🌺 اعـمـال قـبـل از خـواب 😇
۵ توصیه بسیار مهم از
🕋پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
که ثواب خیلی زیادی دارد.🌱
🍃🌻🍃🌸🍃🌻🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولایِمن🌸 #بیاآرامِدلها
#العجلمولای_غریبم
🍃🌺🍃 قرارهرشب 🍃🌺🍃
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
۞اللّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ الدُّعا۞
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ
🦋 ذڪرِ روزانه 🦋
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
📗تفسیر 📖 هـرروز انس با قرآن مجید
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
❀ موضوع ❀
✍🏻ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻣﻮﺳﻤﻲ ﻭ ﻣﻘﻄﻌﻲ ﺑﺎﺷﺪ.🗒️
📖❀سوره العنكبوت/آیہ(٦۵)
اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ
🔺«٦٥» ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺭَﻛِﺒُﻮﺍْ ﻓِﻲ ﺍﻟْﻔُﻠْﻚِ ﺩَﻋَﻮُﺍْ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻣُﺨْﻠِﺼِﻴﻦَ ﻟَﻪُ ﺍﻟﺪِّﻳﻦَ ﻓَﻠَﻤَّﺎ ﻧَﺠَّﺎﻫُﻢْ ﺇِﻟَﻲ ﺍﻟْﺒَﺮِّ ﺇِﺫَﺍ ﻫُﻢْ ﻳُﺸْﺮِﻛُﻮﻥَ
🔻ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻛﺸﺘﻲ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ (ﻭ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﻨﻨﺪ،) ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ (ﻭ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ) ﭘﺲ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ (ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ) ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺸﻜﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ، ﺑﺎﺯ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﺮﻙ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﻧﺪ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🔍❀ تفسیرنور❀📚
🔹✍🏻ﭘﻴﺎم ﻫﺎ🔹
ﺳﺆﺍﻝ: ﻣﺎﺩّﻳﻮﻥ ﺩﺭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺧﻮﺩ، ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻳﺸﻪ ﻱ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻣﺴﺄﻟﻪ ﻱ ﺗﺮﺱ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻱ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﺮﺱ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺘﺮﺳﺪ، ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺗﻲ ﻣﻮﻫﻮم ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻲ ﺑﺮﺩ. ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺮﺩم، ﻫﻨﮕﺎم ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻄﺮ ﻭ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﻧﻈﺮﻳّﻪ ﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ؟
ﭘﺎﺳﺦ: ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺗﺮﺱ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺻﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺪﺍ، ﻣﻮﻟﻮﺩ ﺗﺮﺱ ﺍﺳﺖ. ﻣﺜﻠﺎً ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺩﻳﺪﻥ ﺳﮓ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻄﺮ، ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﻲ ﺭﻭﻳﻢ؛ ﺍﻣّﺎ ﺍﻳﻦ، ﺑﺪﺍﻥ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺻﻞ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮓ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭﺟﻮﺩ ﻗﺪﺭﺗﻲ ﻟﺎﻳﺰﺍﻝ ﺩﺭ ﻫﺴﺘﻲ، ﺍﻣﺮﻱ ﻓﻄﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎم ﺣﻮﺍﺩﺙ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟّﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
📌ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١- ﺗﺮﺱ، ﻏﺒﺎﺭﻫﺎﻱ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻭ ﻓﻄﺮﺕ ﺧﺪﺍﺟﻮﻳﻲ ﺭﺍ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. «ﻓﺎﺫﺍ ﺭﻛﺒﻮﺍ... ﺩﻋﻮﺍ ﺍﻟﻠّﻪ...»
٢- ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻣﻮﺳﻤﻲ ﻭ ﻣﻘﻄﻌﻲ ﺑﺎﺷﺪ. «ﻓﻠﻤّﺎ ﻧﺠّﺎﻫﻢ... ﻳﺸﺮﻛﻮﻥ»
٣- ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ، ﻣﺜﺎﻝ ﻫﺎﻱ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻬﻨﻪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ. ﻛﺸﺘﻲ ﺳﻮﺍﺭﻱ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. «ﻓﺎﺫﺍ ﺭﻛﺒﻮﺍ ﻓﻲ ﺍﻟﻔﻠﻚ...»
٤- ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺧﻠﺎﺹ، ﺣﻔﻆ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. «ﻣﺨﻠﺼﻴﻦ - ﺍﺫﺍ ﻫﻢ ﻳﺸﺮﻛﻮﻥ»
٥ - ﺩﻋﺎﻱ ﺧﺎﻟﺼﺎﻧﻪ، ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺍﺳﺖ. «ﺩﻋﻮﺍ ﺍﻟﻠّﻪ ﻣﺨﻠﺼﻴﻦ... ﻓﻠﻤّﺎ ﻧﺠّﺎﻫﻢ» (ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻋﺎ، ﺣﺮﻑ «ﻓﺎء» ﺩﺭ «ﻓﻠﻤّﺎ»، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻱ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﺩﻋﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ)
٦- ﻧﺠﺎﺕ ﺍﺯ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻭﺣﻮﺍﺩﺙ، ﺭﺍﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻜﺮ ﻧﻪ ﺷﺮﻙ.«ﺍﺫﺍ ﻫﻢ ﻳﺸﺮﻛﻮﻥ»
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🔹❀ حدیث روز 🔹❀
🕋رسول اللّه صلي الله عليه و آله :
🔺عاهَدَني رَبّي أن لا يَقبَلَ إيمانَ عَبدٍ إلاّ بِمَحَبَّةِ أهلِ بَيتي
🔻پروردگارم با من عهد بست كه ايمان هيچ بنده اى را نپذيرد، مگر آن كه با محبّت اهل بيت من همراه باشد.
📚✍إحقاق الحقّ : 9 / 454 نقلاً عن المناقب المرتضويّة و خلاصة الأخبار .
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐✾🌸
🗓️ امروز:شنبہ
☀️۱٤/بهمن/١٤٠٢/۱۱
🌙 ۲۲/رجب/١٤٤۵/۰٧
2024/02/Feb/03🌲
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💠 ذڪـرِ روز
🕋 یا رب العالمین
اے پروردگار جهانیان
ذکرخاص روز شنبه
💠 یاحی یاقیوم. ۱۰۰۰ مرتبه
🔷🔸ذڪر روز شنبه موجب بے نیازے مے شود. ذڪر روز شنبه به اسم
🌹 رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) است. روایت شده ڪه در این روز زیارت حضرت رسول الله(صلّىاللهعليهوآله) خوانده شود.
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩
🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از بسم الله بنیامین
𖣐𖣐𖣐𖣐𖣐𖣐𖣐
🕊️⃢🌸 تعویذ روز شنبه:
♦️چون کسـی خواهد در روز امورات بر وفق مراد او باشد و گره ها و گرفتاری ها از او رفع گردد
در هـر روز تعویذ آنروز را بخواند
ان شـاءالله امور بر او آسان و گشایش در کار او پدید آید.
تعویذ روز شنبه:
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمنِ ٱݪرَّحِیمِ
اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ وَ النَّبِیِّینَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ قَاهِرَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کُفَّ عَنِّی بَأْسَ الْأَشْرَارِ وَ أَعْمِ أَبْصَارَهُمْ وَ قُلُوبَهُمْ وَ اجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ حِجَاباً إِنَّکَ رَبُّنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ تَوَکُّلَ عَائِذٍ بِهِ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ رَبِّی آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا وَ مِنْ شَرِّ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُوءٍ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّم
هدایت شده از بسم الله بنیامین
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#سید_علی_حسینی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از بسم الله بنیامین
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
✨❤️✨@hafzi_1✨❤️
,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹