هدایت شده از دلنوشت...
#سوال_شماره3⃣4⃣
سلام خدا قوت
من دختر که بودم اصلا به نامحرم نگاه نمی کردم اصلا و پول هم میگفتم مهم نیس تو زندگی...
وضع مالی پدرم خیلی خوبه و پدرم هم سرشناس هس
درس میخوندم و سال اول بود که اومدن خواستگاریی
من اونموقع ۱۷ ساله بودم درکی از موقعیت مالی نداشتم و خیلی رمانتیک میگفتم شوهرم نماز خون باشه قیافه و درس و پولش اصصصصلا برام مهم نیس
ازدواج کردم با اینکه برای درسم خیلی آرزوها داشتم و دارم میخونم الان
که ۲۳ سالمه خیلی قیافه برام مهم شده و میگم کاش همسرم یه کم جوون تر بود بعضی وقتا بهش سرد میشم با اینکه بهش وابسته ام الان میگم کاش همسرم از خودم بالاتر بود تا انقدر احساس برتری نداشتم نسبت بهش
چه کار کنم این احساس نباشه تو زندگیم شوهرم خیییییلی با هام خوب رفتار میکنه خوش اخلاقه و بیشتر از همه هوامو داره خیلی دوسم داره در حد خودش برام بهترینها رو فراهم میکنه اما این حس برتری رو دوس ندارم چه کار کنم که این حس از بین بره و زندگیم شیرین تر بشه خیلی دوسداره درسش رو ادامه بده ولی پولش رو نداره۲ ترم بیشتر نرفته دانشگاه
راستی ازدواج تقدیر هست یا انتخاب
هدایت شده از دلنوشت...
#سوال_شماره3⃣5⃣
بنده خانومی مذهبی هستم وهمه تلاش خودم رو میکنم تا تمام محرمات و واجبات را رعایت کنم . اما متاسفانه خانواده ی همسرم دقیقا برعکس هستن ، حتی غیر از همسرم و مادرشون بقیه نماز هم نمی خونن ، اما من سعی میکنم در جمعشان خانومی شاد و سرزنده حاضربشم به این دلیل که فکرنکنند مذهبی ها افسرده و غمگین هستند البته بارعایت احکام اسلامی .
شوخی و بگو، بخند با خواهر شوهر و جاری . میخواستم بدونم از اونجایی که بارها مطالعه کردم باید با گناهکاران رفتار سردی داشت و نباید صمیمی شد یا بایداعلام برائت کرد . بنده بااین رفتارم گناه نمیکنم