eitaa logo
حافظ خوانی و ادبیات
871 دنبال‌کننده
501 عکس
232 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چوبادعزم سرکوی یارخواهم کرد.mp3
4.1M
غزل شمارهٔ ۱۳۵     چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بطالتم بس است امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع ، صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد @hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۰۳.mp3
3.18M
غزل ۳۰۳ شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال اَحادیاً بجمالِ الحبیبِ قِف وانزِل که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال حکایت شب هجران فروگذاشته به به شکر آن که برافکند پرده روز وصال بیا که پردهٔ گلریز هفت کاری چشم کشیده‌ایم به تحریر کارگاه خیال چو یار بر سر صلح است و عذر می‌طلبد توان گذشت ز جور رقیب در هر حال به جز خیال دهان تو نیست در دل تنگ که کس مباد چو من در پی خیال مُحال قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی به خاک ما گذری کن که خون ماست حلال @hafez_adabiyat
شرح غزل ۳۰۳❇️
شگفت شعری در حال و هوای دردهای انقلاب و رنج های امثال از استاد دوست داشتنی ام، که ماه هاست در رگ های من جریان دارد... بیت بیتش را گریه کرده ام، زیسته ام و آموخته ام. خدای، ایشان را همیشه در کنف عنایت خویش، حافظ باد و دل مهربان و طبع روانشان را از گزند آفات دهر، در امان نگاه داراد. . . . . مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم هنوز غرقه ی امواج سرد اروندم در این شبانه که غوّاص درد موّاجم به دستگیری یاران رفته محتاجم کسی نگفته و مانده ست ناشنیده کسی منم شبیه کسی، آنکه خواب دیده کسی منم شمایل داغی که شرقیان دیدند گلی که در شب آشوب، غربیان چیدند منم شبیه به خوابی که این و آن دیدند برای این همه مه پیکر جوان دیدند منم که با سند زخم اعتبار خودم منم که چهره ی تاریخی تبار خودم شبیه سوختن ایل داغدار خودم منم که با سند زخم اعتبار خودم پری نموده و بر پرده‌ها فریب شده فریب غرب مخور کاینچنین غریب شده! ستاره‌ها و پری‌های سینما منگر به چشم غارنشینان چنین به ما منگر! دروغ این همه رنگش تو را ز ره نبرد شلوغ شهر فرنگش دل تو را نخرد! سخن مگو که چنین و چنان به زاویه‌ها مرو به خیمه تاریک این معاویه‌ها مبر حکایت خانه به کوی بیگانه مگو به راز به دیوان حکایت خانه! اگرچه درد زیاد است و حرف‌ها تلخ است بهل که بگذرم از شکوه، ماجرا تلخ است اگرچه حرف زیاد است و حرف شیرین است ببین به چهره ی من، "برد-برد" شان این است! اگر نبود به کف تیغ من که تیزتر است کجا ز طفل یمن طفل من عزیزتر است؟! مگر نه طفل من است این گلی که در یمن است؟ چرا فشردن دستی که بر گلوی من است؟! بهشت مردم شرقم، به غرب کی نگرم؟ دخیل کرب و بلایم، کجا به ری نگرم؟ چرا که مشق کنم خطّ تیغ حرمله را؟ چرا به گندم ری بازم این معامله را؟ ببین به من که برای جهان چه می‌خواهند برای این همه پیر و جوان چه می‌خواهند برای پیری این کودکان چه می‌خواهند منم بلاغت تصویر آنچه می‌خواهند! گمان مبر که منِ سوخته ز مرّیخم خلاصه همه بغض‌های تاریخم بگو به دشمن تا گفت‌وگو به من آرد پی مذاکره بگذار رو به من آرد بایست! قوّت زانوی دیگران مطلب! به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب! به ضربه ی سُم اسبان، به روز جنگ قسم به لحن داغ‌ترین خطبه تفنگ قسم که جز به تابش شمشیر، صبح ایمن نیست چراغ‌های توهّم همیشه روشن نیست! کجا به برّه دمی گرگ‌ها امان دادند؟ کجا که راهزنان گل به کاروان دادند؟ مگر نه شیوه ی فرعون شان رجیم‌تر است در این مناظره موسای تو کلیم‌تر است؟ مکن هراس ز من، نامه ی امان توام چراغ شعله‌ور عیش جاودان توام به دیدگان وصالی در این فراق نگر به کودکان ستمدیده ی عراق نگر نه کدخدا به تو این قریه رایگان داده به خطّ خون من این مرز را امان داده نه چشم مست تو شرط ادامه ی صلح است دهان سوخته‌ام قطعنامه ی صلح است به یُمن صاعقه و رعد، باغ من سبز است ز خون سرخ شهیدان چراغ من سبز است به ورطه ای که سکون جز هلاک، چیزی نیست به غیر سجده نصیبم ز خاک، چیزی نیست جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش یمن اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش! چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت! به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت. . https://eitaa.com/hasankhosravivaghar @hafez_adabiyat
4_852427609550618679_5929037953664812947.mp3
9.76M
و این هم قطعه ی "خلاصه ی همه ی بغض های تاریخم" با شعر و دکلمه ی استاد جانم و آهنگسازی https://eitaa.com/hasankhosravivaghar @hafez_adabiyat
سالهادل طلب جام جم ازمامی کرد.mp3
3.9M
غزل شمارهٔ ۱۴۳ سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان ره دریا می‌کرد بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد دیدمش خرم و خوشدل قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد گفت : آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد آنکه چون غنچه لبش راز حقیقت بنهفت ورق خاطر از این نکته محشّا می کرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد آن همه شعبده ها عقل که می‌کرد آنجا ساحری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می کرد @hafez_adabiyat
هدایت شده از سیمرغ
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی دیدنی استاد شهریار در محضر آقا؛ یا رب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد @simorgh1001
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 شعر زبان آشتی جهان است 💠 ، محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها 📆شنبه ها ⏰۵تا۷عصر 🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ❇لینک دعوت باافتخار و امتنان : https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا