eitaa logo
نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
72.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
335 ویدیو
690 فایل
دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله حائری‌شیرازی (ره) نظرات، پیشنهادات و انتقادات: @haeri1395 ادمین فروش کتاب: @Ketab_haershirazi کانال صوتی: @haerishirazi_mp3 شماره تماس: 09195194676 [لطفا تقاضای ارسال فایل نفرمایید]
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آیت الله حائری شیرازی(رحمت الله علیه)🔹 🔸رهبر و راهبرد تربیت جامعه🔸 تربیت‌، «گرفتن» و «رها‌کردن» دارد؛ یعنی باید «متربی» را از آن‌کسی‌که انسان را به راه خطا می‌برد بگیری و به راه صحیح بیاوری و طبق یک برنامۀ زمان‌بندی‌شده رهایش کنی. دورۀ «رها‌کردن» بسیار ظریف‌تر و مهم‌تر از دورۀ «گرفتن» است. اینکه کسی را در مرحلۀ نخست تحت‌تأثیر خود قرار‌ دهیم کار ساده‌ای است. اما کسی را از تأثیر خود خارج‌کردن و او را روی پای خودش واداشتن کار دشواری است؛ یعنی چنان دستت را از اطراف او کنار ببری که راه خودش را ادامه بدهد و خرد نشود. وقتی به کسی تعلیم دوچرخه‌‌سواری می‌دهید چه می‌کنید؟ او که وارد نیست؛ او را می‌گیرید، اما همین‌که او دو تا پا زد، رهایش می‌کنید. همین‌که توانست تعادلش را حفظ کند، دست از دوچرخه برمی‌دارید. گرفتنش آسان است؛ اما این گرفتن به‌ضرر اوست. اگر رهایش کنید که زمین بخورد به نفع دوچرخه سوار است. چرا؟ چون «سلامت در وابستگی»، برای انسان «هلاکت» است. درحالی‌که زخمی‌شدن در حفظ تعادل، سعادت است. رهبر جامعه هم، هنگام «گرفتن» و قبضه‌کردن جامعه، کار ساده‌ای دارد؛ کار دشوار او در «رها‌کردن» جامعه است. وابسته‌شدن جامعه به رهبرِ خودش ساده است. روی پای خود ایستادنِ جامعه، به‌طوری‌که خود بفهمد، خود بداند و خود درک کند، دشوار است. برای گذشتن از این مرحله، جامعه «زخم‌هایی» را باید تحمل کند و آسیب‌هایی را باید قبول کند تا بتواند روی پای خود بایستد، بفهمد و حرکت کند. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه)🔹 🔸مسئولیت و احساس مسئولیت🔸 مسئولیت مثل آبگیره دَلو چاه است. شما هر قدر آبگیره را بزرگتر انتخاب کنید، آب بیشتری از چاه می‌کشید. احساس مسئولیت نیز، «بند و طناب دَلو» است. خصوصیت «طناب» تابیده شدن و محکم بودن است. رجایی و بنی صدر را مقایسه کنید؛ هر دو رئیس جمهور شدند. آقای رجایی این مسئولیت را بالا کشید امّا «طناب» دَلوش پاره نشد. چرا؟ چون در زندان ساواک، با صبر و شکیبایی طناب را تابانده و محکم کرده بود. زمانی که رجایی شلاق می‌خورد، بنی‌صدر در اروپا، در ناز و نعمت به سر می‌برد. بنی صدر طنابش خوب تابیده نشده بود. این بود که دَلو بنی‌صدر طاقت آبگیرۀ بزرگی مثل ریاست جمهوری را نداشت و زود پاره شد. در شریعت هم همین قاعده جاری است. بچه هرقدر رشد می‌کند، دلوش بزرگتر می‌شود به بلوغ که می‌رسد، غریزه جنسی او بیدار شده است، پس طنابی که او را بالا می‌کشد، باید از قبل تابانده شده باشد یعنی پیش از بلوغ جسمی، عقلش، صبرش بر گناه، بلندنظری و بزرگمنشی‌اش رشد کرده باشد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸مشت آهنین🔸 لذت، تفریح سالم و تفریح حلال برای بچه ها و خانواده از ضروریات است. هیچ عیبی ندارد که کسی قوت و غذایش را بردارد و نجیبانه ببرد یک جایی، یک پارکی مصرف بکند. نیروی انتظامی هم مواظب باشد با کسانی که می خواهند امنیت این مناطق را به هم بزنند، با موتور سیکلت از دور اینها بگذرند، یا شرارت بکنند، [برخورد بکند]. این اماکن، اماکن عمومی است. امنیتش به عهده نیروی انتظامی است. باید با این شرارتها با برخورد کرد. اینکه می گویند خشونت بد است، خشونت غیرقانونی را می گویند بد است. برخورد قاطع با سوء استفاده کنندگان از آزادی، همان مشت آهنین است. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸مأموری که در موضع قاطعیت، سستی می کند را بازداشت کنید [نه مأموری که شدت عملِ به موقع دارد]🔸 در آن موضعی که موضع بی اعتنایی است، خداوند بی اعتنایی می کند اما در موضعی که موضع پرخاش و کبریا و عظمت است، خدا «اعظم المتکبرین» است. من در اینجا به نیروی انتظامی می گویم که وقتی به یک کسی اسلحه می دهند، این اسلحه چوب است [که خاصیتی نداشته باشد]؟!! خب این اسلحه را برای چه به این مأمور می دهند؟ اگر مثلاً نیروی انتظامی دید اینجا کوکتل مولوتوف انداختند و این مأمور مسلح ایستاد [و واکنشی نشان نداد] تا او از دستش در رفت [و فرار کرد]، همین مأمور باید دستگیر شود. من به سازمان قضائی نیروهای مسلح می گویم، هر مأمور نیروی انتظامی که در موضع عملی خودش کمترین سستی نشان داده بازداشت بشود. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸شکستن روحیه ی مأمورین انتظامی هنر نیست!🔸 وقتی که بعضی امورِ منکر رواج پیدا بکند، اگر مردم بخواهند برخورد کنند می گویند [شما دخالت نکنید چون] فتنه می شود، فساد می شود، دعوا می شود. اگر هم نیروی انتظامی بخواهد حرف بزند که مثلاً آن جریان کوی دانشگاه و اینها را مطرح می کنند که اینها آمده اند و در آنجا وارد شدند و ... (که البته بعد هم آن بنده خدا تبرئه شد از این چیزهایی که به او می گفتند که خلاف قانون کرده است) [علی ای حال] روحیه نیروی انتظامی را شکاندن که هنری نیست! یا قوه قضائیه را زیر سؤال ببرند که دستش برای حکم دادن بلرزد [که هنری نیست]. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹 🔸سبک تفسیر ابن عربی، تفسیر به رأی نیست/ اشکال شهید مطهری بر تفسیر ابن عربی وارد نیست/ داستان های قرآن، داستان «انسان» هستند🔸 راه آموزش قرآن اين است که انسان، کلّ جريان انسانیت را در يک داستان قرآن مطالعه کند. اگر هر کس اين چنين به قرآن نگاه کند قرآن براي او هدايت کننده است. محی الدین عربی مسائل را در ارتباط با «عقل» و «نفس» می بیند. از این جهت در ذیل آیه ی «قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‌ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ ...» می گوید: : «اذ قال ابراهیم العقل لاسماعیل النفس». این تفسیر کسی است که انسان را با حدود قرآنی می‌شناسد. مرحوم شهید مطهری می گوید: این، «تفسیر به رأی» است. تأویل است. نه! در این مورد، حق با محی الدین است. بیخود نیست امام در نامه به گورباچف اسم محی الدین را می برد. دیدید حضرت امام در تفسیری که می‌فرمود، در همان جلسۀ اول از محی‌الدین عربی یاد کرد؟ امام هرجا نگاه کنید همه ی تکیه اش بر اسلام و انسان بود. [همیشه] می گفت: اسلامی، انسانی. همیشه بین این دو عطف می کرد. محی الدین هم در مسائل همهاش روی «انسان» تکیه می کند که انسان این است، انسان آن است. اگر انسان بتواند دقیق بفهمد که قران دربارۀ «خصوصیات انسان» صحبت می کند، آن وقت می بیند که چه قدر مطالب قرآن پربار میشود! چه قدر مطالب، عام می شود! چقد خود انسان در فهم مسائل اسلامی از زندان این تعلقات درمی آید! [اینکه قرآن این قصه ها را بیان می کند،] بهانهاش است. به این بهانه می خواهد «انسان» را شرح بدهد و چیزی دربارة «انسان» بگوید. این نه تفسیر به رأی است، نه تفسیر بمالا یرضی صاحبه است و نه انحراف در مسئله است. فقط این است که انسان التفات پیدا کند به ایماها و اشارههای قرآن. قصه های قرآن، قصه همه انسان ها در تمام زمان ها و در تمام مکان هاست. از دید محی الدین، هدف قرآن، قصه و «اساطیر اولین» نیست. هدف قرآن، تذکره و بیدار کردن است. سعدی مثل محی الدین است. چه زیبا بیان می کند: ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم محی الدین، مسئله را در «انسان» می بیند و این دیدگاه صحیحی است. یعنی وقتی ابراهیم مطرح می شود، در واقع همه انسان ها مطرح می شوند و ابراهیم، مظهر عقل و فطرت انسانی است. ایشان در آیه ی «إذ قال ابراهیم» تفسیر می‌کند به: «اذ قال ابراهیم العقل لاسماعیل النفس». آیه، دربارۀ آنچه ابراهیم کرده است صحبت می‌کند؛ اما ایشان این‌گونه معنی می‌کند که ابراهیمِ عقل به اسماعیلِ نفس گفت: من تو را ذبح می‌کنم. اسماعیل گفت: پدر، انجام بده آنچه به آن مأموری، من را از صابران خواهی یافت. لطافت کار محی‌الدین اینجاست که می‌گوید مردم فکر می‌کنند که ابراهیم فرزند خودش را سر می‌برد و می‌دانید که خدای تعالی قبل از اینکه فرزند را ذبح کند، به او گفت: ابراهیم، مأموریتت را انجام دادی و از ذبح اسماعیل معاف شدی. محی‌الدین می‌گوید: ذبح صورت گرفت اما شما نفهمیدید؛ چون در آیه می‌گوید: وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا ما ندا کردیم به ابراهیم، ابراهیم آن رؤیا و مأموریت را تصدیق کرد و انجام شد. ابراهیم در خواب دیده بود که فرزندش را ذبح می‌کند، درصورتی‌که دستور یافت کار را متوقف کند و اگر کار متوقف شده باشد، ذبحی صورت نگرفته است [و رؤیای او هم تصدیق نشده]. محی‌الدین می‌گوید: ذبحی صورت گرفت و شما نفهمیدید! آن چیزی که بنا بود ذبح شود، ذبح شد و آن تعلقاتش بوده است. قرار نبود که خون اسماعیل ریخته شود؛ بلکه بنا بود ابراهیم «آزاد» شود. هدف این بود که ابراهیم با اطاعتی که از فرمان الهی می‌کند، از تمام علاقه‌ها و تعلقات خود که در اسماعیل تبلور پیدا کرده بود، آزاد شود. قرآن درست می‌گوید که گفت:...قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا : ذبح انجام شد. ذبح این بود که ابراهیم تعلقات خود را ذبح کند و کرد. وقتی ابراهیم کارد را بر گلوی اسماعیل می‌کشد، کارد را بر تمام روابط خود با اسماعیل می‌کشد؛ کارد را بر تعلقات خودش می‌کشد. ازاین‌جهت قرآن این‌گونه بیان می‌کند: فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ: وقتی «هر دو»، هم پدر و هم پسر تسلیم شدند ... می‌گوید: شما فکر کردید ما گفتیم بکش و بعد دلمان نیامد و گفتیم نکش و کار را نیمه‌تمام رها کردیم؟ دستوری دادیم و آن امر را انجام‌نشده نسخ کردیم؟ شما متوجه نشدید آنچه بنا بود کشته شود، کشته شد. ابراهیم آزاد شد. اسماعیل از تعلق به خود آزاد شد. ابراهیم از تعلق به اسماعیل آزاد شد. ازاین‌جهت در «اذ قال ابراهیم لاسماعیل» می‌گوید: «اذ قال ابراهیم العقل لاسماعیل النفس...» که اسماعیل جنبۀ تعلقی ابراهیم است. آنکه یک مقدار انسان را شناخته است، وقتی می‌خواهد آیات را تفسیر کند، متوجه این لطافت‌ها می‌شود؛ یعنی قرآن برای این فرد مزۀ دیگری دارد، معنی دیگر و رسایی دیگری دارد. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹 🔸تولید خانگی و اقتصاد مقاومتی🔸 من در خانه پرنده (مرغ و خروس و مرغابی و ...) پرورش می دهم. بستگان من می آیند مثلاً 5 تا مرغابی سر می بُرند و پولش را هم به من می دهند! این اقتصاد مقاومتی است. اینکه کسی بگوید من مدرک دارم دیگر کار نمی کنم، این با اقتصاد مقاومتی نمی سازد. خانم های ما، الی ما شاء الله مدرک می گیرند و دیگر در خانه نه کار بافندگی می کنند نه ... من با این وضعیت علمی و شهرتم، عارَم نمی شود در خانه ام کار کنم و چیزی تولید کنم اما بسیاری از خانم ها به دلیل اینکه مدرک دارند اقدام به هیچ تولید خانگی نمی کنند! در حالیکه در گذشته گلیم می بافتند، قالی می بافتند، جوراب می بافتند. @haerishirazi
🔸قضیه ای جالب در ارتباط با نسبت طلا و پول اعتباری🔸 ▫️ فقها تا چند سال قبل به طور کلی اجازه نمی دادند طلا به عنوان مهریه خانم ها در قباله ذکر شود. دلیل قضیه روشن بود؛ می گفتند طلا هر روز قیمتی دارد و معلوم نیست ارزش طلا چه مقدار است. پس آن کس که می خواهد مهریه را سه کیلو طلا قرار دهد بایستی ببیند سه کیلو طلا در بازار چند تومان و چند ریال است؟ تومان و ریال بایستی حتما مصداق عنوان صداق (مهریه) باشند و گرنه طلا با تغییر قیمت هر روزه، موجب جهالت در صداق (مهریه) گردیده و به دلیل غَرر، عقد باطل است. این فرمان، سال ها پند گوش و نصب العین کار محضردارها بود و به هیچ وجه اجازه مهریه قرار گرفتن طلا را نمی دادند و حتما معادل تومانی و ریالی را در قباله می نوشتند. ▫️سال ها گذشت، همان گونه که حرکت زمین بالاخره کشف شد، حرکت پول هم کشف شد و همان طور که معلوم شد خورشید در حرکت شبانه روزی به دور زمین نمی چرخد بلکه این زمین است می گردد و ما بنظرمان می آید که خورشید گردیده است، حرکت پول نیز بر ملا شد و طلا تبرئه شد و معلوم گردید هر روز پول ارزان می شود نه این که طلا گران می شود! لذا طلا هم مثل خورشید از تغییر قیمت تبرئه شد و اجازه صداق واقع شدن یافت. ▫️ اما جای یک سئوال باقی ماند و آن این که تفاوت قیمت روزمره طلا در آن روزها بسیار کم بود ولی تفاوت قیمت پول رایج در این زمان ها بسیار است. خانه زادگاه حقیر در کمتر از صد سال قبل به هفتاد تا یک تومان به وسیله پدرم که تاجر زاده بود خریده شد. قطع نظر از تمام و سائل رفاهی، درها و سقف های این خانه، عتیقه بود و پیشانی اطاق های بزرگ، از شیشه مشبک بود. تفاوت پول به این جا رسیده که آن هفتاد تومان را امروز به مسئول دستشویی بدهیم اخم می کند!! ▫️ سؤال این است که اگر طلا را اشتباهاً متغیر القیمه دانستند و مهریه واقع شدن آن را منع کردند تا معامله غرری نشود؛ حال که این پول رایج ثمن جمیع معاملات است چرا غرر لازم نمی آید؟ طلا با تغییرات کم نمی بایست ثمن معامله می شد. پول رایج با این همه تفاوت چرا می تواند ثمن جمیع معاملات باشد؟ @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹 🔸باید شرط بندی حلال در تیراندازی را بین مردم عمومیت بدهیم🔸 🎯 همه باید آمادگی و توانایی را داشته باشند و اگر دیگران بگویند که ایرانی‌ها‌ تیر‌اندازیشان خوب است به نفع اسلام است. از بیرون همه باید بگویند که صغیر و کبیر، پیر و جوان در جمهوری اسلامی تک تیر‌انداز هستند. 🎯 خود من، تفریحم تیراندازی است و هرجا که بروم جزء پذیرایی ای که از من می‌شود، میدان تیری ترتیب داده می شود و من هم می‌روم. مثلا با آقای‌ ها‌شمی‌ (رییس فدراسیون) 50 هزار تومان وسط گذاشتیم، یکبار او برد و یکبار هم من بردم! من با فرماند‌ها‌ن [نظامی] زیاد مسابقه می‌دهم و اگر عینکم همراهم باشد از عهده آن‌ها‌ بر می‌‌آیم. خیلی اوقات هم شده ام. حتی یکبار در اتریش با رییس جنگلبانی آنها مسابقه تیر‌اندازی دادیم. قبل از مسابقه به زبان آلمانی گفت که می‌ترسد مغلوب بشود! 🎯 ما باید مسئله‌ی برد و باخت [و شرط بندی در تیراندازی را بین مردم] عمومیت دهیم تا مردم را از قمار [در سایر بازی ها] به [شرط بندی در] تیر‌اندازی بکشانیم. این است و اگر کسی یک میلیون تومان هم بگذارد و ببرد، حلال است. @haerishirazi
در شب و روز جمعه و جهت عرض ارادت، نثار امام زمان علیه السلام صلواتی اهدا کنیم، فاتحه‌ای بخوانیم و ارواح همۀ مومنین و مومنات بخصوص آیت الله حائری شیرازی را نیز در ثواب آن شریک نماییم. @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه🔹 🔸بطلان معامله با پول اعتباری/ لزوم صرف وقت در کارشناسی موضوعات احکام فقهی🔸 الله الله از وسعت کارشناسی در حکم و فرصت نگذاشتن برای کارشناسی در موضوع! اگر یک هزارم زمانی که در کارشناسی حکم صرف می شود، در کارشناسی موضوع صرف شده بود وضع غیر از این بود. مگر شما نفرمودید جهالت در یکی از طرفین قرارداد موجب بطلان معامله است؟ پس چطور است که مجهول القیمه بودن پول اعتباری که سهم آن از تولید ناخالص ملی مشخص نیست، امضاء می شود؟ مگر شما می توانید قبل از معلوم القیمه شدن طرفین معامله، آن را امضا کنید؟! @haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸راهکار عملی تخلص از ربا و تأسیس پول اسلامی🔸 📌 همه می دانند تا مدتی قبل، محضرها قبول نمی کردند که طلا، صداق و مهریه واقع شود و عقدی که بر روی مقداری طلا بعنوان صداق منعقد شده، باطل است. وقتی چرایی قضیه رو سوال می کردند محضرها می گفتند: اقایان [مراجع] می گویند: طلا در بازار هر روزی قیمتی دارد. پس وضع و قیمتش مشخص نیست؛ طلا را قیمت کنید و پول رایج معادل آن را صداق قرار دهید. حال وقتی می گوییم روی اسکناس نوشته شود: «در مقابل این اسکناس مقدار مشخصی از طلا، کالا پرداخت می شود، مثلا سه گرم و ثلث گرم طلا در مقابل آن کالا پرداخت می شود»، 📌 دراینجا چند نکته فهمیده می شود. 1. اینکه پشتوانه اسکناس کالا است و طلا نیست. چون نگفتیم در مقابل اسکناس، طلا پرداخت می کنیم. 2. علت اینکه باید مقدار کالایی معادل اسکناس مشخص باشد، برای آن است که کالا مجهول نباشد و گرنه معامله با اسکناسی مشخص نیست چقدر کالا در تعهد اوست، باطل است؛ چون غرری است. 3. تمام پولهای رایج جهانی، پشتوانه تولید ناخالص ملی دارد و مقدار آنچه در مقابل اسکناس از این پشتوانه قرار می گیرد مجهول است. تعجب اینجاست پولی که ارزشش مجهول است، واحد اندازه گیری ارزشها شده است؛ مثل آنکه عربستان متولی حقوق بشر باشد! 📌 پول اسلام «مال» است؛ اما پول رایج جهانی مال نیست بلکه «اعتبار» است. قرض بی بهره در پولی که مال است میسر است. پولی که اعتبار است امکان قرض بدون بهره در آن نیست؛ چون وقتی از اعتبار کم می شود از مالیّت کم شده است و به قرض دهنده ظلم شده است. ولی وقتی پول، مال باشد اگرچه آن مال در بازار گران تر یا ارزان تر شده باشد، از مالیّت کم نشده است. اگر مالی را ده ساله و صد ساله و بیشتر قرض دهید نیز از مالیت کم نمی شود. صد سال قبل یک تن برنج قرض کرده اید و امسال پس می دهید؛ نه به شما ظلم شده است و نه به طرف مقابل. قرآن می گوید: «لکم رئوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون». چون این برنج، مال است، در طی این صد سال فرق نکرده است. 📌 ما نمی گوییم پشتوانه ی پول، طلا باشد؛ ما می گوییم پشتوانه ی پول، کالا باشد، اما مقدار پشتوانه کالا با طلا وزن شود. وقتی مقدار کالای پشتوانه را روی پول ننوشته اید، پول مال نمی شود بلکه اعتبار است. ولی وقتی روی پول، مقدار پشتوانه کالا را می نویسید، پول، کالا می شود. شما در مقابل اسکناس، کالا تعهد کرده اید، اما مقدار کالا را با طلا مشخص می کنید. طلا پشتوانه ی پول اسلامی نیست. طلا، سنگ وزنه است نه پشتوانه. لذا لازم نیست به اندازه اسکناس، طلا در خزانه انبار کنیم. لازم نیست اگر کسی اسکناس آورد طلا دریافت کند. به او می گویید ما تعهد کرده ایم به این اندازه طلا به شما کالا بدهیم. 📌 اگر شما بخواهید دینار اسلام را احیاء کنید، روی پول این جمله را می نویسید: «ما در مقابل این اسکناس، به مراجعه کننده، به اندازه ارزش سه گرم و سه دهم گرم طلا، کالا می دهیم». در این صورت اسکناس شما دینار است. هزار دینار به کسی قرض می دهید و او ده سال دیگر هزار دینار می دهد. این می شود قرض الحسنه. اما حجم اسکناسِ مُجاز، به اندازه تولید ناخالص ملی شما است. دارایی کشور را بر ارزش اسکناس تقسیم می کنیم تا حجم اسکناس مجاز مشخص شود. 📌 چه بانک ها تعطیل شود و این پول رایج، از گردش خارج شده باشد، چه نشده باشد، شما می توانید کارتان را شروع کنید. اعلام کنید مقدار کالای مورد تعهد در اسکناس، به قیمت طلای رایج جهانی اندازه گیری می شود. اینکه تاکید می کنم طلای رایج جهانی، برای آن است که پول، قدرت بین المللی پیدا کند و پولِ بین الملل اسلام باشد. بانک مرکزی متولی پول ملی است، شما می توانید متولی پول بین المللی باشید. منتهی پول بین المللی شما، به تدریج پول ملی بانک مرکزی را بدون هیچ زحمتی خارج از گردش می کند. شما طرح جنگتان را به دانشگاه های جنگ عالم و حتی وابسته های نظامی عالم عرضه نکردید. اگر کرده بودید به شما می خندیدند و شما را دست می انداختند. آنها وقتی «خروجی» را دیدند سر تعظیم فرود می آورند. در مسئله پول هم همین اتفاق می افتد، منتظر نظر موافق آنها نباشید. والسلام محی الدین حائری شیرازی 06/06/1396 @haerishirazi