eitaa logo
حفیظ|آموزشگاه‌تخصصی‌حفظ
4.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
160 ویدیو
83 فایل
﷽ 💯 اینجا #تخصصی_ترین مهارت های #حفظ_متقن قرآن رو آموزش میبینید تحت نظارت رتبه نخست مسابقات بین المللی استاد محمدجوادمرادی🇮🇷 🔹️مشاوره رایگان👈 @mj_moradi 🔹️موفقیت ها👈 @eftekharat_ma 🔹️تلگرام👈 t.me/hafizzchannel 📲 ثبت نام 👈 ۰۹۱۹۳۵۹۹۶۰۲
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴شهادت حضرت جوادالائمه علیه و علیهم السلام تسلیت باد ✔کرامتی از آن حضرت محمد پسر میمون می گوید: در مکّه در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام بودم. قبل از حرکت امام به سوی خراسان به او عرض کردم:«من می خواهم به مدینه بروم.» امام تبسمی فرمود و نامه ای نوشت و به من گفت آن را نزد فرزند نوزادش، امام جواد، ببرم. من به مدینه وارد شدم اما در اثر بیماری، بینایی ام را از دست داده بودم. خدمت امام جواد علیه السلام رفتم. یکی از خدمتکاران مرا نزد او برد. امام جواد که در گهواره بود، به سخن در آمد و به موفق (یکی از خدمتکارانش)، فرمود:«مهر نامه را بشکن و آن را به من بده.» آن‌گاه به من فرمود جلو بروم. من جلو رفتم و امام دست خود را بر چشمم کشید. ناگهان بینایی خود را بازیافتم. دست و پای او را بوسیدم و از خدمتش خارج شدم. 📚بحارالانوار، ج ۵۰ ص ۴۶، حدیث ۲۰. علیه السلام Eitaa.com/hafizz
🏴شهادت حضرت جوادالائمه علیه و علیهم السلام تسلیت باد ✔کرامتی از آن حضرت محمد پسر میمون می گوید: در مکّه در خدمت حضرت امام رضا علیه السلام بودم. قبل از حرکت امام به سوی خراسان به او عرض کردم:«من می خواهم به مدینه بروم.» امام تبسمی فرمود و نامه ای نوشت و به من گفت آن را نزد فرزند نوزادش، امام جواد، ببرم. من به مدینه وارد شدم اما در اثر بیماری، بینایی ام را از دست داده بودم. خدمت امام جواد علیه السلام رفتم. یکی از خدمتکاران مرا نزد او برد. امام جواد که در گهواره بود، به سخن در آمد و به موفق (یکی از خدمتکارانش)، فرمود:«مهر نامه را بشکن و آن را به من بده.» آن‌گاه به من فرمود جلو بروم. من جلو رفتم و امام دست خود را بر چشمم کشید. ناگهان بینایی خود را بازیافتم. دست و پای او را بوسیدم و از خدمتش خارج شدم. 📚بحارالانوار، ج ۵۰ ص ۴۶، حدیث ۲۰. علیه السلام Eitaa.com/hafizz