eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
1.2هزار دنبال‌کننده
609 عکس
288 ویدیو
4 فایل
اشعار حافظ و آشنایی با شعر کهن و معاصر با صوتهای متنوع راه ارتباطی و تبادل فقط با کانالهای ادبی @adab_doost
مشاهده در ایتا
دانلود
چو بشنید دستان ز رستم سخن پراندیشه شد مغز مرد کهن بدو گفت کای نامور پهلوان چه گفتی کزاین تیره گشتم روان تو تا بر نشستی به زین نبرد نبودی مگر نیک دل پاک مرد به فرمان شاهان سرافراخته همیشه دل از رنج پرداخته بترسم که روزت سرآید همی گر اختر به خواب اندر آید همی به دست جوانی چو اسفندیار اگر تو شوی کشته در کارزار نماند به زاولستان آب و خاک بلندی بر این بوم گردد مغاک ور ایدون که او را رسد زین گزند نماند تو را نیز نام بلند همی هرکسی داستانها زنند برآورده نام تو را بشکنند همی باش دپبر پیش او در به پای وگرنه هم‌اکنون بپرداز جای به بیغوله‌ای شو ز پیش مهان که کس نشنود نامت اندر جهان کزین بد تو را تیره گردد روان بپرهیز ازین شهریار جوان به گنج و به رنج این سخن بازخر مبر پیش دیبای چینی تبر سپاه ورا خلعت آرای نیز ازو باز خر خویشتن را به چیز چو برگردد او از لب هیرمند تو پای اندر آور به رخش بلند چو ایمن شوی بندگی کن به راه بدان تا ببینی یکی روی شاه چو بیند تو را کی کند کاربد خود از شاه ایران بدی کی سزد بدو گفت رستم که ای مرد پیر سخنها بدین گونه آسان مگیر به مردی مرا سال بسیار گشت بد و نیک چندی به سر بر گذشت رسیدم به دیوان مازندران به رزم سواران هاماوران همان رزم کاموس و خاقان چین که لرزان بدی زیر اسبش زمین کنون گر گریزم ز اسفندیار تو در سیستان کاخ و گلشن مدار چو من ببر پوشم به روز نبرد سر چرخ ماه اندر آرم به گرد ز خواهش که گفتی بسی رانده ام بسی دفتر کهتری خوانده ام همی خوار گیرد سخنهای من بپیچد سر از دانش و رای من ازو نیستی گنج و گوهر دریغ همان گرز و کوپال و خفتان و تیغ چنین چند گفتم به چیزی نبست ز گفتار باد است ما را به دست گر ایدون که فردا کند کارزار دل از جان او هیچ رنجه مدار که من تیغ برّان نگیرم به دست سر نامدارش بگیرم به شست نپیچم به آورد با او عنان نه کوپال بیند نه زخم سنان @hafez_adabiyat