eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام🦋
2.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
937 ویدیو
6 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋 ارسال مطالب به ادمین👇 @Ahmadiatoui
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 . ▪️قربانعلی علیپور.اهل روستای خطیرکلا قائم شهر.پدرش کشاورز بود.مظلوم بود و متواضع.سال ۶۰ عازم جبهه شد.دوبار مجروح شد.یک بار از ناحیه پا و یک باز هم از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت. شب عملیات محرم تو گردان صاحب الزمان به فرماندهی سردار شهید صادق مزستان حضور یافت .در مرحله اول عملیات ( ۱۰ آبان ۱۳۶۱) با شروع حمله گردان صاحب یک شهید در آن شب تقدیم انقلاب کرد.او کسی نبود جز قربانعلی علیپور.شادی روحش صلوات. . 💠 @hafttapeh
💢 . ▫️سردار حمید رجبی مقدم که صاحب الزمان لشکر ویژه ۲۵ در بود. او یار باوفای صادق بود و در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۶۱ رسید. 🔖 مادر : يکروز به من گفت مادرجان تصميم گرفتم همانطوريکه شما مي خواهيد به جبهه نروم منم خليي خوشحال شدم و خدا را شکر کردم و پرسيدم چطور شد منصرف شدي مادر؟!. آقا حميد در جوابم گفت شما راضي باشيد بهتر است اما فقط در آخرت وقتي حضرت زهرا (س) از من سوال کرد که چرا به ياري اسلام نشتافتي، شما را نشان بي بي دو عالم مي‌دهم و مي گويم مادرم به من اجازه نداد. با شنيدن اين حرف آقا حميد انگار از خواب بيدار شدم و با قوت قلب گفتم مادرجان از همين حالا راضي هستم .برو خدا بهمراهت. . 📩 رجبی مقدم : و تو اي دختركوچكم! حال، اگر به شهادت نائل گشتم و نتوانستي به من بابا بگويي ،مي تواني بعد ازگشودن زبان، اين ندا را سردهي: «جنگ، جنگ تاپيروزي» (سمانه ) جانم ! تو بزرگ مي شوي و به عنوان دختر من ،«سكينه وار»، راهم را ادامه مي دهي و اسلام را ياري مي كني و پيام مرا ،به «شام ها»، به كوفه ها و به همه جا مي بري. . 💠 @harttapeh
📩 . 🏷خدایا مرا بسوزان؛ همراه سوختن گناهان من را هم بسوزان.خدایا چه بگویم که از بار گناهانم باخبری و میدانی در خلوت چقدر معصیت کردم.خدایا توبه کردم...قبول دارم عهد شکنم، قبول دارم بند عاصی و گنه کارم،خدایا دستم به دامان توست ، اول پاکم کن و بعد خاکم کن.خدایا در جوانی آمدم و در جوانی خودم را به تو سپردم...خدایا مرا ببخش که محتاج عفو و بخشش تو هستم. . 💠 @hafttapeh
💢 یاد بچه هایی بخیر که دنبال پست و مقام نبودند... . 💠 @hafttapeh
💢 . ▫️پدر شهید : تابستان ها پیش آقای خطیبی در چاکسر کاشی کاری می کردند. به خاطر صداقت و رفتار خوب او آقای خطیی هر روز با موتور  می آمد دنبالش می گفت نمی خواهد کاری بکنی فقط بیا پیش من باش . بعضی وقت ها با شهید علی محمدی تابستان ها یخ می فروختند . هیچ وقت بیکار نمی نشست کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد .زمانی که می خواست به جبهه برود و رضایت نامه آورد که امضا بزنم این کار را نکردم و قبول هم نکردم همان شب خواب دیدم در بیابانی هستم  و سگ ها به من حمله کردند  و من می خواستم فرار کنم ولی نمی توانستم وقتی که پسرم اسدالله آمد  سگ ها همه فرار کردند . وقتی صبح بیدار شدم رفتم به انجمن و گفتم من رضایت می دهم که پسرم به جبهه برود . . 💠 @hafttapeh
22.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ | روضه خوانی حاج علی علیپور برای شهدای گمنام... 📌آئین استقبال از ۷ شهید خوشنام دوران دفاع مقدس در لشکر عملیاتی ۲۵کربلا-۶ آذر۱۴۰۳ 💠 @hafttapeh
🌊 . ▫️محمدمهدی تحویلداری.متولد ۱۳۳۸ محله ي تحويلداري رشت بود و بزرگ شده ی ساری. او پس از دريافت ديپلم خود وارد خدمت نظام شد و تحصيلات خود را در دانشكده ي افسري نيروي دريايي آغاز كرد. پس از طي دوه تخصصي و ادامه تحصيل به آمريكا اعزام شد و در رشته ي مهندسي برق و الكترونيك دانشگاه تگزاس مشغول به تحصيل شد. اواخر سال 1359 به كشور بازگشت و خود را مهياي خدمت كرد. هنگام جنگ در عمليات هاي متعددي از جمله والفجر 8 و خيبر حضوري فعال داشت. او در هفتم آذر ماه 1375 در حالي كه به اتفاق همرزمانش در حال بازگشت ز منطقه ي انجام مانور در بندرعباس و جزيره مينو بود بر اثر سانحه اي كه براي هلكوپترشان رخ داد به همراه ساير همرزمانش به فيض عظماي شهادت نائل شد و در آرامگاه ملامجدالدین ساری به خاک سپرده شد. . ▫️وی به عنوان مهندس هوا ناو در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت می کرد و در آب‌هاي جزيره خارك مسووليت خلبان‌هاي ناو را تا پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران برعهده داشت. . 💠 @hafttapeh
💢 نه اهل چپ بودن و نه راست...مسیر مشخص و بود و صراط مستقیممم...تا آخرش تو همین خط و مسیر و کانال موندن و لفت ندادن... . 💠 @hafttapeh
💢یادتونه ، آهنگران میخوند: رفیقانم دعا کردند و رفتند دقیقا یعنی همین عکس ....!!! . 💠 @hafttapeh
🦋 حضرت گفت به من : آقا تو باید برگردی . ▫️اهل بابلسر بود.بسیجی لشکر ویژه ۲۵ کربلا.سال ۶۲ عملیات والفجر ۶ تو چیلات بشهادت رسید.۱۳ سال بعد تفحص شد و استخوان های مبارکش برگشت.پسر شهید تعریف میکرد: یک شب خواب دیدم پدرم برگشته ، به سمتش دوان دوان رفتم و با ذوق تمام اون و در آغوش گرفتم.اما حس کردم بابا زیاد خوشحال نشد.ازش سوال کردم چیزی شده بابا !؟انگار ناراحتی که برگشتی...!!! . ▫️گفت : آره پسر.ما تو این مدتی که تو تپه های منطقه چیلات بودیم، هر غروب خانم حضرت زهرا به ما سر میزد.وقتی از کنار استخوان های ما رد میشد، این چادرش بروی پیکرهای شهدا و من وقتی کشیده میشد ، یه حال قشنگی بهمون دست می‌داد که قابل وصف نیست.یک روز که خانم تشریف آوردن ، اسم من و صدا کرد و گفت : آماده شو که باید برگردی.گفتم خانم چراااا من !گفت :آخه دخترت مدتیه داره من و قسم میده به پسرم حسین که پیکر بابام برگرده ، واسه همین تو باید بری پیشش.نمیتونم درخواستش و رد کنم..!!! . 💠 @hafttapeh
💢 ... ... . ▪️رئیس ستاد لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود. عملیات والفجر هشت فاو ، بچه های مازندران برای ساخت سنگر نیاز به الوار چوب داشتند.با قایق چوب ها را به حاشیه اروند می آوردند و به فاو انتقال می‌دادند.اما حاشیه ی اروند وقتی آب جزر و مد میشد باتلاقی درست میشد که کار انتقال چوب ها را با مشکل روبرو می‌کرد. . ▪️یک روز حسینعلی با وجود اینکه که خود در جبهه مسئول هم بود به همراه نیروهایش شروع به انتقال این چوب ها کردند.تا زانو و کمر در گل و لای فرو می‌رفتند.دقایقی گذشت ، معاونش دید بچه ها یکی یکی بخاطر آن شرایط سخت از زیر کار شانه خالی کردند اما حسینعلی انگار نه انگار همچنان مشغول انتقال چوب هاست.میگفت : وقتی این شرایط و دیدم زبان به گلایه باز کردم و گفتم حاجی چه وضعشه همه رفتن که ، فقط من و شما موندیم ...با همون سر و وضع گلی و خستگی و عرقی که می‌ریخت: لبخندی زد و گفت : خدا میبینه برادر ...ما مسئولیم.نباید شونه خالی کنیم.تو هم نگران نباش.تمام این لحظات تو دوربین خدا در حال ضبطِ.... . 💠 @hafttapeh
❄️ دل زمین به برف است دل ما به شما ... . . ▫️اسفند ۱۳۶۶_عملیات والفجرده، شیار وَشکِناو،بعدازشناسایی ارکان گردان حمزه قبل از عملیات درحال برگشت رحیم کابلی به محسن قربانی گفت: داوودشیخ هدایتی بازدن برف به بچه ها اذیتمون میکنه بهش تذکردادم برام کورکوری خوند .قربانی هم داوود و گیر آورد و سرش رو زیربرف کرد.😊_۴ ماه بعد ثبت این عکس داوود در جزیره مجنون بشهادت رسید و پیکرش جا ماند بعد سالها برگشت.حاج رحیم کابلی هم سال ۱۳۹۵ در خان طومان بشهادت رسید و پیکرش ۶ سال بعد بازگشت.حاج محسن قربانی ماند و این روزها با درد دوری از رفقای شهیدش و جراحت های ناشی از جانبازی می‌سوزد و می‌سازد. . 💠 @hafttapeh
🌨دلم یک زمستان سخت میخواهد یک برف , یک کولاک بـه وسعت تاریخ که ببارد , که ببارد در ارتفاعات دزلی و ملخور و تمام راه‌ ها بسته شوند و شما چاره‌ ای جز ماندن نداشته باشید و بمانید و به آسمان نروید... . 🔖 اینها بچه های دریا بودند اما در ارتفاعات سرد کوهستان دزلی مردانه ایستادند‌.( از راست به چپ : ▫️شهید رضا حق شناس ( محمودآباد)▫️ شهید رحیم کابلی ( بهشهر) ▫️شهید ابراهیم جهانبین ( سلمان شهر) ▫️جانباز سعید ستارزاده ( سلمان شهر) ▫️جانباز محسن قربانی ( چالوس) ▫️شهید داوود شیخ ( علی آباد کتول)مردان کوهستان از لشکر ویژه ۲۵ کربلا. . 💠 @hafttapeh
‌شکر لله شیعه ای نامی شدیم اهل جمهوری اسلامی شدیم از خمینی درس عشق آموختیم در تنور جنگ و جبهه سوختیم بیعتی کردیم با سید علی راه حق در قول و فعلش منجلی . 📷 تُرابه ،پس از آزادسازی در ،اولین عملیات ویژه ۲۵ کربلا در...📆 ۱۳۶۴ . 💠 @hafttapeh
. ⚜نوروزعلی یزدانخواه.تو فریدونکنار مش نوروز صداش میکردند.تا قبل انقلاب بقالی داشت و بعد اونم تو یک شرکت نگهبان شده بود.عجیب مقید به نماز اول وقت بود.۹ آذر سال ۱۳۵۷ حین تظاهرات بر علیه رژیم شاهنشاهی دو دخترش 🌷شهیده طوبی ( ۱۱ ساله) و 🌷خدیجه ( ۲ ساله) با یک گلوله بشهادت می‌رسند.سال ۱۳۶۰ پسر دیگرش 🌷قربانعلی توسط منافقین بشهادت میرسه. . ⚜بعد از شهادت سه فرزندش ؛ مش نوروز خودش از لشکر ویژه ۲۵ کربلا عازم جبهه ها شد و ۱۷ ماه بعنوان بسیجی تو جبهه ها حضور داشت.تا سال ۱۳۶۵ قبل از عملیات کربلای چهار.پدر و پسر دیگرش ( رحیم) برای جبهه رفتن عزم سفر کردند .رحیم میگفت بابا تو پیش مامان بمون ، مش نوروز هم میگفت : من میرم رحیم تو بمون.حاج بصیر هم گفت : قرعه کشی کنین یکدوم از شما برای عملیات بیاد.اما مادر قبول نکرد و گفت : دلم میخاد هر دوتون برین جبهه...عملیات کربلای چهار شروع شد.🌷مش نوروز همون اول عملیات بشهادت رسید.حاج بصیر هم که فرمانده بود به رحیم گفت: تو دیگه برگرد عقب.قبول نکرد و پنجاه متر جلوتر از مکان شهادت پدرش ، 🌷رحیم هم بشهادت رسید و شد پنجمین شهید خانواده یزدانخواه.... . ▪️مردم به والله این ها نیستند... همه می‌خواهند این رشادت ها به فراموشی سپرده شوند...نمی‌دانم چرا !!! شهدا شما بگذارید پای بی معرفتی ما ...!!! شادی روح شهیدان یزدانخواه و ام البنین لشکر ویژه ۲۵ کربلا مرحومه بانو شهربانو ثمنی ( مادر ۴ شهید و همسر شهید یزدانخواه ) صلوات ...🦋🇮🇷🦋 . 💠 @hafttapeh
💢 یوسف علی بابایی (( )) ۸ آذر ۱۳۶۳ _ دزلی _ ۱۹ سال : . ▪️خواهر شهید : روزی ما به مزرعه رفتیم به او گفتیم بیا، جواب داد که من در اتاقم کاری دارم، شما بروید. کارم تمام شد، می‌آیم. من کارهای خود را انجام دادم. دیدم ضبط صوت آورد و دارد سوره شمس را می خواند. گفتم چه کار می کنی. جواب داد: فرصتی ندارم. دارم برای روز مبادا ضبط می‌کنم. برادرم هفت الی هشت ماه بعد هم شهید شد و آن صوت شهید هنوز برای ما زنده است. . 💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 . ▫️این اتفاق در حاشیه یکی از سخنرانی های حاج حسین یکتا رخ داد. کودکی سیزده ساله اصرار داشت که مرا به لبنان بفرستید. ترکیب اصرارهای نوجوان با صحنه‌هایی از مستند روایت فتح یک خروجی شگفت‌انگیز را خلق کرده است. حتما تماشا کنید. . 💠 @hafttapeh
💢 . 🏷 مورد داشتیم یه شهیدی حکم انتصاب برادر خانمش، برای ریاست دانشگاه پیام نور، در دولت قبلی به مرحله ابلاغ رسیده بود که دولت تغییر کرد و ایشان رئیس‌جمهور شد.او دستور داد حکم برادر خانمش لغو شود و برای هیچ‌یک از اطرافیانش حکمی صادر نشود. - رحمت و رضوان الهی بر او باد 🇮🇷 . 💠 @hafttapeh
🔖 . ▪️خودم شخصا نمی‌خواهم از کار با مقاومت دست بکشم و بازنشسته بشوم.دوست دارم در این منطقه عاقبتم ختم به شهادت شود و شهید بشوم. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. واقعا الان سه چهار سال است منتظرم. تقریبا دو سال آخر، مخصوصا بعد از شهادت شهید سلیمانی میلم به شهادت خیلی زیاد شده است. ‌. ▪️ آن جمله که ایشان به ما گفت: میوه رسیده هستی و اگر بمانی می‌گندی. خیلی نگرانم کرده است. با خودم می‌گویم نکند خدای ناکرده به پوسیدگی و گندیدگی دچار شوم! در این یک سال اخیر، در این سال‌های کرونایی که پیش آمده است، خیلی نگران این هستم که نکند خدای ناکرده، به درد و بیماری کرونا یا مثلا در تصادف یا سکته [بمیرم].بعد از چهل و دو سال هجرت و جهاد، حالا به مرگ طبیعی بمیرم، خیلی سخت است. از خدا خواسته بودم بعد از ازدواج بچه‌هایم شهید شوم] من از گفتن این شرط پشیمانم. یعنی شرط برای خدا گذاشته بودم!آن‌ها خدا دارند. من کی هستم که این حرف‌ را بزنم. از این جهت خیلی پشیمان هستم. مرتب استغفار می‌کنم. 📚برشی از بخش پایانی در دست انتشار سردار سرتیپ پاسدار کیومرث پورهاشمی (حاج هاشم). . 💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ▫️از نيروهاي مخلص سپاه رامسر بود. حُسن خلقش باعث شده بود كه اطرافيان جذب او شوند. نصرالله مداحي مي‌كرد و به بلبل مرثيه‌خوان سپاه رامسر شهرت داشت.سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه در آمد و رفت جبهه.فرمانده سپاه رامسر ،جانشين گردان در عمليات والفجر 6، فرماندهي گروهان در عمليات‌هاي فتح‌المبين و بيت‌المقدس، معاونت گروهان و واحد اطلاعات ـ عمليات، از ديگر خدمات ارزنده اين شهيد سرافراز است كه در كارنامه جنگي او به يادگار مانده است.این عزیز سلحشور، عاقبت در 9 آذر 1362، در قاسم‌آباد عليا از توابع رودسر، به‌وسیله منافقان معاند، ترور گشت و در گلزار «شهداي ميانده» چابكسر به خاك سپرده شد. 🇮🇷 . 💠 @hafttapeh
💢 . ▫️رفیق ،جبهه رفتن به همین راحتی ها نبود.یه سری ها فکر میکنن ، جنگ که شد یه آهنگرانی بود میخوند و همه هم جو میگرفتشون و ساکشونو می‌بستن و یا علی مدد ، سوار مینی بوس و اتوبوس سلام کردستان ، سلام خوزستان ...نه عزیز دلم ....نه.............!اول اینکه از جمعیت ۳۸ میلیونی اون روز کشورمون ، فقط ۲ میلیون نفر در طول هشت سال پا به جبهه ها گذاشتند.یه سری ها شغلشون و ماشینشون و ، خونه شونو ، خانواده شونو ، درسشونو و کلا همه چیزشونو به جبهه و جنگ و دفاع از ناموس و وطن ترجیح داده بودند که اصلا به اینها نمی‌پردازیم و کاری باهاشون نداریم... . ▫️اما اونایی که دل کندن و راهی شدن اول از همه رو نفس خودشون لگد کردن. راحت نبود تو اوج جوونی دست کشیدن از همه‌ی لذت های دنیوی...راحت نبود رضایت گرفتن از پدر و مادر که اجازه بدن حاصل عمرشون راهی کارزار نبرد بشه ، راحت نبود دل کندن از عشقشون ، تنهایی زن و بچه هاشون ،بی شوهری و بی پدری و مشکلاتش .آخرین وداع ها و لحظات و سفارش ها و قول و قرارها ، یواشکی رفتن ها راحت نبود.راحت نبودرضایت و مرخصی محل کار ،خیلی سنگ اندازی میکردن و حتی تهدید به اخراج و عملی کردن آن به بهانه‌ی غیبت،راحت نبود از مال و ثروت و سرمایه ودانشگاه و تحصيلات عالیه گذشتن .راحت نبود از شهر و زادگاه دل کندن و راهی جبهه شدن.آره حاجی ، راحت نبود خاکی شدن ، دلی می‌خواست به وسعت آسمان...یاران چ غریبانه ، رفتند از این خانه ... (📝 احمدی اتویی) . 💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌊 او را خوب می‌شناسد... . ▪️ احمد زارعی اهل گنبد بود ، نکا ازدواج کرد و عضو از لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ نترس بود و شجاع ؛ چند سال در جبهه ها حضور داشت تا بالاخره در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای چهار در کنار سردار شهید سبزعلی خداداد بشهادت رسید. . 💠 @hafttapeh
34.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 ۱۱ آذر سالروز شهادت سردارشهید سبزعلی خداداد فرمانده تیپ مالک اشتر مریوان، گردان های مسلم و انصار لشکر۲۵کربلا گرامیباد. . 🎥 کلیپ مصاحبه با سردار سبزعلی ، تیپ ۲ لشکر ویژه ۲۵ کربلا به بهانه ی سالروز شهادت ...🌷 . 💠 @hafttapeh
🦋 . ▫️عكس دخترش فاطمه رو با خودش به جبهه می برد و پشت عكس آنقدر می نوشت فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه ... و یک ذره نقطه خالی نمی گذاشت و می گفتم كه چرا این جوری می كنی؟ می گفت: اون وقت كه دلم تنگ می شه می روم سر عكسش اون كارها را می كنم و خاطرم جمع می شود و دیگه راه نمی افتم كه بیام. می گفتم: به همین قدر قانعی؟ می گفت: كسی که برای اسلام و انقلاب كار می كند باید از زن و بچه اش بگذرد. می گفت: من وقتی كه از خط بر می گردم می روم سر كیفم و چیزی بگیرم تازه یادم میاد زن و بچه ای هم دارم، تو جبهه همه چیز فراموش می شود. . 🌷بیاد سردار سبزعلی خداداد فرمانده تیپ ۲ لشکر ویژه ۲۵ . 💠 @hafttapeh
📷 . 🔖 / خواهر : پسرش حسین کوچک بود که از روی بچگی و شیطنت عكس سبزعلی را پاره می کند. پدرم ناراحت شد و به سبزعلی گفت: چرا اجازه دادی كه بچه عكستو پاره كنه؟ گفت: بابا جان ناراحت نشو انقدر از اين عكس ها فراوون می شه كه تمام در و ديوار و تمام خونه میشه عکس من... . 💠 @hafttapeh
🌊 ▫️ علی اکبرنژاد ... . 🏷 یک شبی فرماندهان تیپ ها و گردان های لشکر جمع شده بودند و قرار شد برویم بالای دکل و شناسایی دیدبانی از دکل داشته باشیم و مناطق مربوط به لشکر25کربلا را برای عملیات توجیه شویم شهید ماموریت سختی هم داشت و قرار بر این بود نیروها را بصورت هلی بورن یعنی با هلی کوپتر در پشت دشمن پیاده کنند.صبح آن روز دیدم دیگی را گرفته و آب گرم می کند و در حال انجام غسل است به شوخی به او گفتم دیگر وقت این کارها نیست. او در جواب گفت: (دیگر وقتش است) من خیلی توجه به حرفش نکردم که منظورش از این جمله چیست. با چهره ای شاد، گشاده و مزاح های آنچنانی تغییرات عجیبی در او ایجاد شده بود. با هم رفته بودیم بندر خرمشهر، دکلی بود و پایین آن نشسته بودیم و قرار بود به نوبت به بالای دکل برویم آتش دشمن هم به این طرف اروند شدید بود در نهایت من در نیمه راه دکل بودم به طرف بالا که چندین انفجار صورت گرفت و پایین را نگاه کردم و دیدم ترکش به خداداد و یکی از بچه های مخابرات اصابت کرد و به سرعت پایین آمدم دیدم خداداد در حال گفتن شهادتین خودش است و یک سلامی به آقا ابی عبدالله داد و با یک لبخندی و یک نگاه معصومانه ای که کرد، به شهادت رسید. . 💠 @hafttapeh
💢 . ▫️/مهدی فروتن : فاو بودیم، ديديم خمپاره به يک ساختمان فرسوده ای اصابت كرد شهيد خداداد هم نزدیک آن ساختمان بود و همانجا زمين گير شد. بدو بدو به سمت شهید خداداد رفتیم تا ببینیم برای خداداد مشکلی پیش نیامده باشد. ديديم تمام تيكه پاره های آهنی ساختمان روی شهید خداداد افتاده بود.به سختی از زیر آن آوار خودش و بیرون کشید و با لبخندی گفت: به كوری چشم صدام، من هنوز زنده ام و مبارزات خودم رو ادامه می دهم...😊 . 💠 @hafttapeh
📝 🎙 : . ❄️کردستان بودیم برای خوابیدن به همه بچه ها پتو دادیم و خودم پتو نگرفتم و هوای منطقه هم خیلی سرد بود و برف هم می بارید. ما تقریباً چند كیلو متر راه رفتیم تا اینكه یه نیمه شب شود و تک را شروع كنیم . یک استراحت كوتاهی هم به بچه ها دادیم. آن شب آنقدر سرد بود كه بچه ها با اینكه پتو داشتند از سرما داشتند یخ می زدند.خودم هم بدون پتو. یك نفر برای كشیک گذاشتم و خودم یک کمی خوابیدم. دیدم كه یه مقدار روی تنم پتو است و بعد بیدار شدم دیدم كه همه پتو دارند و گفتم: خدایا این پتو از كجا آمده است و متوجه شدم كه بچه ها فهمیدند من پتو ندارم. پتوی خودشان را تكه تكه كردند و به من دادند. . 💠 @hafttapeh