هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
🌹🌹با سلام و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما سروران گرامی و تبریک میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام 🌹
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.🌹
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان و بگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان.
التماس دعا 🌷🌷
🔻تنهامنجی موعود🔻
@t_sardar
✨❇️✨
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈یکی از شاهکارترین فرازهای تلاوت
👤استاد مرحوم سید #متولي_عبدالعال
🏅پیشنهاد برای استماع..
🎆لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ ۖ سوره مبارکه حشر، آیات ۲۳الی۲۴
🔻تنهامنجی موعود🔻
@t_sardar
✨❇️✨
اللهم عجل لولیک الفرج
تحدیر جزء 15 قرآن.mp3
4.2M
تلاوت تحدیر جزء 5⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد معتزآقایی
🔹 از آیه ۱ سوره «اسراء» تا آیه ۷۴ سوره «کهف»
مدت ۳۵ دقیقه
ترجمهگویایفارسیقرآنجزء15.mp3
12.83M
تلاوت ترجمعه گویای فارسی جزء 5⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد فولادوند
🔹 از آیه ۱ سوره «اسراء» تا آیه ۷۴ سوره «کهف»
مدت ۵۳ دقیقه
ترتیل جزء 15 قرآن.mp3
13.11M
تلاوت ترتیل جزء 5⃣1⃣ قرآن کریم با صدای استاد پرهیرگار
🔹 از آیه ۱ سوره «اسراء» تا آیه ۷۴ سوره «کهف»
مدت ۵۵ دقیقه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای تصویری روز 5⃣1⃣ ماه مبارک رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای «یَا عَلِیُّ یَا عَظِیمُ»
🔸از جمله دعاهایی است که از مضامین و محتوای بسیار بلندی برخوردار است و قرائت آن در ماه مبارک رمضان بعد از نمازهای واجب توصیه شده است
« اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
💖🕊 ﷽ 🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖🕊
💖
💖🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖
💖🕊💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖
💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖
💖🕊 نتایج ایمان و عمل صالح🕊💖
💖🕊💖محبوبیت.. .
🍃🍃 آیه ۹۶ مریم
🕊💖🕊 روزیِ بی حساب دربهشت
🍃🍃 آیه ۴۰ غافر
💖🕊💖 غم و ترس ندارند..
🍃🍃 آیه ۲۷۷ بقره
🕊💖🕊 حیات طیبه، حال قناعت
🍃🍃 آیه ۹۷ نحل
💖🕊💖 پاداش معادل بهترین عمل
🍃🍃 آیه ۹۷ نحل
🕊💖🕊 رسیدن به فوز عظیم..
🍃🍃 آیه ۹ تغابن
💖🕊💖 پاداش تمام نشدنی.
🍃🍃 آیه ۶ تین
💖 السلام علیک یاصاحب الزمان عج💖
🕊💖التماس دعای خیرشما💖🕊
🕊💖🕊💖
💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖
💖🕊💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖
💖🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖
🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖🕊💖
هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
🔔أشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِیَّة...
برای قلب❤️خود ، لباسی از مهربانی به مردم
و لطف و رحمت💕 برآنان تهیه کن.
#امیرالمؤمنین
#نهج_البلاغه_نامه۵٣
🍃 ذڪر نٻڪ❤️
🔻تنهامنجی موعود🔻
@t_sardar
✨❇️✨
اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از تنها منجی موعود علیه السلام
✨فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ
✨وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ
✨پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم
✨و شكرانه ام را به جاى آريد
✨و با من ناسپاسى نكنيد
✨سوره مبارکه البقرة✨آیه ۱۵۲
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
🔻تنهامنجی موعود🔻
@t_sardar
✨❇️✨
اللهم عجل لولیک الفرج
🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
4_5780887029634043409.mp3
6.75M
✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
📖 ✨جزء پانزدهم قرآن کریم✨
تلاوت تحدیر(تند خوانی)
جزء_۱۵قرآن کریم
در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید
التماس دعا 🙏🌸
°•┈┈••✾••🌱📖🌱••✾••-┈•°
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
📖اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
📖اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن
🌸اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
📖اَللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
┄═﷽═┄
.☀️ تنفسصبح
📖 🌴جزء پانزدهم قرآن کریم با صدای
🌱استاد معتزآقائی
🌱 استاد شحاتمحمّد انور
🌱استاد پرهیزکار
🌱استاد منشاوی
🌱 استاد عبدالباسط
️✨🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🌺🍃
🍂🌺🍃
🌺🍃
🍃
💠هر روز تلاوت یک جزء نورانی از قرآن کریم را درحسینیهامالبنیین(سلاماللهعلیها) بشنویم، بخوانیم، بیندیشیم
🍃┄═❁๑๑🌸๑๑❁═┄🍃
.
✨
هدایت شده از حسینیهامالبنيین(سلاماللهعليها)
(🌸)اللّهُمَّ
💞(🌸)صَلِّ
💞💞(🌸)عَلَی
💞💞💞(🌸)مُحَمَّدٍ
💞💞💞💞(🌸)وَ آلِ
💞💞💞💞💞(🌸) مُحَمَّدٍ
💞💞💞💞(🌸)وَ عَجِّلْ
💞💞💞(🌸)فَرَجَهُمْ
💞💞(🌸)وَ اَهْلِکْ
💞(🌸)اَعْدَائَهُمْ
(🌸)اَجْمَعِین
💢 #نبرد_پایانی
✍خاطراتی از آخرین روز #عملیات_بدر و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا #شهید_مهدی_باکری
💠 قسمت دوم _ گردان داوطلبان
🖌... صدای بوق ممتد تویوتاها خبر از آغاز حرکت داده و رزمندگان عازم عقبه شروع به سوار شدن کردند. شتابان به درب ورودی مقر رفته و دیدم همقطاران و دوستان زنجانی هم در پشت یکی از تویوتاها نشسته و چشم انتظارم هستند. زحمت کشیده و سلاح و وسایل مرا نیز با خود برداشته بودند. به کنارشان رفته و با برداشتن سلاح و تجهیزاتم از پشت ماشین ، شاد و خرامان گفتم : سفر بی خطر دوستان ! ما که ماندنی شدیم ! ناگهان همهمه ای به پا شده و همرزمان از هر طرفی شروع به اعتراض و مذمتم کردند. یکی گفت : رفیق نیمه راه نباش ! آن یکی گفت : نامردی نکن و بزار همه با هم برگردیم ! آن دیگری گفت : الان بمونی ، دیگه برگشتند با خداست ! خلاصه دوستان مدتی نصیحت و ملامتم کرده و با اصرار و خواهش خواستار بازگشتم به عقبه شدند. تا اینکه عاقبت متوجه شدن که در قضیه ماندنم کاملاً مصمم و جدی هستم و برای همین هم دیگه از بحث و جدال دست برداشته و یک به یک روبوسی و حلالیت طلبی کرده و با خداحافظی راهی پشت جبهه شدند.
به جمع رزمندگان داوطلب پیوسته و مشغول پرکردن کوله آرپی جی شدم. نيروهای دلاور و جان برکفی که جملگی در نهايت ايثار و شهامت دواطلب حضور در اين ماموریت خطیر شده بودند. شيرمردانی غيور از بچه های باغیرت استانهای زنجان و اردبیل و آذربايجان های غربی و شرقی بودند که جملگی هم از نیروهای خسته و بی خواب گردانهای عمل کننده لشگر ۳۱ عاشورا در چندین روز اخیر در منطقه عملیاتی بودند. تعداشان زیاد نبود و اصلأ هم اوضاع خوب و سر و وضع مناسبی نداشتند. خستگی و بیخوابی از سرتاپای هیکل شأن می بارید و همه هم خاک آلوده و بسیار سیاه شده و کثیف بودند. اما با این وجود روحیه بسیار عالی و بالایی داشتند و بسیار هم پرهیجان و مبارزه طلب بودند. اصلاً باور کردنی نبود ، هیچکدام نگران اتفاقات آینده و مرگ و نیستی نبودند . مدام با هم شوخی کرده و به چهره های سیاه و دود گرفته همچون حاجی فیروز یکدیگر گیر داده و های های می خندیدند.
تمام آن جوانمردان دل باخته ، چندين شبانه و روز متوالی بود که بدون کمترین خواب و استراحتی ، در زير بارانی سيل آسا از گلوله و بمب و راکت و موشک و خمپاره و ترکش دليرانه جنگيده و در مقابل دهها لشگر پياده و زرهی و کماندویی عراق بی باکانه و مردانه ايستادگی کرده بودند و در طول مدت ماموريت يگانهای خود ، با تمامی وجود از شکستن خطوط پدافندی تا تحويل سنگرها به نيروهای پياده ارتش که به عنوان نيروهای پشتيبان و جايگزين وارد منطقه شده بودند. با ياری و امدادهای غیبی خداوند قادر و توانا جلوگیری کرده و اکنون بخوبی می شد که آثار خستگی و بخوابی را در چهره های سياه و دود گرفته نفر به نفرشأن کاملا مشهود و هويدا ديد.
از باقی مانده گردانهای عمل کننده و پشتيبان لشگر ۳۱ عاشورا ، که جملگی از خطوط پدافندی و خط مقدم برگشته بودند. بنا به درخواست فرمانده عزیز لشگر سردار مهدی باکری ، گردانی نیم بند و کم نفرات ، تشکيل و فرماندهی آن هم بر عهده برادر عباس تاران (خدادوست) معاونت دوم گردان حضرت حر (ره) گذارده شد. تعدادی از رزمندگان غیور و شجاع زنجانی نیز در جمع دواطلبان حضور داشتند از جمله برادران دلاور احد اسکندری و رضا رسولی ، خلیل آهومند ، محمد عابدینی ، جعفر امینی ، انعام الله محمدی ، غلامحسین رضایی ، مهدی حیدری ، صمد محمدی ، اصغر کاظمی ، یوسف قربانی ، سید داود طاهری ، فرامرز گنجی و چند نفری دیگر که نامشان را نمی دانستم.
با بازگشت تویوتاها از لب آب ، سریع فرمان حرکت صادر و همه بر پشت تویوتاهای سقف دار و بی سقف سوار و با تکیبر و صلوات روانه میدان درگیری شدیم. منطقه بسیار شلوغ و پر از جنب و جوش بود و هیچ شباهتی به منطقه خلوت و خالی از نیرو و تجهیزات روزهای اول ورودمان نداشت. همه جا مملو از تجهیزات سبک و سنگین بود و به هر سمت و سوی هم نگاه میکردی ، تعداد بیشماری از تکاوران کلاه کج و سربازان پلنگی پوش ارتشی را می دیدی که تند و تند مشغول حفر زمین و ساخت سنگر بودند. دیدن آن همه رزمنده تازه نفس و انبوه مهمات و تجهیزات جنگی ، جان تازهای به وجود خسته ام بخشیده و آنچنان حال خوبی بهم دست داد که واقعاً احساس قدرت و قوت قلب کرده و دیگر فتح و پیروزی را بسیار نزدیک و سهل و آسان تصور کردم! مسیرمان خیلی طولانی نبود و بعد از حدود نیم ساعتی حرکت در کناره رودخانه دجله توقف و بنا به دستور فرماندهان پشت سیل بند خاکی رودخانه مستقر شدیم. طبق گفته ها باید منتظر تعدادی از نیروی تازه نفس می ماندیم..
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از بسیجی جانباز #عباس_لشگری
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : مقدمه
🔸صفحه؛ 8
🔻قسمت: مقدمه
« شنبه رأس ساعت ۹ صبح؛ دفتر حاج قاسم سلیمانی!»
تا لحظه ای که وقت ملاقات با حاج قاسم برسد، گیج بودم که چرا اینجایم! حاج قاسم با روی باز همیشگی وارد اتاق شد. نیم ساعتی با هم از شهرمان، از همشهریان مان صحبت کردیم.
لحظه های ناب سپری می شد و هنوز دلیل دعوت شدنم را نمیدانستم.
حاج قاسم با لبخند گفت: « تقریبا حافظه خوبی دارم. یادم می آید که دست به قلم بودی و متن های خوبی درباره شهدا می نوشتی، هنوز هم
مینویسی؟»
سرم را تکان دادم و گفتم هرازگاهی! و درون دلم غوغا بود. آخر این حاج قاسم بود که...
ادامه دارد.......
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖 روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
🔹فصل : مقدمه
🔸صفحه: ۸-۹
🔻قسمت: مقدمه
حاج قاسم گفت: می دانم که از نزدیک با مدافعان حرم آشنایی.
از مدافعان حرم، از فاطمیون و زینبیون گفت و از مظلومیتشان.
از این می گفت که خیلی از این شهدا گمنام ماندند و از آن ها چیزی جز سنگ روی قبر به یادگار نمانده.
حاج قاسم دلش می خواست آن ها ماندگار باشند و راه و وظیفه ای که برای من انتخاب کرده بود، نوشتن از این عزیزان بود؛ نوشتن از شجاعت ها و زندگی شان.
امروز گفتم بیایی اینجا، اگرچه این کار بر عهده عده ای از دوستان است، ولی من از تو می خواهم که برای یکی از شهدا بنویسی؛ شهیدی که سال های سال است که می شناسمش؛ هم دوستم بود و هم مثل برادرم بود.
شهید حاج حسین بادپا..
حاج قاسم داشت می گفت؛ از کسی که جمله ی دوست عارف و شهیدش همیشه بردلش سنگینی می کرده.
«حسین یوسف الهی» در زمان جنگ تحمیلی به اوگفته بود «تو شهید نمی شوی » و برای این جمله سال های سال دنبال شهادت دویده بود و به قول حاج قاسم به زور خود را در قطار شهدا جا داد. مال دنیا، زن و فرزند نتوانسته بود او را پابندِ دنیا کند.
اویی که پایش روی زمین بود ولی آسمانی اندیشید و در گمنامی پرواز کرد و پرید!
همان لحظه درهمان اتاق سنگینی مسئولیت را حس کردم. در اینکه بتوانم از پس این خواسته (دستور) بربیایم مردد شده بودم؛ حاج قاسم این را خوب درک کرد. با لحن پدرانه اش گفت: « دخترم، چون می شناسمت، می دانم که این کتابت پایان خوشی دارد ! نوشتنش با تو و مقدمه با من. »
ادامه دارد….
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹