اینجوری خوابیدند
تا خواب را از چشم دشمنان وطن
گرفتند....حسن آقا طهرانی مقدم
از فرط خستگی تو جبهه
همین حالت نشسته میخوابید.
روح بلندت شاد پدر موشکی ایران
.
🔖 #خاطره // حسن مطمئن بود در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل صهیونیست باید همیشه با دست پر آماده باشیم. دو هفته قبل از شهادتش در جلسهای کاری با یکی از تیمهای موشکی، برای اینکه عزم و خواست محکم خود را برای ادامه دادن این راه تذکر دهد و حجت را برای یاران جوانش تمام کند، با مشت روی میز کوبیده و گفته بود حتی اگر من نبودم روی قبرم بنویسید این مرد میخواست #اسرائیل را نابود کند!
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
💢 شهید محمدمهدی گرجی ( از لشکر ویژه ۲۵ کربلا) شهادت ۴ خرداد ۱۳۶۷ شلمچه ؛ سن ۱۶ سال ؛ تاریخ تشییع پیکر : ۱۳۷۵ قائمشهر :
.
#خاطره
▪️مادر شهید - خانم صدیقه کلامی :
قبل انقلاب محمد مهدی آمادگی بود یک روز از مدرسه اومد و گفت : «مامان ! مگه ترانه حرام نیست . امروز تو مدرسه ترانه گذاشتند و به ما گفتند دست بزنید و من دست نزدم و انگشتم و تو گوشم کردم که نشونم . تو فردا بیا مدرسه بهشون بگو که ترانه گوش کردن حرام است» من رفتم مدرسه و به مدیر گفتم و معلم ها با این که خیلی اهل حجاب نبودند خیلی خوش شون آمد . یک روز دیگر به خانه آمد و گفت:« مامان من دیگه مدرسه نمیرم »گفتم چرا ؟ گفت«امروز ترانه گذاشتند و بچه ها دست می زدند . معلم کلاس دیگر آمد و دست من و از گوشم در آورد و گفت چرا دست نمی زنی ؟ گفتم من دست نمیزنم ترانه حرامه . گفت باید بیایی جلو و برقصی . من گریه کردم و معلم اومد و جلوی او را گرفت و نگذاشت . اگر بچه ها آمدند دنبال من بگو مهدی اوریون گرفته» و از فردا دیگر به مدرسه نرفت .
.
کانال شهدایی #هفت_تپه_ی_گمنام 👇
🆔 @hafttapeh
🎂 #تولدت_مبارک_سید_باقر
ولادت : ۱۴ خرداد ۱۳۵۰_روستای ارا _کیاسر
شهادت : ۱۹ فروردین ۱۳۶۷_فاو
.
🔖 #خاطره : شهید تعریف می کرد که بعد از مجروح شدن من را داخل آمبولانس قرار دادند تا به پشت جبهه اعزان نمایند در داخل آمبولانس به خاطر شدت جراحات امدادگر بسیار ترسیده بود و نمی توانست دست به کاری بزند و مدام می گفت او که زنده نمی ماند ، شهید می شود و بی فایده است و من در آن حال هم خنده می کردم که بیچاره امدادگر چه جوری دست و پایش را گم کرده است و حال و هوای عجیبی داشتم که الان به دیدار شهدا می روم و مهمان آقا امام حسین می شوم تا این که بی هوش شدم و در بیمارستان کرمانشاه بهوش آمدم و دیدم زنده ام .
.
▪️برادر شهید : شهید در مجروحیت اول که در بیمارستان کاشانی همدان ملاقاتش رفتم و بر اثر شدت جراحات به شکم و بخشی از روده هایش مچاله شد و بسیار ضعیف و لاغر شده بود و شلنگی درون شکمش قرار دادند تا عفونت های بدنش شسته شود من نزد دکترش رفتم و ایشان گفتند این پسر با سن کمش بسیار مقاوم و صبور است و دردی که او دارد 10 مرد قوی را از پای در می آورد .
.
#تولدت_مبارک
#سید_باقر_قادری
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
اینجوری خوابیدند
تا خواب را از چشم دشمنان وطن
گرفتند....حسن آقا طهرانی مقدم
از فرط خستگی تو جبهه
همین حالت نشسته میخوابید.
روح بلندت شاد پدر موشکی ایران
.
🔖 #خاطره // حسن مطمئن بود در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل صهیونیست باید همیشه با دست پر آماده باشیم. دو هفته قبل از شهادتش در جلسهای کاری با یکی از تیمهای موشکی، برای اینکه عزم و خواست محکم خود را برای ادامه دادن این راه تذکر دهد و حجت را برای یاران جوانش تمام کند، با مشت روی میز کوبیده و گفته بود حتی اگر من نبودم روی قبرم بنویسید این مرد میخواست #اسرائیل را نابود کند!
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
#هنوز_لیاقت_پوشیدن_این_لباس_را_ندارم
#بیاد_سردار_شهید_موسی_علیزاده 🇮🇷
.
▪️موسی علیزاده ؛ اهل روستای زین العابدین جویبار، عضو گردان صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ کربلا و معروف بود به شکارچی تانک.مرحله آخر جبهه به عنوان پاسدار نام نویسی کرد ولی بعد از یک هفته مجدداً به گزینش لشکر مراجعه کرد وقتی علتش را پرسیدم گفت:« هنوز لیاقت پوشیدن لباس سبز سپاه را پیدا نکردم و خود را در آن حد و اندازه نمی بینم.( راوی : برادر جعفر یزدانی)
.
#خاطره
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
💢 #سالروز_شهادت
#دلاور_مرد_سوادکوهی
#سردار_شهید_خدایار_داودی
.
▪️ #خاطره / معمولا خانوادههای پاسدار بعد از گرفتن دارو، یک رسید درمانی میگرفتند و سپس، هزینه آن را از سپاه دریافت میکردند. خدایار وقتی از جبهه بر میگشت، آن برگهها را از مالی میگرفت و در گوشهای از باغ پنهان میکرد. ما چند روز بعد، متوجه این کار او میشدیم. وقتی میپرسیدیم: چرا این کار را میکنی، میگفت: کشورمان در حال جنگ است و شرایط اقتصادی طوری نیست که من بروم و از سپاه هزینه بگیرم.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
💢 #شهید یداله صادقی
#ولادت : ۱۳۴۲ _ساری( روستای پرکوه)
#شهادت :۱۶ بهمن ۱۳۶۲ _مهران
#نحوه_شهادت : اصابت ترکش به شکم
#گلزار : ملامجدالدین ساری
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊
.
#خاطره
«صبح روز عمليات، آرام و قرار نداشت! سپاه چهارم عراق با تحرّكات خود، عرصه را بر بچه ها تنگ كرده بود. شهيد صادقي به همراه شهيد عالي، دست به يك اقدام شجاعانه زدند. حمل اَدوات و آر.پي.جي 11 در بالا بردن از سراشيبي كوههاي مهران سخت بود، امّا يدالله بدون واهمه از اين اسلحه براي نابودي دشمن استفاده كرد و هنگام اصابت گلوله، نواي حسين حسين شعار ماست، شهادت افتخار ماست، سر داد.»
.
📩 #قسمتی_از_وصیت_نامه :
مادرم ؛ سخنی چند با تو دارم: تو خود می دانی که هروقت کنارت می نشستم و با تو سخن می گفتم به تو می گفتم که تنها آرزوی هر مسلمان واقعی شهادت است و این آرزو نیز در دل من پرورش یافته و دیگر تاب ماندن در این زندان را ندارم زیرا عزیزی عزیزتر از شما را یافتم که به همین زودی به مهمانی آن عزیز خواهم رفت.🕊
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
🆔 @hafttapeh
#گمنام_۶۲
#از_موزیرج_تا_چیلات
.
_#شهید علی اعظم حسن نژاد.🇮🇷
_#متولد ۱۳۴۱ روستای موزیرج #بابل
_#شهادت : ۱۳۶۲ #چیلات_تدفین : ۱۳۷۱
.
🔖 #خاطره : //برادر شهید : در بهمن سال 62 هوا بسیار سرد بود و موقع اذان صبح بود که در خانه را کوبیدند و من رفتم در را باز کردم دیدم شخصی در تاریکی می گوید : ماست دارید ؟ و بعد با خنده ای بلند سلام کرد . دیدم علی اعظم است که از جبهه برگشته او را در آغوش گرفتم و با هم به اتاق رفتیم و زیر کرسی داغ نشستیم . سرمای بسیار زیاد کردستان پوست صورت و دستش را مخدوش کرده بود . پس از چند دقیقه متوجه شدم شهید به شدت به فکر فرو رفته مادرم گفت : چه شده پسرم در فکر هستی ؟ با حالتی حزن آلود گفت : رزمنده ها الان بالای قله یخ زده اند از سرما ... . و ما مات و مبهوت در اندیشه حرف های او بودیم .
.
💌 قسمتی از #وصیت_نامه #شهید:
برادران ! در موقعیتی قرارگرفته ایم که هر روزش و هر مرحله از انقلاب اسلامی امتحانی است که خداوند برای ما مقدر می گند . چرا که خداوند می فرماید : «احسب الناس ان بترکو ان یقولوا امنا و هم لا یفتنئن » (سوره عنکبوت ) . ای کسانی که ایمان اورده اید گمان کردید که همین طور رها می شوید و امتحان نمی کنم شما را .– خواهرانم ! با حجابتان حرمت خون شهدا را حفظ نمایید .
.
#شادی_روحش_صلوات
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
🆔 @hafttapeh
🩸شب جمعه ؛
رحمةالله به عشاق اباعبدالله
▫️به یاد عارف دلسوختهی
گردان حمزه سیدالشهدا لشکر
ویژه ۲۵ کربلا، فرماندهی شهید
حسین بابازاده .اهل روستای چاری بابل_شهادت ۱۳۶۷ جزیره مجنون.
شهیدی که نماز شب هایش در جبهه
معروف بود و همه حسین را به نمازش میشناختند.
.
🔖 #خاطره : در یک منطقهای تازه رسیده بودیم ، همه بچهها چادر زدن و مشغول استراحت شدن .نیمه های شب طوفان شدیدی گرفت به نحوی که همهی چادرهارو به این طرف و اون طرف پرتاب کرد و کلا اردوگاه رو بهم زد.بعد از چند دقیقه که طوفان آروم شد متوجه شدیم که حسین آقا نیست که ناگهان دیدیم در گوشه ای درون تاریکی مشغول نمازشب است ، بسمتش رفتیم ، بعد از اینکه برنامه اش تموم شد ازش پرسیدیم حسین آقا طوفان اومد شما متوجه نشدین ؟گفت طوفان ؟ نه من متوجه چیزی نشدم!!
.
🎙راوی: قاسمعلی باباگلزاده
همرزم شهید...
.
#صوت_شهید 🎧
#شادی_روحش_صلوات
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
🆔 @hafttapeh
سلامعلیکم
آقا حمید خداقوت برادر جان
ایام مبارک و به کام ان شاءالله
آرزوی توفیق
.چند روز پیش در رامسر مادری را از دست دادیم که هم همسر شهید بود و هم مادر شهید.همسر شهید علی حسنی و مادر شهید فرزاد حسنی. متاسفانه دوشنبه ۱۷ شهریور به رحمت خدا رفتند و به همسر و فرزند شهیدش پیوستند.انشاءالله مورد رحمت و عنایت خاص خداوند باشند.نمیدانم چرا مسئولین شهرستانی انقدر در معرفی این چهره های موثر انقلاب ضعیف عمل میکنند.کاش کمی بهش میپرداختی.
.
📝 #ادمین :این پیام و یکی از عزیزان برام فرستاد. حیف و صد حیف که این شیرزن از بین ما رفت و ما تازه او را شناختیم و چقدر نامردیم ما که قدر ندانستیم و بعد این همه سال به زیارت این مادر نرفتیم.😔مرحومه حاجیه زینب اقدامی سال ۱۳۳۸ با علی آقا ازدواج میکند و صاحب ۸ فرزند میشوند.همسرش کارمند هتل رامسر بود.البته هم مداح بود و هم معلم قرآن.سال ۶۱ پسرش فرزاد در هویزه بعنوان بسیجی بشهادت رسید.۴ سال بعد همسرش علی آقا در شلمچه بشهادت رسید.مادر هم چند روز پیش به آنها پیوست و هر سه در
بهشت زینبیه رامسر در کنار هم آرام گرفتند.
.
#خاطره :همسر شهید :« وقتی اکبری و سلمان نژاد شهید شدند ،همسرم گریه و زاری می کردند، بهش گفتم : وقتی من برای شهید گریه می کنم شما می گین شهید گریه نداره. پس خودت چرا گریه میکنی.علی گفت : «من برای شهادت آنها گریه نمی کنم ، برای خودم گریه می کنم که چرا عقب ماندم .» بهش گفتم : گریه نکن، توهم شهید میشی . وقتی این و گفتم، گفت :« خدا از دهان ات بشنود .»
.
#شادی_روحشان_صلوات
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
💢 #شهید محمد عبدالله پور آهنگر کلایی ( قائم شهر) #سن ۱۹ #سال _ #شهادت : ۲۶ #شهریور ۱۳۶۳ #مریوان
.
▪️#خاطره // برادر شهید : یادم می آید که برادر شهیدم محمد چند جفت کبوتر در منزل نگهداری می کرد و خیلی به آن ها می رسید . بعد از این که ایشان برای آخرین بار به جبهه رفتند مادرم یک هفته قبل از خبر شهادت ایشان، آن ها را آزاد نمود و به هوا انداخت . در روز تشییع جنازه دور میدان طالقانی من دو تا از آن کبوتران را دیدم که در بالای جنازه شهید فرود آمدند و تا مزار او همراهی کردند و تا هنگام دفن تا ساعت ها در بالای قبر او به پرواز در آمدند و رفتند . این دو کبوتر تا مراسم هفتم شهید در بالای منزل ما بودند و سپس رفتند .
.
#سالروز_شهادت
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh
هدایت شده از هفتتپهی گُمنام 🇮🇷
💢 #خاطره // #فقر_آهن
#سردار_شهید_رمضانعلی عبدی(نور)
فرمانده محور مریوان از لشکر ویژه ۲۵ کربلا
#شهادت طویله عراق سال ۱۳۶۰
.
▫️خواهرش نقل میکند: «ترکش خورده بود ،یک بار که داشت وضو میگرفت، دستش را دیدم و گفتم: چی شد داداش؟ خندید و گفت: به خاطر فقر آهنی که بدنم داشت، یک تکه آهن خوردم تا کمبود آهنم رفع شود.😁»
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🆔 @hafttapeh