🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تحمل رنجها برای نجات انسان از گمراهی🔸
آن حضرت فرمود: این راهی که میروم، سر نوشت من است، این نامهها هم حجّت من است، اما این مسائل، قبل از ولادت برای من نوشته شده است. جدم رسول خدا صلی الله را در خواب دیدم که به من فرمود: «يَا حُسَيْن اخْرُجْ فَإِنَ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاک قَتِیلاً» (ای حسین [از مدینه] خارج شو؛ چراکه خداوند اراده کرده است تو را کشته ببیند). سپس امام حسین علیه السلام میفرماید: درباره اهلبیتم هم پرسیدم، پیامبر صلی الله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاهُنَّ سَبَایا» (خداوند اراده کرده است که آنان را اسیر ببیند). اسارت آنها هم برای تربیت مردم، مفید است. یعنی تو و خانوادهات بیایید و این زجرها را تحمل کنید تا مردم از اشتباه در بیایند.
زمان ما هم همینطور است. الآن هم مقاومتِ مؤمنان زمینۀ شناسایی منافقان و کافران است. در حدود بیست سال پیش، تصوّر مردم جهان نسبت به آمریکا و اسرائیل، مانند تصور امروزشان نبود. امروز مردم جهان آمریکا را خیلی بهتر میشناسند. سالها قبل مردم جهان گمان میکردند که پرچمدار «مبارزه» با تروریسم و گروههای تکفیری و وحشی همچون «القاعده»، آمریکا است، ولی امروز پرچم «حمایت» از تروریسم را بر دوش آمریکا میبینند.
عربستان، در گذشته در میان مردم جهان، بهعنوان «خادمالحرمین» مطرح بود، اما الآن بهعنوان متحد با اسرائیل مطرح است. اگر استقامت فلسطینیها، یمنیها، عراقیها و لبنانیها نبود، باطل هرگز شناسایی نمیشد و فرق بین حق و باطل آشکار نمیگشت. اکنون «حزب الله» موقعیتی در جهان دارد که عربستان در بیست سال پیش داشت. الآن «حزب الله» بهعنوان پرچمدار مقاومت مطرح است.
جمهوری اسلامی هم در دورۀ امام راحل، مقام و منزلت امروز را نداشت.علیه امام تبلیغ میکردند، اما الآن میگویند: تنها نیروی دفاعکننده از فلسطین، ایران است. بهخاطر ایران است که حزبالله، سوریه، عراق و یمن مقاومت و دفاع میکنند.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 1، بینش و بصیرت حسینی/ صفحه 33
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸ایمان به خدا، ریشۀ پایداری و توکل امام حسین علیه السلام🔸
حسین ابن علی علیه السلام در شب عاشورا بعد از مرخص کردن کسانی که به امید پیروزی و تقسیم غنائم و پُستها و مسئولیتها آمده بودند، فرمود: «به خداوند توکل میکنم او همیشه در زندگی گرهگشای کارهایم بوده است.»
خوشبین و درعین حال واقع بین بود؛ خوشبین خیالی نبود. کسانی که میخواهند از حسین ابن علی علیه السلام و عملکرد او در عاشورا درس بگیرند، باید ریشۀ چرایی خوشبینی و توکل او را شناسایی کنند. چرا او می توانست روی پشتیبانی خداوند حساب کند، ولی دیگران نمیتوانند؟ چرا دشمنان او نمیتوانستند؟ این «چرا» بسیار مهم است.
اگر این «چرا» را شناختیم و معما را حل کردیم، میتوانیم چرای ایستادگی رهبری در مقابل تهدیدات آمریکا و اروپا را درک کنیم. ریشۀ اعتماد به نفس و توکل به خداوند در حسین ابن علی علیه السلام و امام راحل و جانشین او، مانند هم است.
هیچ حرکت و تصمیمی بدون مقدمات نیست. مقدمات اراده و عزم، سنگ اول بنای رفیعی است که جهت ساختمان را تا به آخر مشخص میکند و معلوم میسازد که این بنا کج است یا راست.
خشت اول چو نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج
خشت اولِ تصمیمِ حسین ابن علی علیه السلام بر قیام، ترس از بدگویی مردم و هراس از انتقاد آنها از سکوت و مدارا نبود. اگر قرار بود حسین ابن علی علیه السلام از این چیزها بترسد، پیش از او برادر بزرگش ترسیده بود. در این خانواده ترس از مخلوق به هیچ صورتی وجود ندارد. امام مجتبی علیه السلام از اینکه بگویند ترسید، هراس نداشت. مقدمات تصمیم او بر صلح، منافع شخصی و قبیلهای، و حفظ آبرو و اعتبار نبود. آن حضرت به رضای خدا که نجات خلق در هنگام بیچارگی و ضلالت است میاندیشید. او به استقامت در مسیر رضای خدا که خدمت هرچه بیشتر به خلق است، فکر میکرد و از پیامدهای این تصمیم روشن باک نداشت.
امام حسن علیه السلام راهش را انتخاب کرد و وقتی بعضی دوستان پدرش که معمای تصمیم او را حل نکرده بودند و از فهم آن عاجز بودند، گفتند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِينَ»، آشفته و پریشان نشد، و از عمل خود دفاع کرد و فرمود: «انشاءالله من مُعِزُّ المؤمنین هستم». درواقع در پرده میگفت: شما ساده هستید. بنی امیه از شما پیچیده ترند. شما عزّت را میخواهید، اما نمیدانید در این شرایط راهش چیست. راهش شناسایی طرح دشمن و قرار نگرفتن در برنامۀ اوست. به هیچ قیمتی نباید در طرح و نقشۀ دشمن وارد شد.
حسن ابن علی علیه السلام به طعن دوستان مبتلا بود. ازآنجاکه آن حضرت با انگیزه های الهی به صلح قیام کرده بود، از نتیجۀ آن، که عزّت مؤمنان است، مطمئن بود.
سنّت خداوند که فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» (خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمىدهد، مگر آنكه خود آنها تغيير دهند)، در هر زشت و زیبا و خوب و بد جاری است. حسن ابن علی علیه السلام جد، پدر و مادرش را بر سنّت رضای خداوند - که بیشترین خدمت به خلق اوست - میدید؛ لذا او هم سنّت رضای خدا را تغییر نداد. خداوند هم هرچه برای جد و پدر و مادر او خواسته بود، برای او هم خواست و تغییری در آن نداد.
معاویه نیز بر سنّت ابوسفیان که رهبری جریانهای ضد وحی بود پایدار ماند. معاویه همان لجاجت ابوسفیان در مقابل حق را حفظ کرد. سرنوشت معاویه با سرنوشت پدرش تفاوتی نداشت؛ پدرش در جنگ بدر و احد و احزاب بود و خودش در صفین؛ پدرش بر مبنای تعصب به بُت و بُتخانه و تعصب رهبری جاهلیت عمل کرد، و خودش بر مبنای ریاست خود و مقابله با فردی که تیغش به خون جد و دایی و برادر او رنگین است. لذا خداوند هم در او نسبت به پدرش تغییری نداد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم».
امام حسین علیه السلام هم در مسیری که جد، پدر، مادر و برادرش سیر کرده اند سیر کرد و خداوند هم با او همان معامله را کرد که با آنها کرد؛ لذا او با اطمینان میگوید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ» (خدايا در همۀ گرفتاریها تنها تو مورد وثوقم هستی). آن حضرت، هم از نیت خود خبر دارد که خالص است و هم به سنّت خداوند یقین دارد.
امام حسین علیه السلام از پشت سرش خبر دارد، به همین خاطر به پیش رویش خوشبین است. در گذشته وقتی در مدینه بود، مقدمات قیام برایش منجّز و فراهم شد؛ حال که در کربلا تنها شده، دلش خالی نمیشود؛ چون مطمئن است خدا با اوست. چون خدا با جد و پدر و مادر و برادرش بوده، با او هم که مانند آنهاست، خواهد بود. حسین ابن علی علیه السلام به خدا، اطاعت و آخرت دعوت میکند و یزید هم به هوی و دنیا و آتش.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 56
@haerishirazi
سیر حرکت دو ولایت الهی و طاغوتی در عاشورا.mp3
9.42M
🎙بشنوید |سیر حرکت دو ولایت از نقطه شروع خود به سمت کمال خود. حرکت ولایت اللهی ها از ظلمت به نور و حرکت ولایت طاغوتی ها از نور به ظلمت ها.
اگر قومی از تاریکی ها به سمت نور در حال حرکت باشد و یا بالعکس و قرار شد قوم دیگر جایگزین قوم قبلی بشود حرکت خود را از صفر شروع نمی کند بلکه ادامه دهنده قوم قبلی می شود. به همین دلیل است که فاصله نور و تاریکی ها با گذر زمان از همدیگر بیشتر می شود.
@herishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه)🔹
🔸ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا🔸
زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین. در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین. زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت.
زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود. شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند.
آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینت های دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد.
شمر در عصر تاسوعا صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا» (فرزندان خواهر ما کجایند). حضرت عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» (پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است)؛ یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید.
حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آورده ام. حضرت عباس علیه السلام اماننامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. درواقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو!
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 112
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه)🔹
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه)🔹
🔸شهود شب و استقامت روز🔸
گرفتاری بزرگ جامعۀ ما در زمان کنونی، کمبود فرد است. باید فردی در مصادر امور اجرایی قرار بگیرد که که بر نفس خودش مسلّط باشد تا این انقلاب پیش برود و این شما هستید که با قرار دادن تزکیه در رأس برنامه های خودتان، زمینه را برای نجات انقلاب از بُن بست کمبود افراد متعهد فراهم میکنید.
انقلاب ما به وسیلۀ افراد متعهد برپا شد و علت مُحدِثۀ او افراد متعهد بوده؛ علت مُبقیه اش هم باید همین باشد.تزکیه و تهذیب، نوید دهندۀ آیندۀ مطمئنی برای این انقلاب است. اگر چند سال قبل، بحث تهذیب در یک مجمع دانشجویی مطرح میشد، فکرها استقبال نمیکرد؛ چون در حالت عملزدگی و اصالت عمل و درگیری قرار گرفته بودند و جهت گیری و جهت یابی و آگاهی در درجۀ دوم اهمیت قرار گرفته بود. انقلاب ما از این جهت به سوی کمال میرود که جوان دانشجوی ما میل به عرفان و معارف پیدا میکند.
تزکیه و تهذیب برای همۀ افراد ضروری است و برای افراد مبارز ضروریتر. امام به برکت تهذیب و به برکت تسلّط بر خود، قیام کرد. به برکت یاد خدا و به برکت تسلیم در برابر حق بود که بر هر طاغوتی پیروز شد. او ابتدا بر طاغوت وجود خودش تسلط یافته بود.
این جهاد اکبر بود و اساس این جهاد این است که انسان شنیده هایش را خواهد دید. آنچه امروز برای کسی که تزکیه و تهذیب نداشته، شنیدنی است، فردای تهذیب، دیدنی است. این معنای «یخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُر» است. انسان قبل از تهذیب در ظلمات است و از این نظر حقایق فقط برایش قابل سمع است. وقتی مُهذّب شد، شناخت، تشخیص، لمس، احساس و شهود او نوع دیگری میشود. افرادی که به این حد از شهود و مشاهده میرسند، انقلاب را در سخت ترین حالات به پیش می برند.
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا اصحاب خودش را به شهود رساند؛ یعنی روز عاشورا چکیدۀ شب عاشورا است. استقامت روز، نتیجۀ شهود شب است. آن که از شهود شب محروم است، تعجبی نیست که از صبر در روز محروم باشد.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 7، انقلاب اسلامی در پرتو عاشورا/ صفحه 222
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸استخدام در دولت، توکل انسان را کم می کند🔸
شخصیت انسان، در رابطهی بین تلاش او برای تولید ارزش اضافی و حق مصرفی که دارد، تبلور پیدا میکند. حال اگر دولت آمد و این رابطه را برهم زد، باعث میشود که فرد ادامهی حیات خودش را در «تلاش خود» نبیند، بلکه در این ببیند که «دولت» او را بپذیرد و «استخدامش» کند. در صورتی که شخصیت فرد موقعی تبلور پیدا میکند که او «کار» خودش را در «نانش» مشاهده کند و کسی را در آن، «واسطه» نبیند. کسی که «ماهیانه» میگیرد و خودش را به دولت میفروشد و با آن ارتزاق میکند، چشمش به دست دولت است، نه خدا. این فرد چطور میتواند با تمام وجود، چشمش به دست خدا باشد؟ اما وقتی که ثمرهی کار خودش را دید، از خدا میخواهد که به او توفیق کار بیشتر بدهد. میگوید من تلاش میکنم این نخواست، یکی دیگر. اما کسی که میگوید اگر دولت نخواست برای او کار بکنم، بعد چه میشود؟ چنین فردی از نظر اعتقادات تحلیل میرود. پس برای رسیدن به شخصیت مستقل، فرد باید راهی برای «استقلال در روابط تولیدش» پیدا کند.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸حرص در تولید و قناعت در مصرف🔸
ما از زندگی علی(ع) تنها فقرش را برای مردم گفته ایم و از تولید ثروتش نگفته ایم. نتیجه کار ما این شده که مومنان با مشکلات مالی روبه رو هستند. علی (ع) بزرگ ترین تولید کننده و در زمینه مصرف زاهدترینِ اهل عالم بود و این خودش هنر است.
چون ما از تولید ایشان نگفته ایم به تولید کم قانع شده ایم و حال با مشکلات اقتصادی روبرو هستیم. این در حالی است که باید در بحث تولید حریص بود. ما نباید به تولید و علم کم قانع باشیم. هرچه در آمدتان بیشتر باشد بهتر می توانید خدمت کنید. هرچه مقتدرتر و با سوادتر باشید، بهتر است.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸قرآن، روایتگر عاشورا به زبان عبرتآموز🔸
قرآن کریم درحالیکه گذشته را بیان میکند، آینده را هم بیان کرده است! مثلاً وقتی میگوید بنیاسرائیل هارون را رها کردند و گوساله را گرفتند، میخواهد هشدار بدهد که ای مسلمانها، شما گرفتار چنین مشکلی خواهید شد و بین امام حسین علیه السلام و یزید، یزید را ترجیح خواهید داد؛ درست مثل اینکه بین هارون و گوساله، گوساله را ترجیح دادند.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 3، عوامل واقعۀ عاشورا/ صفحه 133
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸عاشورا، موضع شکر بود نه صبر🔸
در زیارت عاشورا میخوانیم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ» (خدايا سپاس تو را، سپاس شكرگزاران بر مصيبتزدگیشان). عاشورا، حمد صابران نیست، بلکه حمد شاکران بر مصیبتهاست. امام خمینی هم گفت: «مرگ مصطفی از الطاف خفیّۀ الهی بود». وقتی میگوید: لطف است، یعنی تشکر میکند.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 55
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸برای سنجش ایمان افراد، کفر به طاغوت آنها را بسنجید🔸
یکی از مصادیق فهم در دین این است که وقتی از ایمان کسی تعریف میکنند، شما ببینید کفر به طاغوت او چگونه بوده است. تمام مشکلات عالَم اسلام این است که کفر به طاغوت را جدّی نگرفتند و از کنار آن بهسادگی گذشتند. امام خمینی رحمه الله، حج را با برائت از مشرکین واقعاً زنده کرد. امام راحل به آنهایی که مخالف برائت بودند، گفت: اینها به آمریکا لبیک میگویند!
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 68
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تربیت حسینی🔸
امامان ما تفقّه در دین را به خوبی به اولادشان یاد میدادند و آنها را تربیت میکردند. پس از عاشورا اوضاع کمی آرامتر شده بود و یزید بر سر صلح آمده بود و میخواست استمالت کرده باشد.
روزی امام سجاد علیه السلام و کودکی از فرزندان امام حسین علیه السلام را نزد خود خواند. یزید رو به آن کودک کرد و گفت: آیا با پسر من، خالد، کُشتی میگیری؟ آن کودک گفت: نه؛ ولی چاقویی به من بده و چاقویی هم به او تا با هم مقاتله کنیم. یا من او را میکشم یا او مرا.
معنایش این است که کُشتی کار دوستان است و دو رفیق با هم کُشتی میگیرند، من با بچۀ تو دوست نیستم. تو با پدر من دوست نبودی، پس من چگونه با بچۀ تو دوست باشم؟! «إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ» (من در صلحم با آنکه با شما در صلح است و در جنگم با آنکه با شما در جنگ است). اسلام این است.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 2، درسهای عاشورا/ صفحه 68
@haerishirazi
📢 اطلاعیه
کسانی که در زمینه ی ساخت کلیپ های #صوتی یا #ویدئویی یا #طراحی_پوستر از بیانات، تسلط و تجربه دارند و مایل به همکاری (بصورت دورکاری) با دفتر مرحوم آیت الله حائری شیرازی هستند، به ادمین کانال پیام بدهند. ارسال حداقل 2-3 نمونه کار جهت ارزیابی، الزامی است. با تشکر
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله علیه)🔹
🔸دو جریان متقابل در اسلام🔸
کشته شدن عثمان و شهادت محسن نقطۀ مشخص شدن دو جریان در تاریخ است. جریان اول همواره از نور به ظلمات میرود و یکی از نتایجش پدید آمدن اشقیای کربلا است.
همانطور که امام حسین علیه السلام فرمود، جریان اول حتی از اجدادشان هم بدتر بودند. ثمرۀ جریان دوم هم شهدای عاشوراست. چه خوب شد که خانوادههایشان را با خود بردند و آن اسرا، پیام شهادت را منتقل کردند! اگر شهادت پیام نداشته باشد، اصلاً کاربردی ندارد.
کتاب آئینه تمام نما/فصل 1، بینش و بصیرت حسینی/ صفحه 28
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله علیه)🔹
🔹به سوی خدا فرار کنید🔹
قرآن میفرماید: «ففرّوا الیاللّه» به سوی خدا فرار کنید. «فراری» چه میکند؟ هرچه چیزی مثل زمین و خانه، یخچال و تلویزیون داشته باشد نقد میکند؛ سپس ریالها را به ارز تبدیل میکند. شب و روز در تدارک فرار است. حاضر است هر کاری کند تا تاریخ خروجش را یک روز حتی یکساعت جلو بیندازد.
مؤمن هرچه دارد، باید همه را نقد و تبدیل به ارز آخرت کند. ارز دنیا فانی و ارز آخرت باقی است.
مؤمن وقتی همهی کارهایش را کرد، اگر بگویند «امروز بیا» راحتتر است تا بگویند فردا. فراری میگوید، ممکن است از توی پروندهام چیزی در بیاید که ممنوعالخروج بشوم. مؤمن میگوید، تا الان نلغزیدهام، اما اگر اتفاقی بیفتد و سقوط کنم چه؟ بهتر است تا پاک هستم بروم. در سوره جمعه میگوید: «اگر واقعا خدا را دوست میدارید و از اولیاء اللّه هستید آرزوی مرگ کنید» اما چرا ما جرأت نداریم آرزوی مرگ کنیم؟ چون ارزمان را تبدیل نکردهایم. خانهی آنطرف را نساختهایم.
اینکه خطیب جمعه میگوید، تقوا را رعایت کنید، یعنی هر که ارزهایش را تبدیل نکرده، زودتر تبدیل کند، هر که گذرنامهاش را نگرفته، زودتر بگیرد، هر که برای فرار به سوی خدا آماده نشده، زودتر آماده شود. چرا؟ چون اجل به سلیمان هم مهلت نمیدهد.
حضرت سلیمان ایستاده بود و به مسجدالاقصی که ساخته میشد نظاره میکرد که عزرائیل آمد. سلیمان(ع) به عصایش تکیه داده بود. گفت: فرصتی! گفت: نه! گفت: همین؟ گفت: همین! ایستاده قبض روح شد. همینطور تکیه به عصا، ایستاده برجای ماند. تمام خدمه از آدمها و دیوها که کار میکردند همچنان ادامه دادند. مدتها گذشت و آنها میپنداشتند که این هم یکی دیگر از معجزات سلیمان(ع) است که بهطعام و غذا نیاز ندارد؛ تا آنکه موریانه به امر خدا عصا را خورد و عصا فرو ریخت و سلیمان افتاد. قانون خدا چنین است!
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رضوان الله علیه)🔹
🔸انبیاء طبیب بشر هستند🔸
گاهی دوایی را که تلخ است به بچّه میخورانید، یا دکتر میخواهد به او آمپول بزند؛ و میدانید که اگر این آمپول تزریق نشود یا آن دوا را نخورد، مرضش شدّت پیدا میکند. از طرف دیگر بچّه ناراحت است، از دوا بدش می آید ولی برایش لازم است؛ این مثالی برای مصیبت هاست که دوای انسان است.
بچّه گاهی آبنبات دوست دارد، آدامس و شکلات دوست دارد، اما مضر است یا زیادش ضرر دارد. از دست بچّه میگیرید و او بهانه میگیرد اما به خاطر خودش به او نمیدهید. ما غیبت میکنیم، این غیبت در دهان ما شیرین است ولی برای ما سمّ است، بچه ممکن است نقل و نفتالین را با هم اشتباه بگیرد، چقدر خطرناک است که کنار دست بچّه باشد!
خوب بچّه میخواهد موسیقی حرام گوش کند، چطور اگر نفتالین را به جای قند میخواست بخورد، از او میگرفتید، اگر نفت را به جای آب میخواست بخورد، فورا دور از دستش میگذاشتید، اما به سم روحی چنین حساسیتی نشان نمیدهید. اگر بچه داروی سمی مصرف کند شما بلافاصله میبرید و معده اش را شستشو میدهید تا آثار آن سمّ از بین برود.
استغفار شستشوی معده روح انسان است. وقتی که بچّه ای نفت میخورد و بیهوش میشود، اگر خوابش ببرد، خطرناک است.
اگر تریاک خورده، خوابش ببرد، خطرناک است، همینطور وقتی انسان گناه میکند، اگر مست شود، غافل شود و غفلتش ادامه پیدا کند؛ خطرناک است و هلاک میشود؛ باید او را بیدار نگه داشت، شما برای بچه خودتان به دکتر نیازمندید، خدا هم برای ما انبیاء را فرستاده که طبیب ما باشند و به ما بگویند، چه چیزی برای ما حکم نفتالین دارد و چه چیزی حکم قند؟ و همه گناهانی که از آن ریشه میگیرند، همان نفتالین هایی هستند که انسان میپندارد قند است.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی (رحمه الله علیه)🔹
🔹«مَّا أَصَابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَک مِن سَیئَةٍ فَمِن نَّفْسِک»🔹
🔹زمین، روشنی و بهار را از خورشید میگیرد و تاریکی و زمستاناش، از سایه خودش است.
تغییر زاویه تابش خورشید به زمین، زمستان را به بهار تبدیل میکند.
وقتی زاویه نور الهی به انسان مایل شد و در معرض نور او قرار گرفت، بهار انسان است.
«مَّا أَصَابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَک مِن سَیئَةٍ فَمِن نَّفْسِک» هر خوبی از شما سربزند از شما نیست مربوط به خدا است و هر بدی که از شما سربزند مربوط به خدا نیست، مربوط به خودت است. نساء:79
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸عاشورا، صحنۀ گذشت از تعلّقات و محبوبها🔸
مشکل ابلیس چه بود که وقتی گفتند به آدم سجده کن، سجده نکرد؟ او گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفريده اى). او قبول دارد که هر دو آفریدۀ خدا هستند، ولی چطور شد که قبول نکرد سجده کند؟ چطور شد که شش هزار سال سجدۀ قبلی مشکلی نداشت، ولی این یک سجده مشکل داشت؟ علتش این بود که شیطان «عزّت پرست» بود.
پا روی عزّت خودش نمیگذاشت و شش هزار سال عبادتی را که در امتداد عزّت خودش بود، انجام میداد. مرتباً عبادت میکرد و عزیزتر میشد؛ ظاهرش عبادت بود و باطنش عزّت طلبی. خدا نمیخواست او را رسوا کند، خدا خواست او را از این جهل نجات دهد. خدا میخواست بزرگترین کمک را به ابلیس بکند. روی خودت پا بگذار و از حجاب خودت بیرون بیا و از خودمحوری، به خدا محوری منتقل شو. یک سجده است، ولی محور را از خودمحوری به خدامحوری انتقال میدهد.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (هرگز به نيكى دست نخواهيد يافت، مگر از آنچه دوست داريد به ديگران ببخشيد). میفرماید آنچه دوست داری را خرج کن. خرج کردنِ «عزّت» واقعاً سخت است.
حسین ابن علی علیه السلام در عاشورا چه کرد؟ محبوبانش را به میدان آورد: دخترش را، زنش را، بچۀ شیرخوارش را. او همۀ اینها را انفاق میکند. عاشقها این کار را میکنند و غیرعاشقها این کار را نمیکنند. عاشق اگر به خاطر عشقش بدنام شود، صدایش درنمیآید و اعلام برائت و پشیمانی نمیکند. فحشش را هم میخورد. امام حسین علیه السلام عاشق است و به او میگویند «خارجی».
امام خمینی رحمه الله هم عاشق بود و از آبرویش خرج میکرد. بزرگترین کارهای امام در جاهایی که عزّتش را زیر پا میگذارد، تجلّی میکند. میدانید در فتوایی که امام علیه سلمان رشدی صادر کرد، چه کرد؟ امام راحل در دنیا عزّتی پیدا کرده بود و میدانست که اگر بگوید او را بکُشید، همۀ عالَم با او مخالفت میکنند. دیدید چه بر سر امام آوردند؟
گاهی لوبیا را میریزند داخل دیگ و گوشت هم میریزند و آبگوشتی درست میکنند. این یک نوع مصرف کردن لوبیاست. گاهی هم لوبیا را خاک میکنند. وقتی دفنش کردند زیر خاک متلاشی میشود، اما جوانه میزند و بالا میآید. وقتی انسان انفاق میکند، مانند این است که دفن میکند. باید عزیزترین چیز را دفن کنی. وقتی دفنش کردی محصول بیشماری به تو میدهد. «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» (مَثَل آنان كه دارايی هاى خود را در راه خداوند میبخشند، چون دانه اى است كه هفت خوشه برآورده باشد، در هر خوشه صد دانه و خداوند براى هر كه بخواهد چند برابر میگرداند و خداوند نعمت گسترى داناست).
نباید عزّت محور شود؛ بلکه تکلیف محوری صحیح است. تکلیف محور آن است که آبرو بیاورد، نه اینکه آبرو بردارد. آبرو به دست آوردن موج سواری است. آبرو خرج کردن تکلیف محوری است. انسان باید حرف حق را بزند، اگرچه به او فحش بدهند.
کتاب آئینه تمام نما/فصل درسهای عاشورا/ صفحه 103
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸باور کن که حامله نیست!🔸
زنها وقتی باردارند، با احتیاط مینشینند و میایستند.
مؤمن هم باردار است و جنین او ایمان اوست.
زن حامله اگر از بلندی بیفتد، بچهاش سقط میشود؛ مؤمن هم گاهی یک حرف ناملایم میزند و ایمانش سقط میشود.
زنی که پشت سر هم به این طرف و آن طرف میپرد، باور کن که حامله نیست.
اگر حامله بود اینطور بیپروا نبود.
کسی هم که لابلای حرفهایش خیلی شلنگ تخته میاندازد و در قضاوتش درباره این و آن، هرچه خواست میگوید، باور کن که حامل «ایمان» نیست.
@haerishirazi
🔹آیت الله حائری شیرازی(رحمت الله علیه)🔹
🔸 «گرفتن» و «رها کردن» در تربیت🔸
تربیت، «گرفتن» و «رهاکردن» دارد؛ یعنی باید «متربی» را از آنکسیکه انسان را به راه خطا میبرد بگیری و به راه صحیح بیاوری و طبق یک برنامۀ زمانبندیشده رهایش کنی.
دورۀ «رهاکردن» بسیار ظریفتر و مهمتر از دورۀ «گرفتن» است. اینکه کسی را در مرحلۀ نخست تحتتأثیر خود قرار دهیم کار سادهای است. اما کسی را از تأثیر خود خارجکردن و او را روی پای خودش واداشتن کار دشواری است؛ یعنی چنان دستت را از اطراف او کنار ببری که راه خودش را ادامه بدهد و خرد نشود.
وقتی به کسی تعلیم دوچرخهسواری میدهید چه میکنید؟ او که وارد نیست؛ او را میگیرید، اما همینکه او دو تا پا زد، رهایش میکنید. همینکه توانست تعادلش را حفظ کند، دست از دوچرخه برمیدارید. گرفتنش آسان است؛ اما این گرفتن بهضرر اوست. اگر رهایش کنید که زمین بخورد به نفع دوچرخه سوار است. چرا؟ چون «سلامت در وابستگی»، برای انسان «هلاکت» است. درحالیکه زخمیشدن در حفظ تعادل، سعادت است.
رهبر جامعه هم، هنگام «گرفتن» و قبضهکردن جامعه، کار سادهای دارد؛ کار دشوار او در «رهاکردن» جامعه است. وابستهشدن جامعه به رهبرِ خودش ساده است. روی پای خود ایستادنِ جامعه، بهطوریکه خود بفهمد، خود بداند و خود درک کند، دشوار است. برای گذشتن از این مرحله، جامعه «زخمهایی» را باید تحمل کند و آسیبهایی را باید قبول کند تا بتواند روی پای خود بایستد، بفهمد و حرکت کند.
@haerishirazi