشت و به سمت در رفت و پرسید: ” بابا کی از سفر بر میگردین؟”
بابا گفت: ” ۱۰ روز دیگه.”
مامان گفت: “بابا! خدا به همراهت.”
سحر از مامانش پرسید: ” خدا میخواد همراه بابا بره؟! مامان مگه خدا کجاست؟!”
مامان گفت: ” خدا همه جا هست دخترم، جایی نمیره.”
سحر پرسید: ” یعنی خدا پیش من هم هست؟ پس کو؟”
مامان جواب داد: ” خدا رو که با چشمای قشنگت نمیتونی ببینی.”
سحر با تعجب گفت: ” پس از کجا بدونم خدا هست؟”
مامان با لبخند جواب داد: ” دور و برت رو نگاه کن. حتما متوجه میشی که خدا هم هست.”
سحر با هیجان گفت: ” مامان جون! پس من میرم دنبال خدا بگردم.” و بعد هم سری تکون داد و رفت تو مزرعه کنار خونه که به جنگل چسبیده بود، تا خدا رو پیدا کنه…
خانم مرغه با جوجههاش مشغول خوردن دونه بود که سحر از راه رسید و پرسید: ” خانم مرغه! تو میدونی خدا همه جا هست، یعنی چی؟”
خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، نمیدونم سحر جون.”
سحر گفت: ” تو حالا خدا رو دیدی؟”
خانم مرغه گفت: ” قُد قُد قُدا، من؟ نه ندیدم.!!!بیا با هم بگردیم، شاید بقیه حیوانهای مزرعه خدا رو دیده باشند.”
سحر و خانم مرغه توی مزرعه رفتند تا رسیدند پیش بُزی تُپلی و سحر از اون پرسید: ” بُزی تُپلی تو میدونی خدا کجاست؟”
بزی تُپلی گفت: ” من نمیدونم خدا کجاست.!! شاید اسب سفید بدونه، بیایین بریم پیشش.”
سحر و خانم مرغه و بزی تُپلی رفتند پیش اسب سفید و سحر پرسید: ” اسب سفید مهربون! تو میدونی خدا کجاست؟”
اسب سفید گفت: ” دختر کوچولو! من نمیدونم، ولی شاید خرس مهربون بتونه کمکتون کنه تا خدا رو پیدا کنید.”
سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید با هم راه افتادند به سمت جنگل تا برسند پیش خرس مهربون.رفتند و رفتند تا رسیدند به جنگل و خرس مهربون رو دیدند که از ماهیگیری برگشته بود. سحر پرسید: ” خرسی جون! ما دنبال خدا میگردیم، تو میدونی خدا کجاست؟”
خرسی گفت: ” من نمیدونم، اما خورشید خانم هر روز از اون دور دورا مییاد بیرون و همه جا رو روشن میکنه اون باید بدونه. بیایین همگی با هم بریم پیش خورشید خانم.”
سحر و خانم مرغه و بُزی تُپلی و اسب سفید و خرسی مهربون رفتند پیش خورشید.
سحر پرسید: ” خورشید خانم تو که از اون بالا همه جا رو میبینی میتونی به ما بگی خدا کجاست؟”
خورشید خانم گفت: ” مگه چی شده؟”
خانم مرغه گفت: ” نمیدونیم ولی هر چی میگردیم خدا رو پیدا نمیکنیم، دوست داریم ببینیمش.”
خورشید یک نگاهی به اطرافش کرد و گفت: ” بچهها من از این بالا یک چیزهایی میبینم، بچهها همه با هم داد زدند: ” آخ جون، چی میبینی؟ خوب نگاه کن، شاید خدا باشه.”
خورشید به چپ نگاه کرد و گفت: ” جنگل رو میبینم که پر از درختهای قشنگ هست، دشت رو میبینم که یه عالمه گلهای رنگارنگ داره، یک دریاچه هم میبینم که ماهیهای زیادی توی اون شنا میکنند.” بعد خورشید به راست نگاه کرد و گفت: ” تازه مزرعه رو میبینم که کشاورز داره اونجا کار میکنه” به بالا نگه کرد و گفت: ” باد رو هم میبینم که داره ابرها رو جابجا میکنه.” بچهها گفتند: ” پس خدا چی؟!!”
خرسی گفت: ” اگر خدا نباشه که خیلی بد میشه.”
خورشید خانم به خرسی گفت: ” مگه این زنبورها نیستند که از توی دشت برای تو عسل جمع میکنن تا وقتی صبح پا میشی واسه صبحانه بخوری!”
خرسی گفت: ” آره درسته.”
خورشید گفت : ” اون عسلها رو خدا به تو هدیه داده تا هر روز بخوری.”
اسب سفید گفت: ” من که عسل نمیخورم، پس خدا به من چی داده که بودنش را بفهمم؟”
خورشید خانم گفت: ” اسب سفید مگه تو هر روز صبح تا غروب توی چمنزار بازی نمیکنی؟”
اسب سفید گفت: ” خوب چرا.!”
خورشید خانم گفت: ” اینهمه چمن و علف تازه رو خدا هر روز به تو هدیه میده.”
اسب کوچولو گفت: ” ای وای! راست میگی، اصلا حواسم نبود.”
بُزی تپلی با ناراحتی پرسید: ” منکه عسل نمیخورم، یعنی خدا به من چیزی نداده!”
خورشید خانم با خنده گفت: ” بُزی تپلی! اون علفهای تر و تازه و خوشمزه توی چمنزارو کی به تو داده!”
بُزی با خوشحالی گفت: ” اصلا حواسم نبود، عجب خدای خوبی! به من هم هدیه داده.”
خانم مرغه گفت: ” تقُد قُد قُدا… پس هدیه من کو؟!”
خورشید خانم گفت: ” خانم مرغی اون جوجههای قشنگ که خیلی دوستشون داری از کجا اومدن؟”
خانم مرغی گفت: ” یعنی اونها یک روزی سر از تخم بیرون آوردند رو خدا به من داده؟”
خورشید خانم گفت: ” بله خانم مرغی، همه اونها هدیه خدا هستند که باید خوب مراغبشون باشی.”
سحر توی فکر بود و چیزی نمیگفت تا اینکه خرسی گفت: ” سحر خانم! شما از خدا چی گرفتی؟ خدا رو تونستی ببینی؟!”
سحر گفت: ” خدا به من هم هدیه داده، هم پدر و مادر خ