🔹خوبی مردم نتیجه تغذیه از رودخانه آب شیرین ولایت الهی بود
هر چه زمان بگذرد، وفا و صفا به میزان بیشتری در این ولایت الهی رشد میکند. اگر عصر ما عصر وراثت صالحان است، ابتکار عمل باید به دست کسانی باشد که نورشان غالب بر ظلمتشان و علمشان غالب بر جهلشان باشد.
نباید در مقابل جهل جاهلان از موضع جهل و عصبیت تصمیم گرفت. صبر یعنی همین، یعنی خودنگهداری از هر حرکت بلاحجّت. حجتگرایی در کلام، در عمل و در سکوت.
حجتگرایان متحد میشوند، چون تشنه قدرت نیستند، اما قدرتگرایان جز با تصفیه خونین نمیتوانند از انشعابها و اختلافها عبور کنند. حجتگرایان اما از بالا تا پایین بر مبنای حجت تصمیم میگیرند. امام میفرمود: اگر ولی فقیه یک لحظه استبداد کند، ولایت خود را از دست میدهد. به همین دلیل است که رهبری عمری است به تبعیت از حجت عادت کرده است.
در جریان بعد از انتخابات 88 یک طرف میخواست انتخابات ابطال شود، اما رهبری به دلیل حجتگرایی به آنها میگفت که حجت خود را بگویید. آنها حجت نداشتند و نیز حاضر نبودند از لاحجت خود عدول کنند.
لایههای قدرتطلبی اجازه عبور انسان از لاحجت را نمیدهد. کلام قرآن در این زمینه بسیار گویاست: «لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون؛ لقد حق القول علی أکثرهم فهم لایؤمنون؛ انّا جعلنا فی اعناقهم اغلالاً فهی إلی الأذقان فهم مقمحون؛ و جعلنا من بین أیدیهم سداً و من خلفهم سداً فأغشیناهم فهم لایبصرون» غلّهایی که بر گردنهاست، همان عصبیت است.
خاطرهای را برای شما نقل کنم. رهبر انقلاب وقتی قانون دادگاه ویژه را تشریح نمودند، آیتالله یزدی ریاست قوه قضاییه اشکال قانون اساسی بر نام آن گرفت که چرا نام قانون بر آن گذاشته شده است؟ چراکه قانون اساسی تنها قانونگذار را مجلس شورای اسلامی عنوان کرده است. رهبر بزرگوار گفتند که امام میفرمود اینکه میگویند حرف مرد یکی است، حرف درستی نیست. حرف مرد دو تاست، هرگاه دید اشتباه شده حرفش را پس میگیرد و رهبر انقلاب نیز گفتند که از واژه قانون استفاده نشود.
اصولاً امتحان اصلی انسان مسأله حجت و لاحجت است. سجده ملائکه و اطاعت فرمان، همان اطاعت حجت بود. توقف و امتناع ابلیس در سجده تبعیت از لاحجت بود؛ چشیدن شجره ممنوعه ولو به نیت فرشته شدن یا جاودانگی، عبور از حجت ولو در حد ترک اولی. اینکه خداوند به آنها فرمود «ألم أنهکما عن تلکما الشجره و أقل لکما أن الشیطان لکما عدو مبین»، این استناد به حجت است.
توبه آدم و حوا بازگشت به حجت بود. «ربّنا ظلمنا أنفسنا و إن لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» دعوت انبیا همگی دعوت به حجت است و طرف مقابل استنادش به لاحجت است.
@haerishirazi
🔹به نظر حضرتعالی، چه ویژگی خاصی در آیت الله خامنهای بود که منجر به انتخاب ایشان به رهبری نظام شد؟
قبل از آنکه خبرگان رهبری را انتخاب کنند، ایشان امتحاناتی داده بود و سرافراز بیرون آمده بودند.
یکی از این امتحانات، اطاعتپذیری بود. ایشان حتی ریاست جمهوری را نیز برای اطاعت از امر امام پذیرفته بود؛ چون خواست امام بود و ایشان راضی به رضای خداست.
هشت سال ریاست جمهوری رهبری از نوع شش هزار سال عبادت بود و قبول امر امام برای رفتن به سیستان و بلوچستان به عنوان نماینده ولی فقیه در ژاندارمری، از نوع سجده به آدم؛ همه اینها نتیجه وجود عزت ظاهری و ذلت باطنی در ایشان است که در شرایط مختلف تزلزلی از خودشان نشان نمیدهند.
راضی بودن در برابر امر امام به معنای ذلت باطنی است و ذلت باطنه مهارکننده عزت ظاهری است. برای مثال اگر انسان 20 کیلو بار در دست راستش باشد و 20 کیلو در دست چپش، متعادل و مستقیم راه میرود ولی اگر یک طرف 30 کیلو و طرف دیگر 10 کیلو باشد به سمت مخالف 30 کیلو (به سمت بار کمتر) خم میشود تا با سنگینی بدن جبران آن 20 کیلو کمبود را کند و اگر به سمت وزن سنگین تر خم شود به زمین میافتد، این عمل انسان از روی غریزه است اما یک رفتار علمی است.
تعادل در عزت ظاهره و ذلت باطنه، رهبری را استوار نگه داشته است.
اگر عزت ظاهر با ذلت باطن مهار نشود تعادل بر هم میخورد، عزت رهبری به اندازهای است که مردم او را در موقع نماز دعا میکنند و جایگاه او نشان از عزت بالای اوست، این عزت بالا، ذلت باطنی به اندازه خودش میخواهد که بتواند آن را مهار کند والا تعادلش برهم میخورد.
بنیصدر عزت ظاهری را که به دست آورده بود به وسیله ذلت باطنی مهار نشد و چون این عزت ظاهری مهار نشد آن را از دست داد. بنابراین مسؤولیت باید با احساس مسؤولیت هماهنگ باشد، ذلت باطنه همان احساس مسؤولیت است، رهبری به خاطر همین ذلت باطنی است که در آن دیدار به من گفت بعد از ریاست جمهوری اگر امام از من بخواهد در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان باشم تردید نمیکنم؛ این نشان دهنده ذلت باطنه و احساس مسؤولیت بالایش بود و به همین دلیل برای رهبری انتخاب شد.
البته ایشان قبل از آن زمینه را برای رهبری پیدا کرده بود: در زمانی که صدام حسین قبل از قبول قطعنامه طی عملیاتی به ایران حمله کرد آقای خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بود در اطلاعیهای اعلام کرد: «من به سمت سرنوشت میروم» و ما میفهمیدیم او چه میگوید؛ او میگفت که یا عراق را برمیگردانم و یا اینکه دیگر برنمیگردم و این امر موجب شد روحانیون و مردم در میدانهای نبرد حاضر شوند و صدامیان را شکست دهند.
کار آقای خامنهای در آن موقع شبیه کار داوود نبی بود در راه مبارزه با جالوت؛ زیرا کسی به جز داوود 16 ساله حاضر به مبارزه با جالوت نبود و زمانی که توانست جالوت را نابود کند، به دلیل اینکه کار بسیار فوقالعاده و خاصی انجام داده، در قرآن نقل شده و خداوند در مقابل این کار داوود به او سه چیز داد: سلطنت بعد از جالوت، حکمت و آنچه لازمه سلطنت بود به او تعلیم داد.
رهبری نیز بعد از مقابلهای که با صدامیان کرد و موجب به عقب راندن آنها شد، خداوند هر سه چیزی را که به داوود داده بود، به ایشان نیز عطا کرد، همراه عزت ظاهری و ذلت باطنی و بعد از این بود که در مجلس خبرگان با وجود آنکه خودش راضی نبود به عنوان رهبر انتخاب شد.
@haerishirazi
🔹بعضیها مقام معظم رهبری را با حضرت امام مقایسه میکنند و به خاطر برتریهایی که از حضرت امام ذکر میکنند ـ مثلاً میگویند حضرت امام قاطعیت و جدیت بیشتری داشتند ـ به نحوی برای خودشان مجوزی برای رعایت نکردن برخی اوامر رهبر معظم انقلاب قائل میشوند، نظر شما در این باره چیست؟
اول باید بدانیم که ارزش امام به این بود که در هر مرحلهای وجاهت خود را فدای وجاهت خدا، وجاهت اولیا و وجاهت اسلام میکرد. امام این نبود که برای اینکه خودش کسب وجهه کند وجاهت دین را از بین ببرد.
صلح امام حسن (علیه السلام) به همان اندازه مهم است که جهاد و قیام حسینی مهم است. «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا»(1) . اهل بیت (علیهم السلام) به مردم آموزش دادند که با ولی امرشان در قیام قیام کنند و در قعود، قعود کنند. در این صورت است که معلوم میشود مردم آماده پذیرش امامت هستند. اگر قبول قطعنامه واقع نمیشد. یکطرف سکه اطاعت که اطاعت در قیام است؛ ضربخورده بود، اما یک طرف دیگر او محو بود؛ این سکه در قبول قطعنامه کامل شد و مردم در هر دو امتحان پیروز از آب درآمد و ثابت کردند که لایق امام بهترین هستند.
بعد از امام، چون در امام ویژگیهای خاص بود، رهبری آمد که امتحان بشوند مردم که با او چه خواهند کرد. امام درباره ایشان گفته بود مجتهد عادلی است. مردم نگفتند که ایشان [حضرت آیتالله خامنهای] معلومات و اطلاعات امام را ندارد. مردم دیدند که در این امتحان کسانی که از رهبر مسنتر بودند دست او را برای تبرک میبوسیدند؛ چرا که «ولی امر» ماست.
همان کاری را که علی بن جعفر با فرزند برادرزاده خود میکرد؛ در هفتاد سالگی خودش، دست امام جواد (علیهالسلام) را ـ دست آن آقای نُهساله را ـ میبوسید. این مرحله هم مرحله سوم بود از امتحانات مردم.
اکنون نیز همه خبرگان رهبری شهادت میدهند حضرت آیت الله خامنهای ولایت خویش را از راه تبعیت از خدا و رسول اکرم(ص) بهدست آورده و در همین مسیر مورد استفاده قرار داده است.
@haerishirazi
🔹وظیفه ما نسبت به رهبری چیست و در چه صورت ولایتمداری ما مورد رضای الهی قرار میگیرد؟
رهبر به عنوان امام جماعت است. نه زودتر از ایشان باید رکوع کرد و نه دیرتر. هر وقت ایشان از کسی تجلیل و احترام کرد، شما هم احترام کنید. اگر شما سر از رکوع برداشتید و دیدید که امام در رکوع است، باید دوباره به رکوع برگردید. در صورتی که در نماز فرادا چنین کاری اگر از روی سهو و نسیان هم باشد، موجب بطلان نماز است. اما در جماعت تبعیت و پیروی لازم است؛ چون حفظ نظام بالاتر است.
در هر دورهای خدای تعالی بین فقها، فردی را تربیت کرده و علم میکند، نشان میدهد و مشخص میکند که این امین است و بیناست. این فرد محکی است برای بقیه، هر کدام که با او ظاهراً همراهند، ظاهراً آبرویشان محفوظ است.
هر کدام که معناً با او هستند، علاوه بر عزت دنیوی، اجر اخروی و قرب عندالله خواهد داشت. هر کدام که ظاهراً با او مقابله کنند با آنها به طور ظاهر و علنی مقابله خواهد شد.
اگر مردم وظایف خود را شناختند و این مسأله را دقیقاً اجرا کردند یعنی ملاکی را که خداوند به آنها داده بود حفظ نمودند و قدم به قدم اعمال و رفتارشان را بر میزان آن محک و معیار و نمودار و نمونه تنظیم کردند و با هر فردی و هر رأسی و هر شخصیتی به تناسب رفتار آن شخصیت با این ملاک و نمونه رفتار کردند، نعمت پس گرفته، به آنها داده میشود: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ کلِّ شَیءٍ قَدیرٌ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَکم مِّن دونِ اللّهِ مِن وَلِی وَلاَ نَصِیرٍ.»
اگر این مسأله را (یعنی تنظیم روابط خود با سران و رؤسا بر طبق رفتار آنها با ملاک و نمودار مذکور) نتوانستند بفهمند یا نخواستند بفهمند و فردی را فقط به دلیل علم او نه امانتش، به دلیل اسم و منصب او نه جهت حرکتش، حفظ کردند و دانسته یا ندانسته انطباق خودشان را با آن ملاک اصلی از دست دادند، اینها نشان دادهاند که گوهرشناس و قدردان نیستند و صحیح نیست به قومی که چنین هستند، گوهری بالاتر و امانتی سنگینتر را خداوند به آنها بدهد و به همین دلیل «غیبت، ادامه پیدا میکند».
چرا؟ چون اینها میگویند به دلیل این شبهِ نمایندهها ما از امام کنارهگیری خواهیم کرد؛ کما اینکه در صدر اسلام، بخاطر اشتباه کاری شبه صحابیها، مردم از فیض علی (علیه السلام) محروم شدند.
اگر در هر عصر و زمان، هیچ چیز نتواند بین مردم و نماینده حقیقی امام حائل شود و هیچ شبه نمایندهای نتواند نقشهای تکرار شده را دوباره تکرار کند، این درست آن زمانی است که مردم قدردانی خود را و گوهرشناسی خود را نشان میدهند و امتحان خوبی میدهند در اینکه ما قدردان هستیم و در اینکه ما قصور نمیکنیم؛ تقصیر نمیکنیم.
خدا وعده داده: «لَئِن شَکرْتُمْ لأَزِیدنَّکمْ»؛ اگر شکرگزاری کردید و رابطهتان را با آن نماینده حقیقی ـ به هیچ واسطهای ـ قطع نکردید و از خط راست و صاف او تخطی ننمودید، آن موقع خدا این نعمت را زیاد خواهد کرد؛ آن وقت است که مردم نشان دادهاند که اگر امامشان را ببینند، او را رها نمیکنند و از کلام او قدمی فراتر نمیگذارند. پس لیاقت ظهور را پیدا کردهاند.
@haerishirazi
🔹از آنجا که هر انساني از خطا و لغزش مصون نيست، از کجا میتوانیم بفهمیم تا چه حد باید از وليّ فقيه تبعیت کنیم؟
معناي اينکه ولی فقیه جايزالخطاست، اين نيست که واجب الخطاست! معنايش اين نيست که حتماً «بايد خطا کند» و حتماً آنچه ميکند خطاست! نه اين نيست؛ گاه معنايش اين است اگر تأييدش نکنند، خطا ميکند. وقتي ميگویيم انسان جايزالخطاست، يعني اينکه اگر اين انسان، دستي بر روي سر او نباشد، اگر اين انسان قيوم و قيّمي نداشته باشد، خطا ميکند.
وقتي امام عصر به ما میفرماید از ولیّ فقیه اطاعت کنيد «وَ أَمَّا الْحَوَادثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاهِ حَديثِنَا»(4) يعني چه؟ يعني من هيچ کمکي به او نميکنم؟!
معنايش اين است: من شما را به او ميسپارم و او را من رعايت ميکنم؛ من از او حمايت ميکنم و روي حمايت و ضمانت من ميتوانيد حساب کنيد؛ چون من ميگويم اينکار را بکنيد.
در حديث ديگر، امام صادق (عليه السلام) ميگويد: «فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَد جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً»؛ من ولی فقیه را حاکم قرار دادم؛ يعني روي اين تضمين، ميتواني حساب کني! خدا که انسان را بدون سرپرست قرار نداده است؛ شما که براي خودت امامي قائل هستي ـ هر چند که غائب هست ـ او را عاجز و ضعيف و ناتوان از تأييد نميداني؛ وقتي او فرمان ميدهد که پيروي کن از ولي فقيه، معنايش اين است [که] من هواي او را دارم؛ او زير نظر من است؛ به دليل نظارت من، تو پيروي کن؛ من متعهدم!»
@haerishirazi
🔹در زمستان گاهی ماشین را هل میدهند تا موتورش شروع بهکار کند.
گاهی کسی را که حالت خفگی پیدا کرده، تنفس مصنوعی میدهند و عضلات سینهاش را فشار میدهند، تا قلبش شروع به تپیدن کند.
بسیاری از دعاها و عبادات، در ابتدای سلوک، حکم همان تنفس مصنوعی یا هول دادن ماشین در زمستان را دارند.
باید آنقدر دعاهای مصنوعی بخوانیم، تا بشود یک دعای طبیعی.
@haerishirazi
حرفی که به کسی یا فرزندت میزنی، دانه است و فکر او زمین.
ببین در این زمین چقدر بذر میتوان پاشید؟
اگر در یکمتر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانهها سبز نمیشوند، تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه میکنند.
موعظه زیاد، باعث میشود که حرفها همدیگر را لِه کنند، همدیگر را بپوشانند.
@haerishirazi
🔹«انصاف» یعنی انسان مثل شاهین ترازو، در استوای خود و دیگران قرار گیرد. ترازو وقتی میتواند وزن را صحیح نشان دهد که شاهین بین دو کفه، بیطرف باشد و در میانه قرار گرفته باشد.
کسی که شاهین ترازو را در 10 سانتی یک کفه و 40 سانتی کفه دیگر قرار میدهد، طبیعتا یک وزنه یک کیلویی در کفه طرف یک متری با ده کیلوگرم در کفه دیگر همتراز میشود.
کسانی که در قضاوت خود با دیگران در موقعیت میانه نیستند، اگر به کسی یک کیلو احسان کنند، آن را در کفهای که بازوی آن طولانی است میگذارند و آن را ده کیلو میبینند و اگر به کسی خسارتی وارد کردند، آن را در کفه کوتاه بازو، قرار میدهند و یک دهم آنچه هست میبینند.
@haerishirazi
🔹شعر سروده شده توسط آیت الله حائری شیرازی برای مادرشان در زندان رژیم پهلوی:
ای مادر پیر رنج دیده
وز رنج بسی شکنج دیده
هر چین رُخَت دهد نشانه
از یک اَلم و غم زمانه
هرچند زکار اوفتادی
درنظم امور اوستادی
هر چند شکسته و استخوانی
لیکن تو ستون خاندانی
بنیاد زهم گسسته گردد
آنگه که ستون شکسته گردد
تو خرمی و نشاط مایی
تو مرکز ارتباط مایی
تو مهره استخوان پُشتی
خُردی به نظر ولی درشتی
هر پشت که مهرهای از آن کاست
خم میشود و نمیشود راست
دامان سخن اگر چه باز است
از سنجش و فکر بی نیاز است
از طول سخن ملال بینی
گرچه سخنم زلال بینی
چون در غم دوری تو بودم
این قطعه تفنناً سرودم
این قطعه زصادق ار پذیری
یا خرده و نکتهای نگیری
هم مفتخریم و هم مباهی
بر چون تو بلند پایگاهی
@haerishirazi
🔹پدر و مادر رابطه بین تو و خدای تو هستند. این پل ارتباطی خودت را قطع نکن.
تو شاخه نازکی هستی مثل درختان که شاخه امسال بر روی شاخه پارسال تکیه دارد. نسل امروز به نسل گذشته تکیه دارد. این تکیه گاه خودت را محکم نگه دار.
اگر تو حاجتی داری بدان که خدا گرو میکشد. روایت داریم خدا میگوید برو به مادرت بگو به من بده تا من به تو بدهم. من تاکنون از راه پدر و مادرت به تو روزی دادم و الآن آنها را سبک نمیکنم. حال که آنها از دنیا رفتند یا فرتوتاند، باز هم واسطه رزق تو آنها هستند.
روایت داریم برو سر قبر مادرت دو رکعت نماز بخوان و حاجت بگیر.
میگوید ما از این کانال به تو روزی میدادیم الان هم برو آنجا. پشت سرتان را محکم کنید تا پیش رویتان محکم بشود. مشکلات پیش رو ریشه در مشکلات پشت سر دارند.
@haerishirazi
🔹توبه، بالا آوردن معصیت است
اگر کسی به غذایی عادت نداشته باشد، به سرعت آن را بالا میآورد یا دفع میکند.
مؤمن هم اگر معصیتی از او سر بزند، سریع آن را دفع میکند.
منافق هم وقتی عمل صالحی انجام میدهد، به مزاجش نمیسازد، این است که زود آن را نقل میکند و حتی اگر به خودش قول داده باشد که این کار خوب را به کسی نگوید، راحت نمیشود، مگر اینکه بازگو کند.
تا وقتی نگفته، یک پیچ و تابی دارد و به محض اینکه ریا از او سر زد، مثل زنی که وضع حمل کرده باشد، آرام میگیرد، چون بارش را بر زمین گذاشته و دیگر چیزی در بساط نیست.
مومن هم اگر به کسی ظلم کند، همان حالتی را دارد که مادر در وقت وضع حمل دارد؛ تا عذرخواهی نکند، آرام نمیگیرد.
@haerishirazi
🔹عمر دراز، صورتحساب سنگین دارد
کهنسالترین فرد ایران هم بشوید، دست بالا 30ـ120 سال عمر میکنید، بعد از این عمر دراز، وقتی که مردید تازه اول بدبختی شماست؛ این 140 سال که نان خدا را خوردید، برای که کار کردید، و کجا رفتید؟ چه گفتید؟ بیایید و بیلان بدهید.
فرض کنید مسافرتی رفتهاید و مجبورید مدّتی در هتل اقامت کنید؛ در هتل هرچه بیشتر بخورید، صورتحسابتان سنگینتر است.
وقتی هتل میروید، خیلی مانور نمیدهید که آقا یک پرس از این بیاور، یک پرس از آن بیاور، شکلات هم بیاور، ترشی هم بیاور، ماست و اسفناج هم بیاور، چون بعد یک صورت حسابی برایتان میآورد که غذا میشود زهرمار! این چه فایدهای دارد؟
@haerishirazi
🔹شیطان هر کسی همزاد و متناسب با خود اوست.
اگر کسی ملاّ باشد، شیطانش هم ملاّست، اگر درس خوانده باشد، شیطانش هم درس خوانده است، اگر متخصص باشد شیطانش هم متخصص است.
مثل اینکه آدم قد بلند سایهاش بلند است و آدم قد کوتاه، سایهاش کوتاه. آدمهای باهوش، شیطانشان باهوش است.
اینطوری نیست که آدمی باهوش باشد، اما شیطانش خُل.
@haerishirazi
🔹ایمان مراقبت میطلبد
دانه گندم را تا نکاشتهای، مراقبت نمیخواهد. به محض اینکه آن را بکاری، رسیدگی باید شروع شود.
انسان اگر در راه خدا افتاد، تازه اول مراقبت است، اول خطر است، بههمین سبب است که افراد سالم، وقتی منحرف میشوند، بد منحرف میشوند و خطرناکتر خواهند بود.
@haerishirazi
🔹عمر مهمتر است یا پول تلفن؟
وقتی به شهرستان تلفن میزنید
برای اینکه هزینه تماس کمتری برایتان بیفتد
مختصر و مفید صحبت میکنید!
ارزش عمر بیشتر است یا پول تلفن؟
باید در حرف زدن
خیلی بخیل بود و کم صحبت کرد تا عمرمان بیهوده هزینه نشود.
@haerishirazi
🔹امام هادی علیه السلام میفرماید: «النَّهَارِاَلسَّهَرُ أَلَذُّ لِلْمَنَامِ وَ اَلْجُوعُ يَزِيدُ فِي طِيبِ اَلطَّعَامِ»
“شب زندهداری خواب را لذیذ و گرسنگی، خوبی طعام را زیاد میکند“.
به همین دلیل وقتی سیر هستیم بهترین غذا برایمان لذیذ نیست و کسی که خستگی و بیخوابی نداشته، اگر بدنش بر نرمترین تشکهاو سر بر نرمترین بالشها داشته باشد، باز لذتی احساس نمیکند.
اما کسی که مدتی بیدار نشسته، خواب برای او لذیذ است، هر چند بر روی خاک و سر بر سنگ باشد. در دنیا احساس لذت، احساس خروج از کمبود است.
به این جهت کسی که چند روز گرسنگی کشیده، نان خشک در دهان او از هر غذایی که دیگران میخورند لذیذتر است. یعنی لذت را نباید در کیفیت غذا جست، لذت مربوط به ذائقه انسان است.
لذت آخرت از این نوع نیست. زیرا آنجا عدم و کمبود نیست.
@haerishirazi