#امام_حسین_ع_مناجات؛ #شب_جمعه؛ در آرزوی #زیارت_کربلا
همیشه هر شبِ جمعه به سینه غم دارم
حرارتیست قدیمی که در دلم دارم
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکستهی خود را که دستِ کم دارم
میان نامهی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
مرا به حُرمتِ موسی الرضاست میبخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
به امرِ حضرت سلطان، حسین میگویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
✍ #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/hafezan_vahy
#امام_حسین_ع_مناجات؛ #شب_جمعه؛ #زیارت_کربلا
تا خداییِ خدا، در دلوجانست حسین
ما پناهنده به اوییم، امانست حسین
یک حسین گفتم و غمها همه از یادم رفت
همهی دلخوشی ما ز جهانست حسین
بیشتر از خود ما غُصهی ما را خورده
شکر دارد! پدر سینهزنانست حسین
تا براین سینه زدی، بار گناهت را شُست
بیشتر سینه بزن! خانهتکانست حسین
او صدا کرده که امشب همه اینجا هستیم
مردیاش بیشتر از حد بیانست حسین
وارد روضه شدی، محضر زهرا هستی
روضههایش بخدا عین جنانست حسین...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
http://eitaa.com/hafezan_vahy
1.39M
🎧#اجرا_استادحاج_پیرزاده
#امام_زمان_عج_مناجات
#زیارت_کربلا
از زندگیِ بی تو بیزاریم آقا😭
دیگر بیا، خیلی گرفتاریم آقا😭
غیر از ظهورِ تو نخواهیم از خداوند
شب تا سحرهایی که بیداریم، آقا
با دلبری غیر از تو که کاری نداریم
در سینه تا مهرِ تو را داریم آقا
با دیدههایی که بهجز تو هرچه دیده!
روی تو را مُشتاقِ دیداریم آقا!
پیشِ طبیبِ دیگری جُز تو نرفتیم
حالا که اُفتادیم و بیماریم آقا
پُر مُدِّعا هستیم، اما هیچ و پوچیم
از تو تُهی، از خویش سَرشاریم آقا!
ما وصلهی ناجورِ دربارِ تو هستیم
دَر چشمهای خیسِ تو، خاریم آقا
😭😭😭😭
تنها زِ چشمِ مهربانت بَر میآید 😭
بخشیدنِ ما که گُنهکاریم آقا😭
* *
اِمسال هم، کربوبلا روزیِ ما نیست
اِمسال هم، عُقده به دِل داریم آقا
✍ #رضا_رسول_
@ravanedel
#شب_جمعه
#زیارت_کربلا
شب جمعه کنار ششگوشه
دل من حالت عجیبی داشت
میشنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بیشکیبی داشت
حرمش از ملائکه پر بود
انبیا در طواف ششگوشه
و ثواب هزار حج را داشت
به خدا هر طواف ششگوشه
شب جمعه ضریح اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
«شبهای جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا
گردد به دور خیمهها
گوید حسین من چه شد
نور دو عین من چه شد...»
سمت پایین پا که میرفتم
ناگهان چشمهای من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضهخوان علی اکبر شد
یک به یک گفت روضهها را تا
پای ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنار پیکر او
حضرت عشق ناله سر میداد:
«جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید...»
از نگاه پر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
خنکای شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبی سقا
همنفس با صدای موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
«سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل...»
آن طرفتر نگاه میکردم
شِکوِه و اشک، ناله و گله را
میشنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجههای سلسله را
ناگهان در حوالی گودال
محفل گریههای زینب شد
زینب آمد کنار ششگوشه
کربلا کربلای زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همهٔ کائنات میلرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
«این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست...»
بانگ ندبه مرا به خود آورد
صبح جمعه رسیده بود از راه
دل من داشت «العجل» میخواند
در کنار ضریح ثارالله
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه حافظان وحی | عضو شوید👇https://eitaa.com/hafezanewahy